خانواده برتر

سوال کننده عزیز،لطفا متن را تا انتها بخوانید.

خواهر من برو بشین زندگیتو بکن. اون کسایی که الان شیرت کردن که برو طلاق بگیر و مهریه به اجرا بگذار 4 روز دیگه بهت محل نمیزارن. تا بوده همین بوده. سنت هم کم نیست. 26 سالته. دخترای جوون تر از شما الان رو دست خانوادهاشون موندن. چرا تا تقی به توقی میخوره حرف از جدایی میزنید؟ برای زندگیت مبارزه کن.

شوهرت خدای نکرده دزده؟ معتاده؟ چشمش دنبال دیگرونه؟ اگه نیست بشین باهاش رندگی کن. تو طلاق شما بیشتر ضربه میخوری تا اون آقا. گیرم 200 تومن ، اصلا 400 تومن هم گرفتی؛ فکر میکنی این پول چقدر میمونه؟ تو این وضع گرونی پای کوه طلا هم بشینی تموم میشه. 200 تومن که دیگه پولی نیست. این پولا موندگار نیست. باور کن برکت هم نداره. زود میره.

نکن. نکن. بعدا حسرت میخوری. تو بعضی موارد آدم باید اگه مقصر هم نیست کوتاه بیاد، حتی عذر خواهی کنه. به حرفای من گوش کن. طاقت نیش و کنایه از پدر و مادر، فامیل، دوست و آشنا رو داری؟ میدونی بعد از طلاق حتی خیلی از نزدیک ترین دوستات هم ازت دوری میکنن. این فرهنگ جامعه ماست. چون سر زندگی خودشون میترسن. شما خودت دوست داری یه زن مطلقه همش دور و بر شوهرت بپلکه؟ تو جامعه ما به زن مطلقه مثل یک انسان مقصر و گناهکار و البته فرصت طلب نگاه میشه. درست یا غلطشو کاری ندارم اما خودت بعدا به این حرفایی که میزنم میرسی. اون آقا هم مطمئن باش غیر از ماهی چندتا سکه چیز دیگه ای بهت نمیده. تازه مطمئن باش همون رو هم با صدتا ناله و نفرین بهت میده. حالا میلیاردرم باشه وقتی مال بنامش نیست هیچ کارش ندارن. بشین دو دو تا چهار تا کن و ببین چه چیزی بدست میاری و چه چیزهایی از دست میدی. اون آقا بعد از طلاق، خیلی سریع تر از اونکه فکرش رو هم بکنی، راحت با یه دختر حتی به مراتب بهتر از شما ازدواج میکنه. از حرفم دلگیر نشو. حقیقت تلخه. تو جامعه ما یه مرد مطلقه آزادی های به مراتب بیشتر از یک خانم مطلقه داره.

بعد از طلاق افسرده میشی. پژمرده میشی. همش با خودت درگیری. حوصله دیگرانو نداری. همش حس میکنی دیگران دارن بهت ترحم میکنن. از اون گذشته فکر میکنی بعد از جدایی کی میاد سراغت؟ مردایی که الان حتی بهشون فکر هم نمیکنی. همشون یا مطلقن، بچه دارن یا سنشون بالاست و هزار تا مشکل دیگه دارن.

بشین خوب فکر کن. ببین تا الان که رابطه شما و همسرتون به اینجا رسیده شما چند درصد مقصر بودی؟ اشتباهات خودت چی بوده؟ میتونستی نزاری کار به اینجا بکشه؟ جلوشو بگیری؟ اطرافیانت، نزدیکانت چقدر مقصر بودند؟ چطور میتونی این رابطه آسیب دیده رو ترمیم کنی؟

خواهرم، شاید حرفای الان من تلخ یا حتی گزنده باشه، اما مطمئن باش بعد از طلاق به تک تکشون مواجه میشی.

یاعلی.

اولا شما دیگه کی هستی که از بدبختی وافسردگی یکی دیگه ابراز خوشحالی میکنی.

