سلام 

دختر بیست و ... ساله‌ای هستم که از راه تدریس یه حرفه هنری می خوام نون در بیارم. روزی حلال در بیارم. امّا متأسفانه مشکلی دارم که هیچ راهی رو برام نذاشته. دیگه عقلم به جایی نمی رسه. من پدرم معتاد هستش. یه آدم لا ابالی بی قید و بی توجه که همه زندگیش مواد و کشیدنه. خونه مون با اینکه موقعیتش مناسبه ولی نمی تونم شاگرد بیارم توی خونه. برای اینکه هر کی بیاد ببینه کلاً پا به فرار می ذاره. خیلی درخواست داشتم برای تدریس. طرف التماس می‌کرد بچه م رو بیارم خونه تون درسش بدی پول خوبم می‌داد در حد زحمتم. ولی چون این مشکل رو دارم رد کردم. الآن چند سالی هست به خاطر این موضوع نمی تونم از سواد و هنری که یاد گرفتم استفاده کنم. دوستان من با نصف مهارت من توی تدریس دارن خرجی حلال خودشون رو در میارن. در ماه حداقل پنج تا شاگرد و دارن ولی من چی.

از طرفی نمی تونم خونه کسی برم. سخته برام. بعضی دوستانم دیدم میرن خونه شاگرد ولی من نمی تونم و روی اینکه خونه کسی برم رو ندارم و همه ش فکر می‌کنم چرا وقتی خونه خوبی داریم و فضای زیادی داریم و شاگرد خودش دوست داره بیاد با مادرش ولی برعکس من پاشم برم. آخه چرا؟ 


↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)