خانوم ها و آقایون توصیه های خوب تون رو به منم بگید، خیلی ها اینجا راه حل میخوان واسه روابط شون، دیدم که میگم، با این حوصله ی کم و اعصاب ضعیفم، از هر چند تایی که میخونم از همین چیزها نوشته.
خودم رو بگم کلافه ام، بی حوصله ام، روزهایی هست اون قدر درگیرم که متوجه گذشتن زمان هم نمیشم، در کنارش کمه (خدا رو صد هزار مرتبه شکر)، روزهایی که همه ش با خودم مرور میکنم که من اصلا کی هستم؟، چی میخوام؟، الان کجای زندگیم قرار دارم؟
همین جاهاست که به خودم میگم کاشکی یکی بود، به من گوش میداد آخه دور و بری هام نه فرصتش رو دارن نه حوصله ی شنیدن درد دلم رو، درد دل نیست اما میشه گفت حرف هایی که دوست دارم با یکی در میون بذارم، هر کسی هم میتونه باشه فقط بهش اعتماد داشته باشم کافیه، با غریبه ها هم شانسم رو امتحان کردم اما فرقی نداشت، باز هم توی ذوقم خورد.
همین شد که تصمیم گرفتم توی روابط اجتماعیم زمین تا آسمون با خود واقعیم فرق بکنم، تا بیشتر از این بهم برچسب منزوی نزنن، من منزوی نیستم ولی سختمه تظاهر کنم، برام مهمه کی حق مردم رو خورده، چه فایده بدونی وقتی کاری از دستت بر نمیاد.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
خسته شدم از تنهایی (۲۶ مطلب مشابه)