دوما معلومه خواستی سر ناسازگاری بزاری توم وگرنه همون پول 14 سکه ای که دادی خانوم دومت همونو میدادی زن اولت تا زندگیتون از هم نپاشه .خوب چه فرقی میکرد؟ شما نوشتی یه پولی تو حسابت بوده زن اولیه ورداشته بوده خوب مگه اون پول از پول این 14 سکه بیشتر میشد که یبارکی دادیش زن دومیه؟

من قصدم نه توهینه نه قضاوت بیجا. ولی به شخصه دیدم مردا بعد مدتی بدشونم نمیاد سر ناسازگاری بذارن.

نمونه های ازدواج عاشقانه شم کم ندیدیم خخخخخخخخ

واقعا با این اوصاف ازدواج ترسش از مرگ و مردشورخونه رفتن کمتره

پاکان خیلی خودتو جنس برتر میدونی ها. ولی هر کاری کنی مادرت خودش یه زنه. خواهرت.دخترت. اینا همه زن هستن . فقط همسر به معنی زن نیست

بعدشم هر چقدرم  مغرور باشی نمیتونی اظهار بی نیازی از جنس زن کنی. بالاخره هر مردی واسه آرامشش نیاز داره به گرمای وجود یه زن . اینو تاریخ و روزگار نشون داده. بعدشم مردا اصلا مگه مجبورین دنبال زن برین . آقا نرین. اصلا مجرد بمونین تا آخر عمر. ولی حق ندارن صیغه هم کنین. کلا سمت زن جماعت نرین. ببینین میتونین.

مطمئنم نه. چون اگه متونستین مجبور نمیشدین یه عمر کار کنین تا یه زن بدست بیارین

با خواندن پست هایی که قبلا در سایت گذاشته بودید و البته جواب هایتان، متوجه شدم که خود شما هم بی تقصیر نبوده اید. خانم محترم، رابطه جنسی شما و همسرتان یک مساله خصوصی و کاملا شخصی بوده و هست؛ به چه علتی پای خانواده ها رو به این موضوع باز کردید؟ چرا بعضی از زنان ما نمیخواهند متوجه شوند که روابط جنسی، محرمانه است و مطرح کردن آن با دیگران مخصوصا فامیل درجه یک اشتباه محض است؟ دخیل کردن سایرین، اولین اشتباه بزرگ شما بوده است.

و اما اشتباه دوم و بزرگتر. خواهر من، هر خانواده ای دوستان و دشمنان خود را دارد. خانواده همسرت هم وقتی تو اینگونه بحث مشکلات جنسی و خلقی فرزندشان را عریان و بی پرده همه جا فریاد زده ای، آبروی خود را در خطر دیده اند. شما با متهم کردن پسر آنان به داشتن مشکلات روانی و جنسی، خواه به آنها مبتلا باشد یا نه، جلوی دوست و دشمن آبرو برای این خانواده نگذاشته اید. از دیرباز برای خار و خفیف کردن مردان به آنان برچسب هایی همچون ناتوانی جنسی و عدم امکان تداوم نسل را میزده اند. آیا میدانستید حتی در زمان پیامبر (ص) دشمنان حضرت برای آنکه ایشان را مسخره و خار کنند به ایشان تهمت ابتر (کسی که نسل او منقرض می شود) زده بودند؟ در قرآن هم به این مطلب اشاره شده است. کمی مطالعه بفرمائید. این از بزرگترین سرافکندگی ها برای یک مرد است. مردان مغرور و به همین غرورشان زنده اند. متاسفانه شما با این رفتار نابجا و ناپسند، غرور شوهر و خانواده شان را لگدمال کرده اید.

البته و حتما از جانب همسرتان هم تاکنون رفتارهای ناصحیح زیادی وجود داشته است. من این رفتار که طلاهایتان را نداده اند هم اصلا تائید نمی کنم؛ اما از قدیم گفته اند زدی ضربتی، ضربتی نوش کن. خوب نباید انتظار رفتار بهتری داشته باشید. متاسفانه خودتان آغازگر تهمت ها و بداخلاقی ها با شوهرتان بوده اید. پس نباید بگوئید چرا پشت سرم سمپاشی می کنند.

