سلام

من یه دختر نوزده ساله م و برادرم بیست و یک سالشه. ما از بچگی خب با اینکه با هم بازی می‌کردیم ولی دعوا هم زیاد می‌کردیم، الان که بزرگ شدیم مثلاً تو خیابون که راه میریم حس می‌کنم منو زیر نظر می گیره، همه ش باید حواسم به رفتارم باشه، اگه ناخودآگاه نگاهم به یه پسر بیفته، سریع اخم می کنه و مثل یه بچه با من رفتار می کنه، هی می کشم این طرف اونور! 

نمی ذاره تنها بیرون برم وقتی تعطیلم، مگر اینکه با کسی باشم. تازه یه بار هیچ وقت یادم نمیره چهارده سالم بود تازه گوشی خریده بودم داشت گوشیم رو چک می‌کرد، خودم رو زدم به خواب! خودش همیشه میگه بهت افتخار می‌کنم اما انگار بهم اعتماد نداره اصلاً! یه دوست خانوادگی داریم پسرشون هم سن منه، از بچگی با هم بازی می‌کردیم ولی بزرگ‌تر که شدیم رفت و آمد ها کمتر شد، یه بار اومده بودن خونه مون، خودش کار داشت می‌خواست بره به خواهر بزرگترم گفت حواسش باشه ما با هم تنها نشیم! خیلی ناراحت شدم. 

نمی‌فهمم دلیل این کارهاش رو، دوست دارم کم کم جلوی کارهاش وایسم من دیگه بزرگ شدم دوست دارم مثل دوستام خودم برم بیرون. باور کنید حتی بلد نیستم از خیابون رد بشم باورتون می شه؟! اکثر دوستام دوست پسر دارن، من خودم نخواستم وگرنه بودن که پیشنهاد می‌دادن. 


↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)