سلام
من 20 سالمه با یه دختر 17 ساله دوست بودم به مدت 7 ماه من خانواده رو با هر سختی بود وادار کردم بیان دخترو خانوادش رو ببینن ولی وقتی اومدن دیدن مخالفت شدیدی کردن باهاشون حتی کار به جرو بحث با خانواده دختر کشید و بعدش ما از هم جدا شدیم تا فرداش که میشه همین دیروز(دو روز پیش از هم جدا شدیم)زنگ زد و گفت چند بسته قرص اعصاب و آرامش بخش خورده و داره خودکشی میکنه و گفت مراقب خودت باش عشقم و خداحافظ منم با اصرار زیاد خواستم بره بالا بیاره ک گفت یا من خودمو میکشم یا اینکه میای باهم فرار کنیم و ازدواج پنهانی بعدش از ایران خارج شیم توی اون شرایط به خاطر اینکه به خودش آسیب نزنه قبول کردم و گفتم باید صداشو بشنوم که بالا میاری و راست میگفت بعدش من حتی رفتم سفارت و دادگاه برای گرفتن حکم ازدواج بدون اجازه ی پدر و یه سری کارها رو انجام دادم اما الان که فکر میکنم میبینم این ازدواج محکوم به شکسته من دانشجو هستم و درامدی ندارم فقط نزدیک 20 میلیون سرمایه دارم اونم نزدیک 5 میلیون طلا داره که میشه 25 تا که هیچی نمیشه باهاش کرد
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)