در باب سوال یکی از دوستان در مورد اولویت علم یا دین
اولاً این 2 مورد تناقضی بین علم و دین نیست. و چون ما تعریف فعل واجب و حرام و مستحب و ... رو بد متوجه شدیم؛ باعث بوجود اومدن تناقض شده.
در واقع تعریف فعل واجب چیه؟ فعل واجب فعلی هست که باید انجام داد و در صورت ترکش عقاب اخروی منتظر ماست. و در صورت انجام ثواب اخروی.
فعل حرام چیه؟ فعلی که نباید انجامش داد و در صورت انجام عقاب اخروی منتظر ما هست.
حالا:
شرع: استمناء یا همون خودارضائی حرام هست یعنی نباید انجامش داد و در صورت انجام عقاب اخروی منتظر ما هست.
عل: استمناء اگر خیلی زیاد نباشه اشکالی نداره.
حالا کسی از دوستان بین این 2 جمله تناقضی می بینه؟؟!! واقعاً هیچ تناقضی وجود نداره. شرع گفته فلان فعل که اگه زیاد انجام نشه و بصورت اعتیاد در نیاد؛ ضرری نداره رو حرام اعلام کرده.
اما از کجا تصور تناقض بوجود اومده؟ از اونجاییکه ما فکر می کنیم هر چیزی حرام هست باید یک ضرر محسوس ملموس تجربی برای همگی افراد داشته باشه.خب در این حالت میگیم خب اگه استمناء ضرری نداره، یا لااقل اگه زیاد انجام نشه ضرری نداره؛ پس چرا حرامه؟
خب مشکل اون تصور هست که باید اصلاح بشه. یعنی باید بدونیم هر چیزی حرام بود لروماً یک ضرر محسوس ملموس برای همه نداره؛ بلکه اصل حرمت مربوط میشه به عقاب اخروی ماجرا.
خدا خیلی چیزا رو حرام کرده که در ظاهر امر هیچ ضرری برای ما نداره. برخی چیزا رو هم واجب کرده که ظاهراً هیچ فایده ای برای ما نداره.(لطفاً به قید ظاهراً توجه بفرمائید). البته این مطلب قطعی هست که هر واجبی بخاطر یک مصلحتی واجب شده و هر حرامی بخاطر یک مفسده ای حرام شده. اما اون مصلحت و مفسده لزوماً یک مصلحت و مفسده ملموس محسوسی که برای همه به تجربه قابل بیان و اثبات باشه نداره.
بلکه چه بسا یک مصلحت و مفسده ای باشه که فرضاً اثرش روی نوه آدم هویدا بشه. یا ...
ثانیاً اما به نحو کلی اگر دیدم یه جایی بین حرف دین و حرف علم تضاد وجود داشت(البته به شرطی که واقعاً تضاد باشه نه اینکه ما تصور کرده باشیم تضاد هست؛ اما در واقع تضادی نباشه مثل همین مطلب استمناء)
اول باید دید آیا اون حرف دین یک حرف قطعی هست یا نه؟ که این امر به عهده بررسی سندی و رجالی روایات هست.
دوم باید ببینیم آیا اون حرف علم یک حرف قطعی و مسلم در علم هست یا نه حرفی هست که نظریه هست و ممکنه 10 سال بعد ابطال باشه.
سوم باید دید اگر صدور اون حرف مربوط به دین قطعی هست؛ ما منظور دین رو هم درست فهمیدیم یا نه؟ فرض بگیرید شما یه روایت رو بخونید که توش اومده باشه زمین مرکز عالم هست. خب باید دید اینجا ما حرف دین رو درست فهمیدیم یا نه؟ ممکنه منظور اون آیه یا روایت یه چیز دیگه بوده.
چهارم اگه واقعاً حرف دین هم به لحاظ صدورش هم به لحاظ فهم معنی قعطی بود و اون نظریه علمی هم قطعی و مسلم بود تازه باید به فکر رفع تعارض بیفتیم که باید چی کار بکنیم. که شاید همچین موردی یک در هزار هم پیش نیاد.
محمد علوی
← مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه)
- ۱۶۶۷ بازدید توسط ۱۲۷۳ نفر
- شنبه ۸ آذر ۹۳ - ۱۷:۰۵