کسی ازم مطلبی راجع به ازدواج پرسید، برای منم سوال شد گفتم اینجا بگم بلکه با هم همفکری کنیم، از زبان خودش میگم؛
یه پسری بهم گفت در گذشته مذهبی و مقید منزوی بودم، اما طی بلوغ متوجه شدم باید فکر ازدواج هم باشم و بگردم دنبال مورد مناسب. منزوی بودنم باعث شد به انحراف کشیده نشم اما بالای ۲۵ سالم شده هنوز موردی پیدا نکردم، کلی دعا کردم به خدا اما فایده نداشت، چندین بار اقدام کردم با خانواده اما باز هم فایده نداشت.
نا امید شدم از ازدواج کردن، سراغ دوستی نرفتم. حقم یه همسر پاکه چون خودم پاک ام. بعضی آدم های کثیف دختر خوب تور کردن میگن عرضه داشتیم تور کردیم، تو هم تور کن اگه عرضه داری، منم میبینم خیلی نیاز دارم به همسر. از رو فشار جنسی اینو نمیگم بالاخره نیازه نمیشه انکارش کرد سرکوبی اون هم شدنی نیست اما خدا هم دعاهام رو نمی شنوه.
اون هایی که دایورت کردن میرن سراغ دوستی ناتوان ها انصراف میدن از ازدواج، اهل دوستی نیستم نمیخوام ازدواج رو از دست بدم بدتر از من ها ازدواج میکنن، حق منم ازدواجه خوبه. اگه خدا هست چرا نمیشنوه، پس کو؟، چرا دعاهای یه پسر که به ازدواج نیاز داره و التماس میکنه برای همسر رو نمیشنوه.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)