خانواده برتر

سلام

-سلام

از کجا بفهمیم که دختر مورد نظر ( من یه پسرم بخاطر همین درباره دخترا میپرسم پس لطفا اعتراض نکنید ) قبلا عاشق نشده و شکست عشقی تو زندگیش نداشته؟

- یک لحظه صبر کن همینجا. "عاشق شدن" یک مساله ست "شکست عشقی" خوردن یک مساله دیگه. ادما ممکنه عاشق بشن، اما بدون متحمل شدن شکست عشقی، بعد یک مدت به دلایل متعدد اون عشق از سرشون بیفته. شکست عشقی خوردن مساله جدی تریه تا اینکه طرف صرفا عاشق شده باشه و تمام.

اگه خیلی این مساله برات خیلی مهم و دغدغه هست، خب باید بپرسی. اما این پرسیدنه خیلی ریسک داره. چرا؟

حالت اول: اگر اون طرف واقعا یک تجربه عشقی رو پشت سر گذاشته باشه،

اگر در جوابت دروغ بگه، خب سرت کلاه میره و اگر در آینده متوجه دروغش بشی زندگیت بهم میخوره.

اگر راست بگه، یا مورد خوبیه و بخاطر این موضوع با دلت کنار نمیای و درنتیجه یک کیس خوب رو از دست دادی. یا با این موضوع کنار میای، اما همیشه گوشه ذهنت میمونه و تو کل زندگی آزارت میده، همیشه از خودت میپرسی یعنی هنوز یاد عشق قبلیشه؟یعنی هنوز دلش پیش اونه؟ یعنی من تو قلبش اضافی ام؟ و خیلی سوالات آزاردهنده دیگه که مدام روحت رو میخورن.

حالت دوم: ایشون تجربه عشق قبلی نداشته.

در این حالت یا ممکنه ایشون یک ادم نرمال باشن ولی به هر دلیل موجهی تا به حال کسی به دلشون رخنه نکرده باشه، که فبها المراد!

یا اینکه اصولا سرد هستن و بی احساس و غیر نرمال که تا اون سن(هر سنی که هست)، هیچ عشقی رو تجربه نکرده اند. که خب بده. ممکنه عاشق شما هم نتونه بشه!

بنابراین تو همه این حالات و احتمالات، فقط "یک" احتمالش خوب بود. برای همین گفتم ریسک سوال کردنتون بالاست.

حالا اگه تجربه نداشت و بهت گفت نداشته، علاوه بر پرسیدن تحقیق هم بکنی، اگه در نتیجه تحقیقات یک عده کرم ریختن از سر حسادت گفتن به دروغ گفتن با یکی بوده چی؟

اگه تجربه داشت و دروغی گفت نداشتم، و تو تحقیقات بقیه هم به دروغ بگن اره نداشته، اون وقت چی؟

پس هیچ راه مطمئن و تضمینی برای این مساله وجود نداره.

(این حرفها  فقط در پاسخ به سوال "از کجا بفهمیم" شما بود)

 و عشق اولش هستیم؟

این سوْال خیلی مهمه چون اکثر ادمایی که شکست عشقی خوردن دیگه مثل سابق و بار اول عاشق نمیشن و اعتماد نمیکنن و انگار دلشون با أولیه هست شعار هم ندید این یه واقعیته دختر و پسر هم نداره

نوشتی که:

من که شوهر اولمو که 10 سالم زنش بودم چنان فراموش کردم که انگار هیچوقت وجود نداشته.

باید خیلی دنیای بی ارزشی باشه این دنیا. نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اونجا توی اون پست باهات مخالفت کردم حرفم شد باهات. ولی اینجا نظرت عالیه خوبه. این شد حرف حساب:

دعا نکنید عشق اول کسی باشید /دعا کنید عشق آخر کسی کە خودتون میخواید باشید...(تازە بە نظر من بهترە خودتون هم انتخاب نکنید/بە خدا بگید از جانب خودش کسی رو کە شایستە میدونە براتون انتخاب کنە و سر راهتون قرار بدە)

از کجا معلوم عشق اول باشید و بعد شما دوبارە عاشق نشە...آدم نمیدونە تو زندگیش چی نوشتە...

