سلام بر همه خانواده برتری ها
فکر کنم شما منو میشناسید و از بس بعضی مواقع پیام میذارم حرص تون میگره و از شما عذر میخوام . قبل از اینکه بروم سراغ اصل مطلب بابت این موضوع عذر میخواهم که بعضی از صفحه ها رو با پیام هام اشباع میکنم و بعضی جاها از خودم تعریف کردم اما منظوری نداشتم و قصدم به رخ کشیدن نبود و دیگه تکرار نمیشه .
من یک پسری هستم 19 ساله که هیچ وقت سراغ دختری نرفتم چون هم نمیتونم و اهلش نیستم و اصلا وجدانم قبول نمیکنه حتی اگه همه داشته باشند و هم میخوام فقط یک دختر توی زندگیم باشه و بشدت احساسی هستم گر چه ظاهری شاید این طوری نباشم و البته همه منو پسر ساکت فامیل میدونند و هستم . ( بر خلاف اینجا )
در کل احساسی هستم و هیچ وقت سمت دختری نرفتم و نمیخواهم بروم. پدرم توی جوونیش از همون هایی بوده که توی محله شون مزاحم های دخترها مردم رو اگه میدیده یک کتک حسابی میزده و البته مورد تقدیر پدر دختر هم یک بار قرار میگیره !
هیچ وقت نمیخوام با احساسات دختری بازی کنم و پدرم هم هم به برادرم میگه و هم به خودم یک بار گفت که مواظب باش در آینده این کارو نکنی.
من هیچ وقت نخواستم دخترها رو دور خودم جمع کنم و خیلی بدم میاد و همیشه به دوست ها هشدار میدهم و راهنمایی شون میدهم که سراغ دوست دختر نروند چه برسه که خودم بروم ، و اون قدر احساسی ام که وقتی یک فیلم عاشقانه غمگین میبینم چند روز حالم گرفته میشه و یا یک جریان ناکام عشقی .... و ناراحت میشم و تا چند هفته یادم میمونه ، اما چیزی که می خوام بگم این هست که از دخترها ناامید شدم .
مخصوصا دیروز که یک دختر 16_17 ساله وقتی رفته بودم داروخانه قرص ویتامین E بخرم ( برای باشگاه ) اومد و گفت که دو تا پوشش ضد بارداری می خوام و اون لحظه شوکه شدم و دنیا روی سرم خراب شد ، خیلی دلم گرفته .
من تا پارسال اصلا پسری بودم که نمی دونستم شب زفاف یعنی چی و در مورد مسائل جنسی توی ابتدایی یک چیزهایی فهمیدم اما خودم نمیخواستم کنجکاوی کنم و اهمیت نمیدادم و خودم رو درگیرش نمیکردم اما از پارسال وقتی یک نگاه میکنم جامعه رو میبینم که من اصلا انگار چشم نداشتم ببینم و خیلی داغون تر از این حرف هاست .
من دخترها رو فرشته فرض میکردم اما دخترهایی رو میبینم که اصلا میترسم ازشون و پرور و چشم هیز هستند و بی حیا ، من دختر پاک میخوام. چیکار کنم ؟ در مورد آینده ام نگران شدم. نگید نباش چون من یکی از هدف هام این هست که فوق لیسانس بگیرم حداقل و زبان انگلیسی رو هم ادامه بدهم و حتما ازدواج هم بکنم و در کنار همسرم بهترین ها رو تجربه کنیم و هم دوش هم باشم و درس بخونیم و ورزش کنیم و مسافرت برویم و فیلم ببینیم و ... و شوخی کنم و خوش باشیم
چیکار کنم ؟
من بعضی وقت ها که پیام های ناراحت کننده ی این سایت رو میخونم شب ها قبل از خواب بهش فکر میکنم و چشم هام پر اشک میشه و نمیدونم چرا این طوری شدم و میترسم افسردگی بگیرم. برای خیلی پست های اینجا این طور شده .
منتظر جواب هاتون هستم . خیلی حالم گرفته بود و گرفته شد با این صحنه ای که دیدم.
" پسر آریایی "
← مطالب کاربران (۸۹۱ مطلب مشابه)
- ۵۲۶۰ بازدید توسط ۳۷۳۴ نفر
- چهارشنبه ۲۴ مرداد ۹۷ - ۱۷:۲۹