من هنوز هم جدا شدن را به صلاح نمیدانم و همان طور که قبلا گفتم جدایی سرآغاز مشکلات عدیده ای خواهد بود. پیشنهاد میکنم شوهرتان را دور از چشم خانواده اش ملاقات کنید و خیلی صریح به اشتباهات خود اعتراف و از ایشان طلب بخشش کنید. جمله ای که بیان کردم نه خار و خفیف کردن و التماس بلکه صرفا بیان اشتباهات است. همه ما اشتباه هایی در طول زندگیمان داشته ایم. هیچ کس کامل نیست. بگو این ها اشتباهات من بوده است. خواهید دید که او هم کوتاهی های خود را بیان و ابراز پشیمانی خواهد نمود.

الان مطمئن هستم یکسری از خانم ها می آیند و می گویند فلانی (بنده ی مهندس) مزخرف می گوید و هرگز زیر بار این خفت نرو و طلاق و مهریه ات را بگیر و از این حرفها. اما به شما اطمینان میدهم اینان خود جزو شکست خوردگان در زندگی هستند و بدشان نمی آید شما هم به جمعشان افزوده شوید. دوست شما نیستند. من در طول زندگی فهمیدم هیچ کس جز خدا و عقل و خرد دوست انسان نیستند.

خواهرم، من نه تاکنون شما را دیده ام و نه میشناسم. اما به خدا سوگند دلیل تاکید من برای بازداشتن شما از  این منفورترین حلال ها اینست که اثرات جبران ناپذیر آن را در نزدیک ترین کسان خود دیده ام و دوست ندارم یک انسان بی گناه دیگر با آنها مواجه شود. ببینید، شما چیزی جز یک برچسب مطلقه بدست نخواهید آورد و بیشترین ضرر آن آقا، نهایتا ماهی چند سکه خواهد بود. باز هم به نکته ای در پست قبلی خودم اشاره می کنم: ببینید با جدایی چه چیزی بدست می آورید و چه چیزهایی از دست خواهید داد؟

به راه حلی که عرض کردم خوب فکر کنید. مطمئن باشید شوهرتان هم از دادگاه و شکایت و این بحث ها خوشش نمی آید و اگر شما یک قدم درست و سنجیده، تاکید دارم درست و سنجیده به سمتش بردارید، ایشان دو قدم به سمتت خواهد آمد. انقدر هم نگویید 3 ماه است به من محل نگذاشته. تا شما با خود او تنها و رخ به رخ (نه با پیامک و تلفن) مذاکره نکنید، تا ابد هم به سمت شما نخواهد آمد. بیان اشتباهات و پوزش خواهی صحیح از جانب هر دوی شما، کلید رهایی از این بن بست خواهد بود. برایتان آرزوی خوشبختی دارم. یا علی.

قابل توجه خانم هایی که میان اینجا نظرات رو می خونند و یا نظر میگذارند

به خانم سوال کننده هم قصد ندارم حرفی بزنم چون توی زندگی ایشون نبودم و خبر ندارم ولی بهر حال دعا میکنم ان شاالله مشکل تون حل بشه و خدا در رحمتش رو باز کنه

اما خواهشی که دارم این متن من که سرنوشت تلخ من هست رو بخونید و اینقدر اینجا جر و بحث نکنید ( خانم سوال کننده لطفا بخونید)

من نظرات رو کامل خوندم و واقعا متاسف شدم و دقیقا ضربه ای که خوردم رو دارم اینجا می بینم که خانمها دارن همون کار رو تکرار می کنند . پس متن من رو بخونید !

من با یه دختری ازدواج کردم که قبل از ازدواج تمام حرفهامون رو زده بودیم و شرایط همدیگه رو قبول کرده بودیم و خانواده ایشون هم وقتی من رو دیدند بشدت اشتیاق نشون دادند برای این ازدواج و خود دختر هم خیلی مشتاق بود

اما متاسفانه بعد از ازدواج همسر من همه چیز رو فراموش کرد و بزرگترین ضربه ی توی عمرم رو ازش خوردم

وقتی عروسی کردیم و رفتیم سر خونه زندگی ، ایشون کلا 180 درجه تغییر کرد و رفتارش رو عوض کرد و همش با من سر هر مسئله ای مخالفت میکرد یعنی جوری شده بود که عادتش شده بود با من فقط مخالف باشه و این قضیه روز به روز شدت گرفت تا جایی که منو دیگه دیوونه کرد و با من بشدت بد اخلاقی میکرد و هر وقت بهش میگفتم این رفتار زشت شما من رو آزار میده بجای اینکه به رفتار خودش فکر کنه بدتر میکرد و بیشتر عذابم میداد و بهم زخم زبون میزد و با حرفهای زهر آلود و سمی قلب من رو آتیش میزد .

