سلام
من بدبخت ترین دختر دنیا هستم یکی به من کمک کنه از وقتی کوچک بودم هر چی یادم میدم پدر و مادرم مدام با هم دعوا میکردن و همدیگه رو کتک میزدن تا وقتی 16 سالم شد پسر خالم ابراز علاقه کرد من نپذیرفتم برا اینکه عاشق رابطه جنسی بود ... با کابوسای که برام درسته کرده بود دچار افت تحصیلی شده بودم شدید . به گفته خودش دیوونه من بود اما باور حرفاش برام سخت بود تا اینکه دست از سر من برداشت با دختر عموم دوست شد .
منم با یه عالمه غصه موندم رابطش با دختر عموم به عاشقی شدید کشیده شد بعد 6 سال خالم راضی نشد با هم ازدواج کنن طی این 6 سال که حسابی ناراحت بودم چرا با من ازدواج نکرد یه پسر که 10 سال از من بزرگتر بود اشنا شدم برا اینکه هیچوقت راضی نشدم با پسرخالم رابطه داشته باشم برا این که این پسره پیشنهاد ازدواج بهم داد فورا پذیرفتم و هر کاری ازم خواست انجام داد...
3 ماه باهاش بودم تو این 3 ماه بخاطر بی مسئولیتیای خانوادم و کمبود محبت شدید وابستش شده بودم ... بالاخره اومد خواستگاری بدون خانوادش که طوفان بپا شد مادرم بیرونش کرد .
بازم من موندم و هزار بدبختی ... . از اون موقع تا حالا هر چی خواستگار دارم به نحوی ردشون میکنم چیکار کنم اخرش مرد متناسب با من گیر میاد؟ من الان 28 سالمه همه دخترای فامیل ازدواج کردن همش به من میگن پس کی ازدواج میکنی خیلی دوست دارم با یه مرد واقعی ازدواج کنم .
من متاسفانه از همه دخترای فامیل خوشکلترم و این باعث شده هر جا میرم ادرس بگیرن بعدشم که میان تحقیق بگن خانوادش ناسازگارن . پدر و مادر با هم دعوا کنن بچه ها هم بدبخت میکنن. کسی از ماجراهای زندگیم خبر نداره. کمکم کنید دیگه دارم میسوزم از درد روحی تنها درمان من در ازدواج کردن با کسی هست که دوستم داشته باشه.
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)
- ۲۳۸۱ بازدید توسط ۱۷۹۵ نفر
- سه شنبه ۱۸ آذر ۹۳ - ۱۰:۳۳