سلام
با اقایی در ارتباط هستم ، در یک دانشگاه بودیم، برای انجام پروژه ام به خاطر موضوعات مربوط به پروژه و کار با دستگاهها، ترم اخر دیدمش اولین بار. بعد هم که پروژه ام تموم شد و فارغ التحصیل شدیم دیگ ندیدمش.
بعد از گذشت دو سال نیم یک مشکلی ادرای - شغلی برام پیش اومد برای رفع مشکلم رفتم تهران ، دیدم ایشون توی سازمانی که مربوط به سازمانی که طرف قرارداد من بود استخدام شده ، سر این موضوع که ایشون کلی کمکم کرد و راهنمایی ام کرد، ارتباط مون یک مقدار بیشتر شد، البته مجازی چون من شهرستان ام.
اوایل ، رسمی محترمانه و مودب بود همونطور که تو دانشگاه بود . ولی بعد یک مدت کم کم راحتتر صحبت کرد. و از جزییات زندگیش صحبت کرد، با چه سرعتی به یکباره در مورد ازدواج صحبت کرد. و گفت که الان خونه خریده و تنها زندگی میکنه ولی در انتخاب دختر خیلی سخت گیره و از هر کسی خوشش نمیاد. علاوه بر عکس هایی که تو صفحه اش بود کلی عکس دیگه از خودش در محل کارش و جاها دیگه هم توی پی وی فرستاد.
تقریبا ماهی یکبار نه بیشتر یک مناسبت عید و چیزی اون پیامک میداد یا من میدادم. صجبت میکردیم البته بیشترش در مورد وقایع معمول زندگی ودرس و شغل و غیره بود هر چی بیشتر میگذشت در خلال صحبت هاش هر چیزی و به شوهر و ازدواج ربط میداد . سر قضیه اون مشکل شغلی هم برگشت گفت شغل میخوای چکار؟ بهترین شغل داشتن شوهر ثروتمند هست، خواهرم شما که تحصیلات داری و ظاهر خوبی هم داری شوهر پولدار کن و از زندگی لذت ببر.
چند بار از مشکلاتش میگفت ولی خوب منم نظرمو میگفتم که گفت گاهی لزومی نیست راه حل ارایه بدی فقط به حرفای طرف گوش کن اینو تو ذهنت داشته باش که پس فردا ازدواج کردی با شوهرت اینجوری باشی .
یکبار هم مودبانه پرسید : با پسرهای اطرافت چه جوری هستی ؟ چقدر به داشتن دوست پسر و نامحرم اعتقاد داری ؟ اعتقادات چه جوری هست میتونی عکس بی حجاب هم بذاری؟؟ (دخترهای تو لیستش بعضا بی حجاب بودن از همکلاسی و همکار و غیره ) . در شهرستان شما اداب و رسوم چطور هست روابط دخترها وپسرها چطور هست؟
من گفتم چرا میپرسی؟
گفت که میخوام بیام خواستگاری دختری تو شهرستان شما میخوام امار دستم بیاد و خندید ( اولین بار گفته بود تا حالا دوست و اشنایی از شهرای طرف شما نداشتم ) و بعدش خودش از روابطش گفت که از بچگی عاشق دختر دایی اش بوده ولی به هر دری زده و نشده که بهش برسه و اون هم الان داره ازدواج میکنه و غیره.
خوشحال هم شد از اینک گفتم من تا به الان عکس بی حجاب نذاشتم و نمیذارم و نامحرمی و اینها اعتقا دارم و رابطه ای فیزیکی نداشتم .
گذشت تا به اینکه دیدم پیام داده یک پست گذاشتم خوندی؟ گفتم نه گفت برو بخون . رفتم دیدم نوشته: از تنهایی و فوران احساساتش و و کلی چیز عاشقانه .
گفتم خوب مخاطب خاص ات کیه ؟ گفت هیچکس یاد اون زمان افتادم مربوط به وقتی که خواستگاری دختر دایی ام رفته بودم. .
گذشت تا اینکه چند روز قبل بعد از صحبت از اینور و اون ور و از بالا و پایین و اب و هوا و شرایط سیاسی جغرافیایی و وضعیت کشور برگشت گفت اگر شوهر کردی اسم بچه اتو بذار فلان اسم ( اسم کوچیک خودش ).
و من شکلک تعجب!! گفتم اسمت تکراری و قدیمی شده یک اسم دیگه پیدا میکنم که خندید و هیچی نگفت. ولی همون لحظه سریع پست ادبی جدید گذاشت که موضوعش این بود که در گذشته در عشق شکست خورده و ضربه شصت حسابی از روزگار خورده و اسیب روحی دیده الان شرایط مشابه اون دوباره فراهم شده ولی میترسه که شکست بخوره دوباره. با این حال تلاششو میکنه.
پرسیدم دقیقا چی شده و اون طرف کیه که به زور صحبت میکرد و هیچی نمیگفت من هم دیدم اینجوریه گفتم برای تلاشت ارزوی موفقیت میکنم و خداحافظی کردم.
ته دلم بهش علاقمند هستم ولی نمیدونم چکار کنم اصلا نمیفهمم این رفتارشو . اینکه اینجوری میکنه و درک نمیکنم اگر منظورش من هستم خوب چه دلیلی داره به من نگه و اگر من نیستم مخاطبش، چرا میاد به من میگه ؟ و اگر به قول خودش من خواهرش بودم ( اوایل زیاد خواهرم میگفت) که باید الان راحت تر صحبت کنه. نمیدونم چرا هی به گوشم میزنه که نظر بدم در مورد نوشته های عاشقانه اش بعدش فراری میشه.
برام مهم نیست که پیام میده یا نمیده فقط از اینقدر علامت سوال و معما خسته شدم. از اینکه اینقد غیر مستقیم حرف میزنه و توان بروز احساسش و نداره حالا به هر دلیلی خسته شدم. :(
مشکل اینه بعد از گذشت حداکثر یک ماه دوباره پیداش شده و محترمانه احوالپرسی کرده و سر صحبت و باز کرده و دوباره روز از نو روزی از نو.
هم سن خودم هست هر دو بالای 25 سالیم ساله ایم تو یک خانواده مذهبی بزرگ شده . که قران و نهج البلاغه و همه و رو از بر هست ولی ادم متعصبی نیست. خواستگار داشتم تو این مدت ولی از نظر اعتقادی به من نمیخوردند یا چیزای دیگه.
خودم اعتقادی به دوستی و صمیمیت الکی و خارج از مرزهای اخلاقی بین دختر و پسر ندارم تا به حالا دوست پسر نداشتم تو دانشگاه هم همش سرم تو لاک خودم بود ایشون هم تا زمانی که تو دانشگاه بود جز سلام و پروژه و خدافظ صحبت دیگه نداشتم.
تو این مدت حرفی نزده که نشون بده اهل سوء استفاده و این هاست پس خواهشا نگید دوستی با نامحرم فلان و فلانه ( طبق نظراتی که اکثرا تو این سایت دیدم).
البته دوست دارم تجربیات شما رو هم بدونم اگر در وضعیت مشابه من هستید ممنونم .
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)
- ۴۴۹۴ بازدید توسط ۳۱۹۷ نفر
- يكشنبه ۱۶ خرداد ۹۵ - ۱۸:۴۹