سلام دختر پسرهای وبلاگ خانواده برتر
یه سوال ازتون دارم . من فقط از لحاظ مشورت میخوام این سوال رو بپرسم و بحث انتخاب نیست صرفا که بخواید بگید به ما چه مربوط. به خودت ربط داره کی رو انتخاب میکنی. من فقط میخوام با راهنمایی هاتون خواهرانه و برادرانه کمکم کنین. فکر کنین خود خودتونین بین این دو راهی موندین چیکار میکنین؟
دو تا پسر هستن، هر دو تا ازم خواستگاری کردن و من به دلایلی مجبورم با یکی از این دو تا سرنوشتم رو انتخاب کنم و برم. وضعیت خونوادگی یه جوریه که دیگه نمیتونم بمونم مجرد . حالا بماند دلیلش . ولی بدونین چاره ای ندارم.
اولی خیلی عاشقشم. شب و روز بهش فکر میکردم و چند ساله همدیگه رو میشناسیم تا بالاخره فهمیدم اونم منو میخواسته و صبر کرده تا الان بعد چند سال بیاد بگه. با این آقا از لحاظ فکری و فرهنگی و طرز فکر و فرهنگ خونوادگی و همه چی خیلی شبیه به همیم. خیلی درکم میکنه. وقتی با هم حرف میزنیم انگاری دو نفرن که توی یه دنیای کاملا مچ با هم دارن میگذرونن. خیلی منو میفهمه. بیشتر از هر کسی. حرفای مشترک خیلی با هم داریم توی رشته کاری مون و وقتی با هم صحبت میکنیم خیلی احساس میکنیم هم رو میفهمیم. علاقمندی هامون هم یکسانه، زمینه حرف زدنمون توی جمع ها، تنهایی ها، همه جا . اما ...
اینجا یه امای بزرگه
واقعیتش به لحاظ ارتباط با سایر دخترها خیلی باهاشون صمیمیه. با هر دختری که بگین گپ و گفت داره. توی تلگرام، توی اینستا، توی کلوب، توی فیسبوک، توی محل کار، توی دانشگاه، توی خیابون ... و خیلی هم راحت میگه چه اشکالی داره؟!
البته من میفهمم که از سر با فرهنگ بودن و اینا نیست که بخوایم بگیم بی منظور باهاشون حرف میزنه. نه انگاری اصلا با دختر بودن، این ور اون ور رفتن، آزادانه حرف زدن و ... توی ذاتشه و خلاصه یه جورایی میشه توی دسته ی خانم بازها دونستش.
میشناسمش و الکی نمیگم. خیلی هم توجه داره به دختر جماعت . همون قدری که با پسرها میگرده و اهل گشت و گذاره همون قدر هم با دخترها میرن و خلاصه دختر زیاد دور و برشه. اخلاق های دیگه ای هم داره، مثلا خیلی مغروره و چون خوشگلم هست دخترها هم زیادتر کردن غرورش رو با رفتاراشون ، ولی اون میگه بین این همه دختر تو رو انتخاب کردم چون تو رو بیشتر از همه میخوام واسه یه عمر میخوام.
چون خیلی به دلم نشستی، از اول دبیرستانم تا حالا که 28 سالمه شاید دویست تا دختر میشناسم و با حداقل بیست سی تاشون ارتباط و آشنایی نزدیک داشتم ولی هیچ کدوم شون منو نمیتونستن قانع کنن به ازدواج تا اینکه چند سال پیش تو رو دیدم و وقتی به خانواده م گفتم خوشحال شدن که بالاخره میخوام تن بدم به ازدواج.
میگه بعد چند سال مادرم و پدرم دلش ون خوش شده که بالاخره من به ازدواج تن میخوام بدم، اونم به خاطر توئه . تا تو رو دیدم حاضر شدم ازدواج کنم، چون نمیتونم کسی دیگه رو جایگزین تو کنم.
