باسلام

دوستان ازتون میخوام که اگه حوصله دارین پست رو تا آخر بخونین و اگه کمکی از دستتون بر میاد حتما حتما نظر بذارین

ببینین دوستان داستان از اون جایی شروع میشه که من چند ماه پیش تصمیم گرفتم که توی زندگیم یک سری تغییرات عمده به وجود بیارم . به خاطر هدف بزرگی که تو سر داشتم و الآنم دارم ولی کمرنگ شده و ترجیح میدم نگم که چیه .

اولا بگم من ۱۸ سالم هستش و کنکوریم ولی ثبت نام نکردم امسال... هدفی که من دارم لازمش زندگی سالم هستش و برای رسیدن بهش باس درس بخونم .

خلاصه این که من تا حدود ۵ ماه پیش اصلا زندگی سالمی نداشتم از تغذیم گرفته تا تفریحاتم... برا همین تصمیم گرفتم تغییر ایجاد کنم توی زندگیم و توی یک سری تغییرات موفق شدم و خب یک سری هم ناکام . اول اونایی رو که موفق شدم رو میگم  .

ببینین من چندین ساله که به مرض استمنا مبتلا بودم و چندین بار تصمیم بر ترکش داشتم ولی این بار چون خیلی مصمم بودم ترکش کردم و الآن حدود پنج ماهه ک انجام ندادم و مطمئنم دیگه انجام نخواهم داد خب این اولین تغییر بود ک خدارو شکر سر بلند شدم توش .

دومین تغییر که توی زندگی ایجاد کردم در مورد تغذیم بود همون طور که گفتم تغذیه ی بسیار ناسالمی داشتم اما خدا رو شکر الآن خیلی بهتر شده . ببینین من قبلا هر وقت نوشابه داشتیم حدود سه لیوان همراه غذا میخوردم و همچنین از سس مایونز خیلی استفاده میکردم که خب از روزی که تصمیم گرفتم که دیگه نخورم اینارو تا حالا نخوردم .

شاید بگین مگه کاری داره ترک نوشابه و سس مایونز ؟ بله واسه من که تقریبا معتاد این دو تا بودم سخت بود . تغییر سومی که توی زندگیم انجام دادم این بود ک سعی کردم چشم پاک بشم  . هیچ وقت تو عمرم هیز نبودم اما قبلا هر وقت توی خیابون یا هرجای دیگه از کنار یه دختر رد میشدم ب طور ناخودآگاه و فقط ب دلیل کنجکاوی نگاهش میکردم .

خلاصه این که این عادتم رو هم گذاشتم کنار و اینم کار بسیار سختی بود (بازم میگم با این که این عادت رو داشتم ولی هیز نبودم) . و حالا میریم سراغ چیزایی که توشون ناکام بودم و دلیل پست گذاشتنم هستن .

اولین چیزی که هر کار کردم نتونستم خودمو تغییر بدم درس خوندنه . شاید صد بار تصمیم گرفتم درس خون شم و خیلیم مصمم بودم ولی هیچ وقت موفق نشدم . به نظر من درسخون شدن سخت ترین کار دنیاست ...شاید بزرگترین مشکلم هنگام درس خوندن اینه که حوصلشو ندارم و این خیلی اعصابمو خرد میکنه .
وقتی میبینم نمیتونم درسخون شم معمولا افسرده میشم تا دوباره تصمیم میگیرم درس خون شم و بازم بعد از چن روز جا میزنم .

تغییر بعدی که توش ناکام بودم نماز خون شدن بود ازون روز که تصمیم به نماز خون شدن گرفتم شاید۷۰ درصد نمازام رو خوندم اما ب نظر خودم همینکه ۳۰ درصد نخوندم انگار هیچی نخوندم .

خلاصه این که تو این دوتا ناموفق بودم توی ورزش کردنم ناموفق بودم دوس داشتم ک هر روز یه ورزش مختصری بکنم ولی تنبلی نذاش البته این مورد خیلی دغدغم نبود و مهماش دوتای قبلی بود . به نظر شما ترک استمنا سخت تره یا درس خون شدن ؟
به نظر من که ترک استمنا خیییلی آسون تر بود و اصلا قابل مقایسه نبود با درسخون شدن . خلاصه  این که خواهشا اگه تونستین کمک کنین منو ...من که از  بندگان خوب خدا نیستم و دعام نمیگیره ولی اگه کمکم کنین و باعث شین ب هدفم برسم وقتی  یه روزی دختر دار شدم وقتی داشتم موهاش رو شونه میکردم(( که یکی از بزرگترین لذتای دنیاس فک کنم))بهش میگم همتونو دعا کنه و میدونین که دل بچه ها پاکه و دعاش میگیره


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)