من دختری 22 ساله دانشجوی رشته پزشکی هستم. من مبتلا به بیماری ویتیلیگو و ibs هستم. ویتیلیگو بیماری است که بعضی قسمت های بدن بدون رنگدانه میشوند و من فقط قسمت بالای پاهام دچار این مورد است.
ibs هم که روده تحریک پذیره. از دوره ی راهنمایی به این بیماری دچار شدم. علائم آزار دهنده این بیماری اینه ببخشید روده صدا میده. برای من که خیلی زجر آوره مخصوصا که دانشجو هستم و جاهایی که ساکت میشه همش صدا میده و ابروم میره. من خیلی از مهمونی ها و جاهایی که ساکت بود رو نرفتم به خاطر این که شکمم صدا میده. همه اینا رو تحمل میکنم ولی حالا که دارم فکر میکنم من اگه ازدواج کنم وقتی با همسرم تنها بشم شکمم همش صدا بده چیکار کنم؟
اصلا وقتی تو جلسه ی خاستگاری بهش بگم خب هر کسی باشه قبول نمیکنه.من خودم هر وقت فکر میکنم به خودم میگم من اگه پسر بودم هیچ وقت با ادمی مثه خودم ازدواج نمیکردم.
ولی برای درمان ویتیلیگو قراره که تابستون برای درمان برم مرکز رویان تا شاید جواب بگیرم ولی از چند نفر که پرسیدم گفتن درمان نشدن.......
ولی برای ibs هیچ درمانی نیست دکتر زیاد رفتم گفتن باید سعی کنی باهاش کنار بیای توی سایت های زیادی هم که سرچ کردم خیلی ها گفتن ازدواج نکردن و از درس و ادامه تحصیل عقب افتادن.....
یه چیزی هم دلم میخواد بگم اینه که بدبختی و بی عدالتی دنیا اینه که من هیچ نقشی در ابتلا به این بیماری ها نداشتم همش رو خدا بهم هدیه داده!!!! حالا به قول بعضی ها شاید حکمتی توشه ولی من که جز گریه های هر شبم و ارزوی مرگ واسه خودم هیچ حکمتی رو ندیدم. بزرگترین ارزوی زندگیم تا این لحظه مرگ بوده همیشه هم به خدا گفتم اگه مرگ حقه،حق منو همین الان بده.......
الان که دارم این متن رو تایپ میکنم توی شرایطی هستم که خانواده ام مجبورم کردن ازدواج کنم اصلا براشون مهم نیس که بچشون حتی ساده ترین حق ادما که 1 لحظه اروم و بی دغدغه با یکی بشینن و حرف بزنه رو نداره،من حق بی استرس نشستن سر کلاس رو ندارم من به خاطر این استرسم امتحان 3.5 ساعته علوم پایه ام رو 1 ساعته تست هاشو زدم. بدبختی ها این جاست که هیچ کس تو دنیا درک نمیکنه من و مشکلاتم رو.
روزگار الانم که داغونه ولی قبلنا که بچه بودم هم اوضاعم همش داغون بود مادرم بیماری عصبی خاصی داره که من بچه بودم خیلی کتک خوردم واقعا الکی من رو میزد اونم هرروز با کمربند.اون موقع ها که مدرسه میرفتم بچه هامیگفتن چرا صورتت کبوده ولی من میگفتم که از پله های خونمون زمین خوردم..........
حالا میخواستم ازتون که بگید من چی کار کنم؟ اصلا میشه ازدواج کنم؟ خواهشا نگید برو دنبال درمان شما که خبری ندارید رفتم جواب نمیده .با خانواده ام هم که اصلاا نمیشه حرف زد. پیش مشاور و این چیزا هم نمیشه رفت. یه خواهش دیگه وقتی یکی میاد اینجا مشکلش رو مطرح میکنه بدونید دیگه از همه ی ادمای اطرافش بریده که اومده این جا مشکلش رو مطرح کرده.
لطف کنید نظر بدید. آیا اصلا پسرا میتونن با این مشکلات یه دختر کنار بیان ؟!
مرتبط:
شما حاضرید با پسری که ویتیلیگو (پیسی) داره ازدواج کنید؟
ازدواج با پسری که ویتیلیگو (پیسی) داره
دختر 29 ساله ای هستم که به بیماری پیسی مبتلا هستم
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)
- ۱۵۹۶۴ بازدید توسط ۱۱۶۵۵ نفر
- جمعه ۲۱ فروردين ۹۴ - ۱۴:۵۱