اما واقعیتش این با دختر بودن هاش و آزادانه و صمیمانه بودن باهاشون و اینکه هر ساعتی از شبانه روز که میخوان بهش زنگ میزنن و باهاش دوستن میترسم. میدونمم که این آدم این اخلاقش ترک نمیشه و همیشه همین جوریه، من مطمئنم.
در مورد شرایط مالی هم خونه داره، هر ماه میگه میتونم دو سه تومن رو حداقل بیارم خونه. پس اندازم داره. خیلی اهل کاره و پول جمع کردنه. اما دیگه خرجم واسه هر کی میکنه. مثلا فلان دختر بگه بیا بریم با بچه ها فلان شهر یا فلان بندر پا میشه میره ولخرجی هاش هم زیاده، براشون با کل گروه و بچه هاشون و معلومه به کسی هم حساب پس نمیده.
مثلا من بخوام بگم پول هات رو کجا خرج کردی به موقش جلوم در میاد .
اما آقای دوم
اصلا میل و علاقه ای بهش ندارم. اصلا درکم نمیکنه . اصلا درکش نمیکنم. توی یه دنیا نیستیم. کلی اختلاف فرهنگی و فکری و مذهبی داریم. قیافه ش هم اصلا با اون یکی زمین تا آسمونه. هیچ عشقی نمیدونم میتونم بهش پیدا کنم یا نه ... اون اولی خیلی خوشگله و من عاشقشم. به قیافه ش که نگاه میکنم از این رو به اون رو میشم و از ته دل واسش میمیرم و باورم نمیشه ازم خواستگاری کرده. ولی این یکی قیافه ش معمولیه.
اما حقیقتش؛
اینجا هم یه امای مهمه
این دومی اصلا درکم نمیکنه. اصلا حرف هم رو نمیفهمیم. افکار مون زمین تا آسمونه با هم؛ انگار از دو تا دنیای متفاوتیم.
اخلاقش و شرافتش عالیه. این جوری نیست که اهل روابط اجتماعی نباشه. اینو میگم که فکر نکنین من با روابط اجتماعی شوهر آینده م مشکل دارم و میخوام محدودش کنم. نه . این یکی هم روابط اجتماعیش خوبه اما واقعا پسر پاک و سر به راهیه، دختر دور و ور خودش زیاد جمع نمیکنه، خیلی هم مهربون و دلسوزه، خیلی متدینه، متدین واقعی، دل پاک، ساده و بی ریا.
وضع مالیش هم خونه نداره، پس انداز نداره، وضع مالی پدر و مادرش خوب نیست، میگه شاید چند سالی مجبور باشیم زجر بکشیم، مستأجری کنیم، نون و ماست بخوریم، اما من حداکثر تلاشم رو میکنم برای زن و بچه م.
شما باشین بین زیبایی بیش از حد پسر و شرایط مالی بهترش و عشق زیادی که بین تونه و واسه یه لحظه با هم بودن میمیرین و همو خیلی میفهمین از هر نظر حتی از نظر سیاسی و اجتماعی و مذهبی، با کسی که خبری از هیچ کدوم اونا نیست ولی به پاکیش مطمئنین و اخلاقش و تربیتش و شرافتش رو کمتر کسی داره چیکار میکنین ؟
آیا میشه اخلاق رو به عشق فروخت ؟ اینجا دیگه نبرد عشق و اخلاقه. خیلی سخته انتخاب و من مجبورم با یکی شون برم . دیگه راه موندن ندارم.
ببخشین سرتون و درد آوردم.
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) ← رفتارشناسی پسران برای ازدواج (۶۸۷ مطلب مشابه) ← بررسی معیارهای ازدواج (۶۸ مطلب مشابه)
- ۱۸۹۶ بازدید توسط ۱۵۱۵ نفر
- جمعه ۱۰ اسفند ۹۷ - ۱۹:۴۶