سلام
ببخشید من یه مدتیه افکاری به سمتم اومده که زندگیم رو بهم زده. من خودم تو محرومیت بزرگ شدم یادمه حسرت یه دوچرخه رو داشتم که پدرم برام نخرید. حالا اگه بخوام ازدواج کنم و بچه دار شم برعکس دوران کودکی خودم، بچه م از همون روز اول میتونه تو ناز نعمت باشه و براش دوچرخه بخرم میتونه از ماشین خودم استفاده کنه در صورتیکه من خودم پدرم حتی ماشین نداشت و خودم زور زدم ماشین خریدم. من خودم باید خرج عروسیم رو بدم چون پدرم نداره ولی فردا بچه م بزرگ شد من خودم خرج عروسیش رو میدم. یعنی واقعیتش به بچه م حسودیم خواهد شد.
یه مورد دیگه اینکه دوران کودکی خوشی داشتم با بچه هم محلهایها و هیچ وقت دوست نداشتم بزرگ بشم و دوست نداشتم ازدواج کنم بچه دار شم و یه جورایی از پیر شدن میترسم. همچین از مرگ میترسم که یروزی نفسم بند میاد. حالا این افکار همیشه باهامه بخصوص مورد اولی. نمی دونم چکار کنم چه جوری رهایی پیدا کنم. ممنون میشم با نظرات تون راهنماییم کنین
← مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) ← مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)
- ۱۷۲۴ بازدید توسط ۱۳۵۰ نفر
- يكشنبه ۲۰ فروردين ۰۲ - ۲۰:۵۰