سلام
دختری ٢٥ ساله هستم، با پدرم صمیمی نیستم و شناخت کاملی ازش ندارم، عقایدش یکم واسم نامفهومه، بعضاً حالت مذهبی داره بعضاً هم حالت غیر مذهبی! ولی همیشه احترام به عقاید در ٩٩٪‏ مواقع در رابطه متقابلمون رعایت شده و در مسائل شخصی هیچگونه دخالت مستقیمی نشده.
البته در موارد نادری تذکرات از طریق مادر داده شده. اخیراً بدلیل بالا رفتن سنّم و گرفتن مدرک دانشگاهیم احساس میکنم پدر نسبت به قبلها بیشتر از من حساب میبرد ( اینکه بزرگ و عاقل از نظر فکری شده ام ) چون پدر یکم لجباز هست و بیشتر مواقع فکر میکند کاری که خودش میکند درست هست.
سوالی که بنده دارم این هست که با توجه به خصوصیات اخلاقی که از پدر گفتم، آیا اینکه موقع خواستگاری به ایشون بگم که ما مدت ٥ سال به قصد ازدواج دوست بودیم ( بخاطر فراهم کردن شرایط زندگی و خدمت و ...) [ و اینکه ایشون طی یک اتفاقی خانواده همسر آینده بنده رو ملاقات کردن و به مادر هم میگفتن که از پسر خوشم اومد پسر سر به زیری بود ] تا اختیارات بیشتری در تصمیم های مربوط به مراسم ازدواج داشته باشم؟
چون من از مراسم عروسی خوشم نمیاد و نمیخواهیم که نامزد بمونیم، یعنی مستقیم میخواهیم بعد از عقد بریم خونه خودمون، ( عقد هم محضری و در حضور چنتا از آشنایان و دوستان ) یعنی اگه بگم ٥ سال دوست بودیم، به قصد ازدواج، به نظرتون یه پدر با این خصوصیات عصبانی میشه ؟
یا خوشحال میشه و به من در تصمیم گیری در مورد آیندم حق میده ؟ ضمناً من همیشه نسبت به سنم عاقلتر بودم و همیشه سعی کردم رفتار پخته ای داشته باشم. از شما خواهش میکنم به این سوال از دید یک پدر جواب بدین.
پیشاپیش از راهنماییِ شما متشکرم .

برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)