سلام
یه دختر تا کجا باید تحمل کنه؟! ۲۵ ساله دارم با برادرم مقایسه میشم و سرکوفت می خورم.
برادرم از من بزرگتره... وقتی بچه بودیم خیلی به هم محبت میکردیم. ولی وقتی بزرگ شدیم این محبت یک طرفه شد. چون از وقتی فهمید تفکراتم با اون یکی نیست و دید سیاسیم مخالفشه باهام ضد شده. اینکه دیدگاه من چیه و ... رو بازتر نمی کنم .
بدبختی اینجاست که تو خونه ی ما این انگار رسم شده که من باید ثابت کنم نسبت به برادرم مهربونم و اون هر چقدر که دلش بخواد بی حرمتی می کنه و اصلاً هم کسی متوجه این رفتارهاش نمی شه.
راستش من دیگه هیچی به ذهنم نمی رسه! چرا باید من روزگارم رو تو این وضعیت بگذرونم و وقتم رو رو این بذارم که چه کار کنم به بقیه ثابت بشه من دلم پاکه و بد ذات نیستم، در حالی که اون هر جور دلش بخواد رفتار می کنه.... آخه بحث یه بار دو بار نیست که! کار هر روزشه... بی حرمت می کنه... توهین می کنه... بدرفتاری و بداخلاقی می کنه... لقبهای زشت بهم میده... هر وقت دلش بخواد خوش اخلاقه و هر وقت دلش بخواد بداخلاقه!!!
من هیچی نمی گم... بعدم اگه تحملم تموم شه و مثلاً بهش بگم چرا تو کارم دخالت میکنی و دعوامون بشه همه ی کاسه کوزهها سر من شکسته میشه که آره تو بی ادبی و دروغ میگی که باهاش مهربونی!!! حالا بیا و درستش کن! روز از نو روزی از نو... باید بشینم فکر کنم چه کار کنم بقیه حق رو به من بدن و بفهمن باهاش دشمنی ندارم! اگه تو دعوامون من گریه کنم براش هیچ اهمیتی نداره! برادرایی رو دیدم که طاقت یه قطره اشک خواهر بزرگتر شون رو ندارن چه برسه به من که ازش کوچیکترم و مقصر هم خودش بوده!
شانس من این شده که بچهی دوم شم و دائم توهین بشنوم و به خاطر کوچیکتر بودنم هیچی نگم! همه هم ماشالله دربرابرش سکوت می کنن فقط!
دوستان خواهشم از شما اینه اگه تجربهی داشتن برادر بداخلاقی رو دارید که نسبت به حرفها و رفتارهاش بی توجهه و براش مهم نیست چه کلماتی رو به کار می بره و بدتر از اون مادرتون به شدت پشتیبانشه، کامنت بدین بگین چه کار میکنید که کمتر حرص بخورین؟ من موهام تو این دو سه ساله خیلی سفیداش زیاد شده... حالم گریه داره این روزها! قلبم تیر می کشه ولی هیچ کسی به فکرم نیست و فقط میگن روشو به رو خودت باز نکن! احترامش رو نگه دار... اون دلسوزته... تو قدر نمی دونی.... و.....
ممنونم...
← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)
- ۱۲۷۵ بازدید توسط ۹۳۶ نفر
- يكشنبه ۱۴ فروردين ۰۱ - ۲۰:۱۷