سلام
هیچ وقت اهل ناله و شکایت نبودم .هیچ وقت پیش کسی درد دل نکردم... اما دیگه کارد به استخونم رسیده .. من میگم خدا هیچ پدری رو شرمنده ی بچه هاش نکنه و شما تو رو به خدا از ته ته دلتون بگید آمین .
18 سالمه و یک برادر و یک خواهر دارم . بابام مرد خوبیه .نماز خونه حلال حروم سرش میشه بچه هاشو دوست داره زحمت کشه و توی معدن کار میکنه هیچ وقت از شغلش خجالت نکشیدم چون می دونم که به خاطر بچه هاش داره کوه رو جابه جا می کنه ولی ...
چهار ماهه که حقوق نگرفته . چهار تا وام داره که همش دو برج عقبه . امروز قبض گاز و برق اومده هر دو با هم دویست هزار تومن میشه . خرید عید که هیچی فدای سر بابام ولی امروز از کلاس زبان منو داداشم زنگ زدن که باید فردا شهریه رو بیارید ، خجالت پیش همکلاسیام و مربی زبانم هیچی فدای سربابام ، ولی امشب به خاطر همین شهریه که نداشت بده خیلی خجالت کشید پیش ما .
انقدر که دلم می خواست بمیرم الان که دارم اینارو می نویسم همین جور اشکه که مثل سیل داره میریزه ... تا ده روز به عید خبری از حقوق نیست تازه اونم شاید بدن الان صفر صفریم... اگه میشد دیگه از فردا کلاس زبان نیرفتم ولی نمیشه دارم توش به جاهای خوبی میرسم ...
خواهش میکنم دعا کنید برامون میگن دعا در حق بقیه اجابت میشه
← اقتصاد خانواده (۱۱۵ مطلب مشابه) ← خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه)
- ۷۲۶۱ بازدید توسط ۵۱۲۳ نفر
- سه شنبه ۱۰ اسفند ۹۵ - ۲۱:۱۰