سلام
پدر و مادرم 7 ساله از هم جدا شدن هر دو شون هم کلاسی بودن . پدرم خیلی موقعیت برای تحصیل و زندگی در خارج از کشور داشتن ولی این جا بودن رو دوست داشتن ولی مادرم اولین موقعیتی که براش پیش اومد ایران رو ترک کرد و چون پدرم مخالف بودن جدا شدند .
دلیل اصلی این نبود این بود که مادرم کلا حس مادرانه نداشت خیلی راحت قید ما رو زد یه برادر دارم تو شهر دیگه ای پزشکی می خونه سال چهارم، یه روز بمون زنگ زد گفت هفته ی دیگه عقد می کنم پاشید بیاین دختره استاد شیمیه یکی از مجموعه هایی که توش برای کنکور درس میده بود .
منو پدرم و عمه ام و مادر مامانم رفتیم یک سال می گذره یک بارم زنگ نزده دو بار تو واتس اپ عکس برامون فرستاده منم زنگ نمیزنم ولی بابام خیلی دلش تنگ شده می خوام برای پدرم زن بگیرم پدرم به عمه ام گفته بودن زن میخوان و از ایشون خواسته بودن مورده خوبی پیدا کنه که حتما من تاییدش کنم همیشه ام بهم میگه اگه زن بگیرم اول تو باید خوشت بیاد و دوسش داشته باشی بعد نوبت منه اگه خوشم اومد میگیرمش اگه نه که هیچی .
عمه ام یه خانومی رو پیدا کرده شوهر مردن که یه دختر داره من دیدمش ولی اون نمی دونست من کیم خانم خوبی بود خیلی مهربون بود مشکلی نبود تا اینکه مامانم که زنگ زده بود بهش گفتم دیگه برنمی گردی .
بعد بهش گفتم یه خانومی رو دیدم گفت نفرینت می کنم اگه باباتو راضی کنی زن بگیره خیلی حرفای بدی بهم زد و بعد نظرش عوض شد گفت ایشالله خوش بخت شه من نسبتی با بابای شما ندارم خانم و قطع کرد .
بعد خاله ی مامانم که باش زندگی می کنه زنگ زد گفت مامانت میگه باباتو راضی کن بیاین اینجا زندگی کنیم خودش نمیاد ولی شما ها رو دوست داره بهم گفت مامانت تو این چند ساعت خیلی حالش بد شده چه طور دل بابات و تنهاییاش مهمه مامانت نه!
من 17 سالمه امسال کنکور دارم باید برم دانشگاه کی می خواد به زندگی برسه . من فقط می تونم نیازایی مثل غذا درست کردن تمیز کردن و.. نیاز عاطفی بابام در حد پدر دختری رو رفع کنم از طرفی عمه ام میگه نظرت رو بگو که من به بابات بگم اگه نه بود که ولش کن و خودتم به بابات چیزی نگو اگه ارس زود تر بگو شاید بابات یا خانمه خوششون نیومد .
عمه ام میگه بابات نمیره اونجا زندگی کنه نظر تو بگو این خانمه مچل ما نیست من چیکار کنم؟
عاطفه.آ
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) مسائل ازدواج والدین (۷ مطلب مشابه) مسائل فرزندان طلاق (۱۰ مطلب مشابه)