همە آدما تو دوران بلوغ جنسی یە سری احساسات زود گذر رو تجربە میکنند کە وقتی شخصیتشون پختە  میشە بە اون احساسات خندەاشون میاد و حتی ممکنە خدا رو شکر کنن کە اون شخص مخاطب و شریک زندگیشون نشدە...

چە بسیار عشق های اولی کە دیدیم با حالت شیدایی بە ازدواج کشید و در ظرف کمتر از یە سال بە جدایی کشید...

البتە شاید استثناهایی هم باشە ولی اکثر موردایی کە من دیدم اینجوری بودن..

و چە ازدواج های بدون عشقی کە صورت گرفت و بە زندگی پایداری تبدیل شد...دعا کنید خدا براتون بخواد...

وقتی خدا بخواد همە چی جور میشە

بە هر حال سن شما هم مهمە...

بعضی وقتا شاید عشق دوم خیلی بهتر باشە،،،چون ممکنە شما رو مقایسە کنە ببینە شما مثلا صفاتتون /اخلاقتون/ایمانتون/امکاناتتون/قیافەاتون از قبلیە بهترە و خیلی قدر شما رو بدونە...

بە هر حال بە همین راحتی نیست...اگە یە دختر بخواد یە چیزی رو پنهان کنە تە دلش شما کە علم غیب ندارید.دارید؟؟؟

فقط یک راه هست کە  دو نفر عشق اول و آخر هم باشند:دعا کردن و از خدا خواستن و استجابت از جانب خدا...در غیر این صورت زندگی و احساسات انسان ها در تلاطمە...و کسی از آیندە خبر ندارە.

نویسندە پست !

آدم هیچ وقت با مقایسە عاشق نمیشە..منظور من این نیست شخص بشینە کسی رو با مقایسە انتخاب کنە...

ولی بعد دوبارە عاشق شدن خدا رو شکر میکنە کە کسی بهتر سر راهش قرار داد...

بە نظر من از خدا عشق اول نخواه..بلکە کارت را کامل بە خدا واگذار کن:-)

خوب آدم یە مقایسە کوچولوی ناخودآگاه بیاد تو ذهنش مگە چی میشە...شما خیلی سخت میگیرید:-(

من با عشق اولم ازدواج کردم یجورایی خودمم ازش خواستگاری کردم دوسالم برای رسیدن بهش با خانوادم جنگیدم ازونجایی که من بسیار به مادرم وابسته بودم این کار برام خیلی سخت بود. الان سیزده ساله زیریه سقف زندگی میکنیم هنوز عاشقشم بمعنای واقعی ولی هربار عاشق یه جنبه از انسانیتش این یه حقیقته الان که ازش دوتا بچه دارم دیگه مثل 22 سالگیم فقط عاشق صدا و چشماش یا شوخیاش نیستم یعنی الان که فکر میکنم یادم نمیاد دقیقا عاشق چیش بودم امروز من عاشق یه پدر فهمیده یه داماد دلسوز یه شوهر فوق العادم که اونموقع هیچکدوم از اینا نبود.

من با عشق اولم ازدواج کردم ولی اونموقع عشق اول یه چند نفری بودم (خخخ دختر قحط بود آخه) شب عروسیم دوتا از عموهام یکی از خاله هام دوست خانوادگی و فامیل دورمون نیومدن عروسی بخاطر جواب رد به پسرشون دوستام می گفتن که هم کلاسی دانشگاهمم که کلا شبو بیمارستان بوده  خوب که چی من اصلا به عشق یکطرفه اعتقاد ندارم ممکن نیست عاشق کسی باشید ولی اون احساسی به شما نداشته باشه پس تمامی افرادی که گفتم تعریف اشتباهی از احساسشون داشتن الان با همشون بجز همکلاسیم (الان فکر کردم اسمشم یادم نیومد نمی دونم اصلن کجاست و چیکار میکنه)ارتباط فامیلی داریم خیلی ساده بعد از چندسال رفتن زن گرفتن و زندگی دارن خدا روشکر بجز یکیشون بقیه زندگی خوبی هم دارن. همسرم هم که فامیلمون بود از همه چیز در گذشته خبر داره تازه مواردی که من روحمم ازش خبر نداشت اون می دونس اما در مورد اینکه فرد دوست داشتنی هست اعتماد بنفس بالایی داره (بی ربطم نمیگه) بنابراین از هیچ کس احساس خطر نکرد.

