سلام برادری دارم که معتاد در واقع معذرت میخوام همه کاره است از طرفی آبروی ما را برده است از طرفی توی خونه من که خواهرشم و مادرم را به بهانه های الکی و حتی بدون بهانه زیر رگبار فحش و کتک قرار میگیریم و انقدر میزنه تا خودش خسته بشه باز شروع میکنه و دوباره .
دیگه از دستش آسایش ندارم و تمام بدنم کبود خسته است اصلا حرف شنوی نداره و حتی پدرمم میزنه با چاقو زنجیر و حتی بیل و کلنگ بارها همه مون راکتک زده و به کارهای کثیفش که اعتیاد و هرزگی است ادامه میده .... حق ادامه تحصیل ندارم شدم یه مریض روانی توی خونه و گوش دادن به حرف های عقده ای پدر و مادرم و کتک های اون خسته ام از همه چیز بدم میاد دلم میخواد بمیرم خواهش میکنم بگید چه کنم موقعیت ازدواج اصلا تاحالا نداشتم و فقط کلفت مادرم هستم که از لحاظ روحی و جسمی بدتر از خودم است
پدرمم دق دل کاراشو تو سر ما در میاره و هر وقت اعتراض کارای برادرمو کردم من و مادرمو به قصد کشت کتک میزنه و همش میگه کاش تو میمردی و به مرگم راضیه مادرمم فقط نفرینم میکنه بمیرم اخه معتقدند اگر من نبودم لااقل نگرانی تو دنیا نداشتند و راحت اونا هم خودکشی میکردند من چه کنم اخه گناه من چیه ؟
← مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)
- ۱۸۲۷ بازدید توسط ۱۴۴۲ نفر
- پنجشنبه ۲۱ خرداد ۹۴ - ۲۲:۰۱