سلام
چهار ماهه عقد کردم. یک ماهی میشه با همسرم رابطه داریم. البته هنوز رابطه کامل نداشتیم. مشکل ما مادرمه. ..
منزل پدرم دو طبقه هست و وقت هایی که زنم رو میارم شب خونه مون باشه میریم بالا میخوابیم. خب کار به جاهای باریک میکشه و ماهم ناشی گاهی یادمون میره دستمال کاغذی رو برداریم و مادرم چند بار دیده ظاهرا و به همسرم متلک انداخته. ...
دیروز ظاهرا زنگ زده به مادر زنم ..... و امروز که رفتم دنبال زنم توی ماشین اومدم گونه ش رو ببوسم خودش رو کشید کنار گفت از مامان جونت اجازه گرفتی داری زنتو می بوسی؟! من اول عصبانی شدم گفتم از این کردارهای خاله زنکی خوشم نمیاد و اینا یه دفعه بغضش ترکید گفت می دونی من امروز جلوی مادرم چقدر خجالت کشیدم که مادرت زنگ زده گفته اینا .....
چهار ماهه عقد کردم. یک ماهی میشه با همسرم رابطه داریم. البته هنوز رابطه کامل نداشتیم. مشکل ما مادرمه. ..
منزل پدرم دو طبقه هست و وقت هایی که زنم رو میارم شب خونه مون باشه میریم بالا میخوابیم. خب کار به جاهای باریک میکشه و ماهم ناشی گاهی یادمون میره دستمال کاغذی رو برداریم و مادرم چند بار دیده ظاهرا و به همسرم متلک انداخته. ...
دیروز ظاهرا زنگ زده به مادر زنم ..... و امروز که رفتم دنبال زنم توی ماشین اومدم گونه ش رو ببوسم خودش رو کشید کنار گفت از مامان جونت اجازه گرفتی داری زنتو می بوسی؟! من اول عصبانی شدم گفتم از این کردارهای خاله زنکی خوشم نمیاد و اینا یه دفعه بغضش ترکید گفت می دونی من امروز جلوی مادرم چقدر خجالت کشیدم که مادرت زنگ زده گفته اینا .....