کلا حرفم این بود که عشقی که ادعا کنی می تونی فراموش کنی و یا با کس دیگه ای ازدواج کنی عشق نیست یک احساس زودگذر بوده که هروقت توی زندگی بدلیل عدم توانایی مدیریت مشکلات کم میاری یادش می افتی.

یک زن اگر از تمام توانایی های خودش مطلع باشه هیچ وقت بدلیل اینکه شوهرش کم گذاشته یا کاربلد نیست بهیچ وجه به کسی یا چیز دیگه ای برای پرکردن خلا زندگیش فکر نمی کنه جز اینکه این خلا در شخصیت خودش وجود داشته باشه یک زن می تونه چنان باشه که مردش چاره ای جز عاشق بودن نداشته باشه

کلمه انسان از نسیان به معنای /فراموش کار/ میاد

آری انسان ها فراموش کارند و خداوند از قصد انسان را با این صفت آفرید تا خیلی از خاطرات ناخوش را در آینده به دست فراموشی بسپارد و بتواند زندگی نو از سرگیرد وگرنه همه در هاله ای از غم و وهم و خیالات و خاطرات گذشته غرق و نابود بودند

و در دیگر کلام این را بدانید فلسفه ی عشق و عاشقی و قصه های لیلی مجنون و فرهاد و شیرین و کل زیبایی های آن فقط و فقط در دوری عاشق و معشوق معنا میشود نه در زندگی مشترک زیر یک سقف . علت اکثر طلاق هایی که در اوایل زندگی اتفاق می افتد همین است که طرفین ان چیزی که انتظارش را در زمان دور از هم بودن از هم داشته اند در زمان زندگی خود زیر یک سقف پیدا نمیکنند و از همین نقطه جرقه ی اختلافات و توقعات و ناهنجاریهای فی مابین زن و شوهر رقم میخورد . پس ای جوانان عاشق پیشه ای که دنبال روابط عشقولانه هستید کسی را پیدا کنید که بتوانید از دور با او عشق ورزی کنید یا اگر قصد ازدواج و تشکیل خانواده و شروع یک زندگی زیر سقفی را دارید حداقل این انتظارات و توقعات بیجا را از ذهن خود دور ساخته و بیشتر فکر نان و آب و منطق باشید و بدانید عشق حاصل اختلالات هورمونی در جوانی علی الخصوص افزایش سطح میزان اکسی توسین و دوپامین ناشی از خویشتن داری (عدم اسمناء) زیادی و به دنبال آن فوران و قلیان احساسات و عواطف عاشقانه نسبت به دختران دور و بر و اطراف خود هست و بیشترین برای افراد مهربان اتفاق می افتد که به طور ژنتیک ژن مهربانی و احساساتی بودن بصورت خفته در آنها وجود دارد و در سنین بلوغ بیدار میشود .

و در پایان بدانید انسان ها پخته و عالم نخواهند شد مگر با تجربه جان گداز سوز عشق و گذر از آن و درس عبرت هایی که در پرتو شکست عشقی میگیرند . پس از عاشق شدن نترسید ولی علت وقوع آن را هم بدانید که در زمان وقوع کنترل بیشتری روی عدم نابودی خود داشته باشید . آن گاه اگر نابود نشدید تبدیل به یک انسان پخته و قوی به تمام عیار برای ساختن یک زندگی نو میشوید . ((ومن الله التوفیق))

اصولا عشق اول از خاطره ی دختر ها پاک نمیشه . خود من با دخترای زیادی دوست بودم اما بعد چند مدت که دختره هی از شکست عشقیش مینالید ، و چه ضربه هایی که خورده بود ، ولش میکردم .

والا 

میخام با یکی باشم که دوتایی با هم از کنار هم بودن لذت ببریم . نه که یه عمر بخام بهش ثابت کنم من مثل اونی که ولت کرده نیستم 

از برادران سرزمینم میخام لااقل یه دختر زخم نخورده برا ما کنار بزارید 

والا از بدشانسیه منه 

از ۱۶ سالگی تا الان هرکی بام رفیق شده ضربه مهلکی خورده خخخ