سلام
من دختری ۲۲ ساله هستم، یه رابطه دوستانه و محترمانه داشتم که به عشق رسید امّا به هم نرسیدیم!
موضوع این هستش که اول اون آقا عاشق من شد برای من تلاش می کرد، اول اون اعتراف کرد و من کم کم به ایشون علاقمند شدم و حتی بعد یه سال جدایی ایشون رو فراموش نکردم و حتی نمی تونم به شخص دیگه ای فکر کنم.
حتی خواستگارم رو هم رد کردم. بعد با وجود همه این ها و اینک قبل عشق ما رفیق من بودیم. ایشون الآن می بینم چون مجبوریم همدیگه رو ببینیم و تعامل کنیم با من سرد برخورد می کنن !
حتی اوایل دوره جدایی خشم داشتن نه این که توهین باشه ولی به وضوح مثلا خودشون سمت من می اومدن بعد من که پیگیر می شدم به اصطلاح خیطم می کردن! خودش نیست خداش هست منم اشتباهاتی داشتم پاش موندم ولی معذرت هم خواستم امّا ایشون مبهم رفتار کردن و هیچ وقت زیر بار هیچی نرفتن!
با وجود همه این ها وقتی کسی رو دوست داری رفتارش رو برای خودت توجیه می کنی، حتی بهش حق میدی! ولی می بینم که حتی با دختری که هیچیش نیست رفتار عادی و نرمالی داره با من جوری رفتار می کنه که انگار نامرئی ام، بعد میاد تولدم رو تبریک میگه و تو فضای مجازی چکم می کنه!
ایشون آدم بدی نیست ولی مشکل من اینه هیچ کس درکم نمی کنه! با دوستانم درد و دل می کنن میگن از بیکاری میشینی بهش فکر می کنی! در حالی که مثلا موقع درس موقع تفریح با اقوام و دوستانم فکر ایشون میاد. خودش هم که یکی دو بار در مورد این مسئله حرف زدم ری اکشنش همون بود منم سکوت کردم!
هنوز منتظرشم هر روز و از این ضعف خیلی بدم میاد . از دوست داشتن این آقا بدم میاد. از اینک ثانیه ای نمی تونم به مرد دیگه ای فکر کنم! از این که وقتی می فهمم ناراحته یا مشکلی داره حاضرم تموم چیز هایی که بوده را نادیده بگیرم و براش حس خوب آرزو کنم. تلاش کردم امّا ناخودآگاه هر تلاش افراد دیگه برای آشنایی رو نمی تونم بپذیرم!
منم تو تموم شدن رابطه مون نقش داشتم پنجاه پنجاه مقصر بودیم ولی بعد یه سال هنوز نتونستم خودم رو جمع و جور کنم هیچ کس هم درکم نمی کنه! درک نمی کنه که عاشق شدن دست خود آدم نیست و همین طور عاشق موندن!
من و اون قسمت هم نبودیم چون جدایی مون هم به خواسته خودمون نبود. من ازش متنفر نیستم ولی از دوست داشتنش خسته م . تجربه مشابهی دارید؟ یا نظری که کارساز باشه.
← شکست عشقی (۲۹ مطلب مشابه)
- ۳۶۵۸ بازدید توسط ۲۵۹۶ نفر
- جمعه ۱ مرداد ۰۰ - ۲۱:۲۹