سلام ببخشید طولانیه .... خواهش میکنم راهنماییم کنید

 3 سال پیش همکلاسیم اومد خاستگاری، از یه شهر دیگه که 350 کیلومتر با ما فاصله داره، مامانش سر مهریه بهم زد .
 ولی چون از اول زورکی اومده بود بهانه گیرش اومد، پسرشون بیخیال نشد و وقتی دید مادرش کوتاه نمیاد به ایشون گفت دیگه ازدواج نمیکنه، در ضمن هرزگاهی پیام هم میداد که مثلا احوالات من دستش باشه.
حالا پشیمونم از این وضعیت میخوام سیم کارتمو خاموش کنم که کلا تموم شه، خاستگار درست حسابی هم الان ندارم. تو این سه سال هر خاستگاری اومد الکی بهم خورد و نشد، واقعا نمیدونم چکار کنم؟

خانوادم نگران ازدواج منن، سنم زیر 27 . میخوام بعد از دو سال واسه ارشد بخونم، رشتم نرم افزاره ،تکلیفم مشخص نیست ،به اون پسر هم هر چی راه حل میدم فایده نداره .

احساس میکنم میترسه از دوباره بهم خوردن ( همین امروز بعد از اینکه گفتم از فلان فرد کمک بگیره گفت میخوام تنها باشم )زیاد قرص خواب میخوره، میگم نخور اینارو میگه آب از سرم گذشته ،فکر میکنم داره افسردگی میگیره شایدم گرفته .

نمیره و اگه بره مثلا دو ماهی باز دوباره سرکلش پیدا میشه، میگه من هستم همینطوری چون دوست دارم، جایی نمیرم، به نظرم جنمشو نداره کاری بکنه، کار و سربازیشو خونه ماشینم اوکی هست، تفاوت فرهنگی هم داریم، تصمیمی که گرفتم درسته آیا، خاموش کردن گوشی و ....
راهنماییم کنید لطفا

برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)