سلام
من میخواستم یک سوال بپرسم و نظرات رو بدونم ...
راستش من میخوام برم سربازی و تو سربازی با همه همه فامیل قطع رابطه کنم ... چون تو همه فامیل هیچ کس نمیخواد پیشرفت کنم و همه میخوام از من امتیاز بگیرن و همه رو تقریبا امتحان کردم و جز نامردی و دوروغ بخدا بخدا ندیدم ...
حتی از پسر عمو که 10 سال رفیق بودیم یا پسر دایی یا حتی دایی عمو عمه خاله هیچ کدومشون من یک پسر ۲۱ سال تقریبا خوشحال هستم ولی با این کار هاشون (که بخدا میخوام گریه کنم) تقریبا افسرده شدم و میخوام دیگه عمرم تنها تنها باشم و حتی تو عروسی نرم چند روز پیش عروسی برادر بود خدا شاهده انگار غریبه بود به همشون خوبی کردم احترام داشتم ولی نامردی دیدم...... میخوام یکم مفصل توضیح بدم .
ببینید دوستان من از فامیل های مون اینو فهمیدم به هر کی خوبی کنی شاید شاید کلا ۲ دقیقه باهات خوب باشه ، پسر عمو که رفیق ۱۰ ساله منه سربازی افتاد تو شهر ماه ۳ و ۴ دبیرستان کلا بیشتر اوقات پیش من میومد (من نیست) .
وقتی می اومد نمی ذاشت درس بخونم همیشه میگفت یک روز اومدم اونم میخوای درس بخونی (من فقط عاشق پرستاری هستم که نشد) ولی بعد سربازی حتما به خاطر خودمم و دلم شده باید قبول شم) کلا نمیذاشت بخونم حتی تو سربازی هم کمک مالی کردم بهش هم گوشی ام که یکی داشتم بهش دادم و گم کرد (منت نیست) اما بعد سربازی پیش همه فامیل منو مسخره می کرد بهم میگفت هیچکس برات ارزش قائل نیست و تو بی عرضه ...
یا کلا پسر داییم و پسر عمه میشه یکی دیگه که تقریبا هم سنیم من هر چی وسایل شخصی که گفته بود بهش دادم و هیچ نگفتم حتی بهترین ساعت دستبند و خیلی چیزهای که خیلی دوست داشتم....این پسر داییم هدفون خریده بود و داخل هدفون سیم aux بود که ۳ هزار تومان هست من اون موقع خیلی لازم داشتم سیم رو aux هر چی گفتم به من نداد ولی بعد دو هفته خود هدفون داد به پسر عموم بعد گفتم من سیم aux سه تومنی که لازم داشتم برا یک هفته ندادی اون هدفون ۱۶۰ هزار دادی فقط گفت شد که شد
کلا همشون ی جورایی امتحان کردم ولی بخدا هیچ کدوم حداقل خوبی منو نمیخواد ، بهترین پسر عمو که فکر میکردم داشتم خدا شاهده تازه گواهینامه گرفته بودم یک ذره در ماشین خورد به در حیاط و ی خط افتاد من و اون تنها بودیم خدا شاهده رفته به همه فامیل حتی بابام گفته . یا پسر عمو جلو خودم گفت من نمیخوام تو پیشرفت کنی ... .
خلاصه دوستان شاید خیلی بدتر بوده قضایا ولی نمیشه گفت اینا در حد بود که فقط یک ذره توضیح داده باشم
دوستان خواهشا همه نظرات خودتون بگید
دو راه هست قطع رابطه کلا باهمه یا دوباره فقط نامردی ، من متاسفانه عاشق دختر عمه ام هستم بخدا دیگه روانی شدم چیکار کنم برم خواستگاری یا روابط قطع کنم ی زندگی جدید به مرز دیوانگی رسیدم خدا شاهده...
کلا همشون ی جورایی امتحان کردم ولی بخدا هیچ کدوم حداقل خوبی منو نمیخواد ، بهترین پسر عمو که فکر میکردم داشتم خدا شاهده تازه گواهینامه گرفته بودم یک ذره در ماشین خورد به در حیاط و ی خط افتاد من و اون تنها بودیم خدا شاهده رفته به همه فامیل حتی بابام گفته . یا پسر عمو جلو خودم گفت من نمیخوام تو پیشرفت کنی ... .
خلاصه دوستان شاید خیلی بدتر بوده قضایا ولی نمیشه گفت اینا در حد بود که فقط یک ذره توضیح داده باشم
دوستان خواهشا همه نظرات خودتون بگید
دو راه هست قطع رابطه کلا باهمه یا دوباره فقط نامردی ، من متاسفانه عاشق دختر عمه ام هستم بخدا دیگه روانی شدم چیکار کنم برم خواستگاری یا روابط قطع کنم ی زندگی جدید به مرز دیوانگی رسیدم خدا شاهده...
← مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) ← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)
- ۱۷۲۲ بازدید توسط ۱۲۵۱ نفر
- شنبه ۲۷ مرداد ۹۷ - ۲۰:۴۱