سلام
لطفا تا اخرشو بخونید و فقط دخترا جواب بدن .
یه پسری از بیست سالگی عاشق دختری بود الان اون پسر ۲۵ سالشه افسر نیروی زمینی ارتشه ولی مشکل مالی نداره چون پدر پولداری داره هم خونه داره و هم زمین به تازگی هم داره یه ویلا تو شمال میسازه .

البته اون پسر ادم قناعت پیشه ایه و اینارو فقط به خاطر رفاه همسر اینده و فرزندانش از پدرش قبول کرده وگرنه خودش جوری تربیت شده که با کم بسازه .

اون پسر مذهبیه ، لب به دود نزده، به نامحرم نگاه نکرده ، خارج از محیط کارش ادم شوخ طبعیه ، اهل مطالعه هست ، فقط گاهی اوقات زود از کوره در میره ولی در کل ادم ارام و مهربانیه و یه مقدار هم از اون دختر قدش کوتاه تره .

اما اون دختر شغلش وکالته و نبوغ بالایی در علم حقوق داره خوش برخورده و مهربونه و پر انرژیه ، وضع مالیش هم خوبه خواستگار هم کم نداره حالا ناگهان اون پسر جلوش ظاهر میشه و بعد از کلی خجالت کشیدن بهش میگه که از پنج سال پیش بهش علاقه مند بود و میگه که میخواد با خونوادش برای خواستگاری خدمت برسه حالا :

 1- اون دختر و خانوادش از من نظر خواستن ، به نظر شما من چی باید بگم؟ اخه من هر دوشون رو خوب میشناسم

 2- اگه شما جای اون دختر بودید چه جوابی میدادید؟

از اقای نجفی میخوام که نظراتی رو که درش توهین هست نمایش ندهند 

برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)