اما از خودم بگم که فکر نکیند آیا چی شده که زنت اینطوری شده !

من یه آدمی بودم که بعد از تحمل سختیهای زیاد بالاخره ازدواج کردم و اهل دوست دختر و این مسایل نبودم و آدم مقید و مذهبی هم هستم و طرز فکر من این بود که محبت و عشق و علاقه م رو نگه دارم واسه همسرم نه صد تا دختر که موقتی دوست هستند و بعدش شکست عشقی و ... و علیرغم فشارهای زیادی که روی من بود به هر حال سمت دوست دختر و... نرفتم و خانواده ی خانمم و خود همسرم هم این رو خیلی دوست داشتند

همیشه سعی کردم به همسرم محبت کنم و بعد از ازدواج خدا میدونه چقدر من این خانم رو بردمش گردش و تفریح و مسافرت و غیره

همیشه از سر کار بهش زنگ میزدم و حالش رو می پرسیدم و بعضی وقتها چند تا شاخه گل میبردم واسش خونه بعضی وقتها هدیه بهش میدادم در حد وسعم . جلوی همه فک و فامیل بهش احترام میزاشتم و ازش تعریف میکردم . خیلی بهش توجه میکردم که اگر بخوام توضیح بدم یه رمان میشه و اینجا مجالی براش نیست فقط تا این بگم که همه دخترای فامیل حسودیشون میشد . و من هم سعی میکردم جلوی بقیه کمتر بهش توجه کنم که دخترای مجرد توی دلشون مثلا غصه نخورن که ای کاش منم شوهر داشتم تا دستم رو بگیره و بهم محبت کنه ! و به خود همسرم هم میگفتم و خودش تایید میکرد اینو .

نمیخوام طولانیش کنم

اما من نمی دونم چی شد که این خانم روز به روز بدتر و بدتر میشد و من همینجور شوکه شدم که چرا من اینهمه بهش محبت میکنم ولی این برعکس میشه !!؟؟

یعنی حتی من که خسته و کوفته از سر کار برمیگشتم و سر کار هم بخاطر نوع کارم و سر و کله ززدن با مردم اعصابم خورد میشد و انتظار داشتم برم خونه و زنم منو با رفتار و محبت و توجه به آرامش برسونه ولی میرفتم خونه بدتر بود و غرغر و بداخلاقی و اعصاب خوردی داشتم فقط !  یعنی تا این حد که حتی یه غذا رو واسه من سر وقت آماده نمیکرد اونم ساعت 4 بعد از ظهر که میخوام ناهار بخورم ایشون هنوز غذا رو آماده نکرده بود !

حالا همه ی اینها به یه طرف  ! ولی خانم من بعد از عروسی از هم باکره موند و به من اجازه دخول نمیداد !!!!!

باهم رابطه جنسی داشتیم ولی بدون دخول !!   هر بار اومدم این کار رو بکنم بهونه میاورد و میگفت نه باشه یه وقت دیگه و حال ندارم و یه روز دیگه و بعدا !!!

اتفاقا ایشون سرد هم نبود ولی نمیدونم چرا از اینکه بکارتش رو باز کنه جلوگیری می کرد !!

چند ماه همین جوری گذشت و من بهش گفتم آخه تا کی میخوای به این وضع ادامه بدی که با کمال تعجب !!!  گفت تو مثل گاو میمونی !!!!!

آقا ما رو بگو دیگه اصلا منفجر شدم !  بهش گفتم واسه چی این حرفو میزنی ؟؟؟؟  من که هر بار در رابطه جنسی مون خواستم عمل دخول رو انجام بدم سریعا میگفتی دخول رو انجام نده !!   فقط رابطه مون بدون دخول بود !

