سلام
پسری ۲۴ ساله، وضع مالی الحمدالله خوب، در مغازه نت سرا مشغول به کار بودم و به فکر تغییر کاربری مغازه به کافی شاپ بودم که خانمی به همراه خواهرش برای ثبت نام دانشگاه به من مراجعه کردن، از خواهرش که بزرگتر بود و هم سن خودم، خوشم اومد و پس از سلسله مراتب مراحل ثبت نام متوجه شدم دختره بزرگتره معمار و طراح دکوراسیون هست که ازش خوشم اومد.
ایشون هم به من کلی ایده و نقشه داد و حق الزحمه ازم نگرفت که من پس از رفتن به مشهد سوغات براشون آوردم، در جواب کاری که برام انجام داد. و من مراحل کاریم از طریق خواهرش انجام میشد تا از خودش شماره تماس گرفتم. و بهش رسوندم که علاقه مندتم و گفت که ازدواج کردم و طلاق گرفتم و بچه دارم و در ارتباط با این قضیه معذب میشم و حوصله رابطه ندارم.
هنگامی که با هم هماهنگ کردیم بیاد سوغات رو ببره از حیث موقعیت اجتماعی و شغلی خودم رو معرفی کردم. گفت من بچه هم ندارم میخوام دکترا بگیرم برم خارج. گفتم باش من کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت ولی تو کسی رو از دادی که عاشقت بود و بهش رسوندم شماره تماسی بهم بده باهات هر از گاهی صحبت کنم.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ازدواج زنان مطلقه یا بیوه (۷۷ مطلب مشابه)