سلام..
من دو تا مشکل دارم...
من از بچگی توی خانواده ی معتدلی
بزرگ شدم! نه اونجور مذهبی و سفت و سخت که محدودیت داشته باشم... و نه
اونجوری باز که هر موقع برو هر موقع بیا و اونجوریا.
ولی در کل خانواده م
به اصول مذهبی اعتقاد دارن. مثلا من ته آرایشم برق ناخن یا برق لبه بیرون
از خونه که با چادرم و موهام هم بیرون نیستن.
من به خاطر شرایطی هیچ وقت اتاق جدا نداشتم. اصلا فکر نمیکنم پدر مادرم با هم رابطه هم داشته باشن!! از بچگی تو یه اتاقیم.
من
هیچ جوره هم نمیتونم اتاقمو عوض کنم و سر این قضیه خیلی با مامانم دعوام
شده ولی به خاطر یه موضوعی اتاقی نیست که من بخوام داشته باشمش!!
حالا من جام دقیقا پایین پدرمه!
من یه دختر دبیرستانیم. فیلم خیلی زیاد میبینم. یه
وقتایی یه صحنه هایی داره مثل بغل و بوسه حتی خودمم گاهی صفحه رو میزنم
پایین که نبینم. حتی مامانم هم میدونه و یه دفعه ازم خواسته بود براش ی
قسمت از فیلم خارجی مورد علاقه شو بذارم ببینه میدونه همچین چیزایی هست.
ولی
جلو بابام خجالت میکشم.. همش باید وقتی کنارمه دستمو بذارم رو موس حواسم
باشه! اصلا این هیچی.. من فیلم هم که نبینم، یه وقت تو یه سایت میرم، یهو
تبلیغ میاد بالا با دو تا عکس و عنوان نیاز جنسی یا از این جور موارد
ناخواسته :l
اصن یعنی رو اعصابه.. وقتی که کاری نداره همش به لپ تاپ من خیره میشه.
یه
وقتا لپ تاپو اون وری میذارم که نبینه ولی گردنم درد میگیره بعد یه مدت!
حتی قبلنم بهش گفته بودم دوست ندارم هی به لپ تاپ من خیره میشی. ولی بازم
احساس میکنم میبینه ( هر چند صداش تو هدفونمه)...
اینجوری مجبورم فقط وقتی نیست فیلم نگاه کنم یا نصفه شبا! حتی اگه فیلمه حتی صحنه ی دست دادن دو تا جنس مخالف با همو هم نداشته باشه!
اصلا این به کنار.. لطفا به هیچ وجه نگین اتاقمو جدا کنم. تا حالا بارها تلاش کردم ولی نشده و امکانش نیست، پس لطفا نگین.
مشکل
اصلی من اینه که اصلا من صفحه معمولیم که وا میکنم یا حتی همین سایت، معذبم
چون تصویرها و نوشته های درشت رو از این فاصله میتونه بخونه ( حتی یه دفعه
داشتم فیلم نگاه میکردم راجع بهش یه چیزی گفت ). هر چند خیلی دوسش دارم ولی
احساس میکنم "حریم شخصیم" حفظ نمیشه به عنوان یه دختر نوجوون...
یا
وقتی میرم پارک. درسته از لحاظ افرادی مثل ما بعضی پارک ها محیط بدی باشن،
ولی من دوست دارم برم پارک!! تاحالا هم فقط و فقط به بهونه ی کار کردن درس
با دوستام رفتم و واقعا هم باهاشون کار کردم.
کتابخونه ی پارک هم داره
بسته میشه. و من که تازه داشتم شروع میکردم خودم تنهایی با دوستام برم پارک
حالا هیچ بهونه ای ندارم. خوب منم ادمم.. به خاطر یه مشکلی ک مادرم داره
هم من نمیتونم خونه دوستام برم یا اونا -یا هیچ مهمون دیگه ای- خونه ی ما
بیان!
بعد ب من میگن چقدر سر اینترنتی... خوب منم ادمم.. دلم میخواد با 4 تا از دوستام رفت و امد داشته باشم..
تازه من که 1-2 سال دیگه میخوام برم دانشگاه و هیچ جا بلد نیستم خودم تنهایی برم.....
.............
و یه مشکل کاملا مسخره هم این که..
من کلا از لحاظ صدا و چهره تقریبا 4-5 سال کوچیک تر از سنم به نظر میرسم.
در
ارتباطم با دوستای صمیمی گاهی اوقات و در رابطه با خونواده م بیشتر اوقات
باهاشون بچه گونه حرف میزنم و کلا دنیای بچگی رو دوست دارم.. ولی دوست
ندارم باهام بچه گونه رفتار بشه. دوست دارم جلوی بقیه دختر بامزه و دوست
داشتنی به نظر بیام. در عین حال جلوی بقیه دوستام و معلما و... درست رفتار
میکنم، طوری ک همیشه ازم تعریف میکنن.
ولی تو خانواده خیلی عصبی میشم..
ی وقتا بابام میخواد صدام کنه لجم میگیره.. عین بچه های 2 ساله یا این که
گربه صدا کنه، میگه پیش پیش.!! متنفرم از حرکت های اینجوری...
انگار نمیخوان متوجه بشن که من دارم بزرگ میشم...
یا
حتی رفتار مشابه این حرکت رو بابام تو تاکسی جلوی راننده و یه آقای دیگه
انجام داد.. خوب آدم خجالت میکشه... اگه بهش بگم ممکنه دیگه این رفتارو
انجام نده. ولی به نظرتون چیکار کنم تا خودش هم قلبا باور کنه من دیگه بزرگ
شدم؟؟
← مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)
- ۱۲۶۲ بازدید توسط ۹۹۷ نفر
- چهارشنبه ۲۷ خرداد ۹۴ - ۱۶:۳۰