حالا ببین من چقدر تحمل کردم !

ادامه :

یه روز بهش گفتم من که اینهمه به تو محبت میکنم و مواظبت هستم و بهت توجه میکنم ، پس چرا تو اینجوری با من برخورد میکنی ؟؟!!

میدونید چی جواب داد ؟؟

گفت :  ( این کارایی که تو میکنی عادیه و همه مردا واسه زنشون همین کارا رو میکنن !! )

ما رو بگو انگار یه سطل آب یخ ریختن رو سرم و دنیا خراب شد رو سرم !

اصلا دیگه دلم خالی شد و ازش متنفر شدم و بیزار و هیچوقت نتونستم بهش علاقه ای داشته باشم

بعد از گذشت یه مدتی که دوباره بحثمون شد دیدم اومده میگه تو دیگه  اصلا بهم محبت نمیکنی دیگه منو بغل نمیکنی و بوسم نمیکنی ! اصلا عوض شدی !

بهش گفتم صد بار بهت گفتم به من زخم زبون نزن و غرور منو له نکن و با من بد رفتاری نکن و رفتارت رو تغییر بده و بهت گفته بودم با این کارات منو از خودت دور میکنی ولی گوش نکردی و انتظار داری من هر روز قربون صدقه ت برم ؟؟!!

متوجه شدم که خانم من با یه زنی دوست هست که ایشون رو خط دهی میکنه که چه جوری با شوهرت رفتار کن و همه ی این چیزا و بد خلقی ها و گوش ندادن به من و عدم توجه به من رو اون زن یادش داده چون اون زن خودش با شوهرش مشکل داشت و در حال طلاق بودن و میومد عقده های خودش رو اینجوری خالی میکرد و زن من رو تحریک میکرد که به حرف من اصلا گوش نده و کلا خودسر باشه و اصلا به من احترام نزاره ! و چه و چه ...   بهش گفتم من چی واست کم گذاشتم آخه، که به این ابلیس گوش میدی ؟  شماره ش رو پاک کن و به هیچ وجه باهاش رابطه نداشته باش ولی اعتنایی نکرد !

حدود دو ماه حتی من کنارش هم نمی خوابیدم و جدا میخوابیدیم و هیچ میلی بهش نداشتنم و کاملا سرد شده بودم و هیچ امیدی بهش نداشتنم و فقط تحملش میکردم

ایشون هم روز به روز بدتر میکرد اخلاقش رو تا جایی که اینقدر به من بد دهنی میکرد . نه ماه گذشته بود و ایشون هنوز باکره بود و بهش گفتم تو هنوزم باکره هستی این چه وضعیه آخه ؟؟؟؟

گفت این مشکل من نیست مشکل خودته !!!!

من که دیگه به جنون رسیده بودم و دیوونه شده بودم و زدم گلدون رو شکستم و تا تونستم داد کشیدم

اون هم زنگ زد به خانواده ش و گفت این دیوونه ست و من هم فرستادمش خونه باباش

رفته مظلوم نمایی که این دیوونه ست و از اول دیوونه بود و عصبی هست و مخش خرابه و تا دلش خواسته بود منو تخریب کرد !!

خانوادش که به من زنگ زدن و منو بازخواست کردن منم دیدم اینجوری گفته علیرغم اینکه حدود نه ماه این قضیه رو پنهان کردم برای حفظ آبروی طرف ولی دیگه صبرم لبریز شد و به خانواده ش گفتم :

دختر شما هنوز باکره ست که اینو که گفتم دیگه اونا هم ساکت شدند !

من با برادر بزگترش که آدم خیلی فهمیده ای بود صحبت کردم و تمام مشکلات رو براش گفتم (پدر ایشون فوت کرده) و وقتی حرفهای من رو شنید بشدت ناراحت شد و از من معذرت خواهی کرد و به مادرش هم گفت !

خلاصه بگم کارمون به طلاق کشیده شد در نهایت .

اینهمه طومار نوشتم که اینرو بگم :

حالا من محکوم به پرداخت مهریه هستم علیرغم باکره بودن ایشون و ضربه ای که به من زده ! و خواهان مهریه ش هست !

اینقدر افسردگی گرفتم بخاطر رفتار و زخم زبونهاش که حد نداره که وزنم از 68 کیلو بخدا قسم رسید به 49 کیلو ! قسم میخورم.  الان یکم بهتر شدم

حالا همه چیزم رو از دست دادم و همه پولم رو خرج زنم کردم و دیگه نمی تونم ازدواج کنم و سنم هم شده 32   .   تازه مهریه هم میخوان !  دیگه داغون شدم

حالا همین بلایی که اون زن شیطان صفت سر زندگی من آورد (دوست زنم) همین حرفها رو زنهای مطلقه دارن اینجا به بقیه دخترا یاد میدن ! اکثرا خانمهایی هستند که مطلقه هستند پر از کینه و نفرت و قطعا نمی تونند الگو باشن و بقیه رو به راه راست هدایت کنند بلکه فقط تحریک میکنند و مجردهایی که دغدغه ی ازدواج دارن این نظرات رو میخونن و دخترا رو دل سنگ و پسرا رو نا امید از ازدواج میکنند.

من مشکلم با همسرم صد هزار برابر بدتر از سوال کننده است ولی در هر دو حال می بینیم که آخرش مرد شکست میخوره و مهریه کابوس ما مردهاست تازه هم زن من و هم سوال کننده باکره هستند !

من از سوال کننده ناراحت نشدم ولی از نظرات خیلی ناراحت شدم .

برای سوال کننده دعا میکنم مشکلش ان شاالله به حق امام حسین ع برطرف بشه

به سوال کننده هم میگم شاید این امتحان خدا باشه . من هم مشکلم خیلی زیاده و داغونم . مشکلم را گفتم تا شاید با خوندنش یکم امیدوار بشید که هستن آدمایی که بدتر از شما غم دارن و مرهمی باشه برای شما . نظرم اینه شما ببین توی زندگیت آیا دل کسی رو نشکوندی و یا گناهی مرتکب نشدی که خدا مثلا داره اینجوری جبران میکنه . اگر به اون رسیدی پس سعی کن توبه کنی و از خدا بخوای مشکلت رو حل کنه . اگرم مرتکب گناه نشدی و دل کسی رو نشکوندی میگم امتحان خداست و صبور باش

به هر حال من فقط میتونم دعا کنم

منم درد دلم رو گفتم که زنها فکر نکنن مظلوم هستن و مردها ظالم !

در ضمن نظرات کاربر "رضا"  جالب بود خانمها لطف کنن بخونن شاید تلنگری باشه

قضاوت باشه با آدمای منطقی

تشکر ویژه از مدیر سایت بخاطر صبر و شکیبایی در بررسی و تایید نظرات

اما از ته دلم دعا میکنم خدا به داد مون برسه

یا علی

سلام

اول از همه مطلبی رو خدمت خانم سوال کننده بگم : 

من قبول دارم که مشکل از همسرتون بوده و سرد مزاجی ایشون باعث ناراحتی شما شده ولی شماهم اینرو در نظر بگیر که مشکلات جنسی همسرتون رو علنی کردید و به غرورش لطمه زدید و آبروی شوهرتون رو جلوی خانواده ها بردید و همچنین در دادگاه شکایت کردید و مهریه تون رو اجرا گذاشتید و حال شما چه انتظاری دارید که اون مرد به شما میل و اشتیاقی برای برگشتن داشته باشه ؟  بهتر نبود مشکل جنسی شون رو علنی نمیکردید و بجای اجرا گذاشتن مهریه و علنی کردن مشکل با خودشون از اول صحبت میکردید و به مشاوره و پزشک مراجعه میکردید ؟ خب نوع برخورد شما باعث سرخوردگی ایشون شده و میلی به زندگی با شما نداره . من هم بودم اگر چنین رفتاری با من میشد و آبروی من برده میشد به پزشک مشاور نمی اومدم و جواب تون رو هم نمیدادم ! من خیلی جدی به همه زنها میگم  اگر زنی مهریه ش رو بزاره اجرا قطع به یقین بزر کینه و نفرت رو در دل شوهرش کاشته . من قصد سرکوفت زدن ندارم و واقعیت رو گفتم . اگر هم می بینید فایده ای نداره به نظرم دیگه این قضیه رو کش ندید چون بیش از این باعث اعصاب خوردی و نفرت و غیره میشه  . شاید قسمت شما اینجا نباشه و جای دیگه با یه مرد گرم و خوب باشه که مشکلات نفر قبلی رو نداشته باشه

خود شخص من ، وقتی این مشکل همسرم رو دیدم حتی مشاوره هم رفتیم ولی پزشک مشاور از نوع رفتار همسرم شوکه شد ولی تا آخرین لحظه که دیگه کار به  جای باریک کشیده شد و خانواده ش من رو بازخواست کردند و آبروی من رو جلوی خانواده ش برد من مجبور شدم بگم ایشون باکره ست !

باز هم به یقین من نمی تونم شما رو قضاوت کنم و خدا میدونه پس از قضاوت من ناراحت نشید .

به هر حال برای حل شدن مشکل شما دعا میکنم .

تشکر  میکنم از همه کسانی که با من همدردی کردند و برای من دعا کردند

از آقای Pakkan هم تشکر میکنم ممنونم

و اما

ممنون از خانومایی که ذره بین دست گرفتند تا بتونن یه عیب و ایرادی از من پیدا کنند تا همه ی بلاهایی که خانم من سرم آورده رو ، تقصیر خودم بندازن !

این مبحث در مورد مهریه ست ولی من داستان زندگی وحشتناک خودم رو گفتم و حاصل دسترنج یه عمر کار کردنم رو از دست دادم و دیگه پولی ندارم و تازه مدعی مهریه هم هستند

کی گفته ما مردا راحت می تونیم ازدواج کنیم ؟  چند سال دیگه من باید کار کنم تا پولی بدست بیارم اونهم با این سطح توقعات و همچنین گرانی و غیره ؟

آیا اعصاب و روان و نشاط و جوونی من برمیگرده ؟

آیا قلب آتش گرفته ی من التیام پیدا میکنه ؟

آیا من دیگه امیدی به زندگی دارم ؟

آیا فقط زنها انسان هستند و مردها انسان نیستند و احساس و قلب ندارند ؟

آیا من که مرد هستم به چشم مردی که یه بار ازدواج کرده و طلاق گرفته دیده نمیشم ؟

آیا اگر شما دختری داشته باشید به مردی که یه بار طلاق گرفته زن میدید ؟

پس اینقدر راحت قضاوت نکنید

والا با خوندن نظرات و طرز تفکرات خانمها و همچنین اتفاقی که برای خودم افتاد دیگه پشت دستم رو داغ کردم که ازدواج کنم.

در ضمن تکرار میکنم، هم همسر من و هم سوال کننده باکره هستند ! و خیلی راحتتر از زنی که باکره نیست می تونن ازدواج کنند

{در ضمن من یه مطلبی رو بگم و اینکه یه عده مطرح میکنند شما خودتون برای خواهراتون مهریه ها رو بالا میگیرید و من اینجا عرض کنم اتفاقا مهریه خواهر بنده 14 سکه است و به داماد و خانواده ش گفتیم در حد وسعتون مراسم بگیرید و نیاز به خرج اضافه نیست و پولتون رو خرج زندگیتون کنید. اتفاقا اون پول رو خرج زندگیشون کردند و الان هم زندگیشون بجای سختی و فلاکت و قسط و قرض و بدهی ، راحت و خوبه و شکر خدا یه بچه دارن و خوشبخت هستند و هر دو وفادار به زندگی هستند}

اینجا همه مدعی مهریه هستند و حقشون میدونند ولی من که این بلا سرم اومد و گفتم ، خیلی از خانمها هم ناراحت شدند و با من همدردی کردند ولی نهایت کاری که شما میتونید بکنید دعا برای منه (تشکر میکنم از دعاتون) ولی من همه چیزم رو از دست  دادم رفت ( حاصل یه عمر زحمت کشیدنم رو) حالا من چه پشتیبانی دارم و آیا همه خانمهایی که مهریه رو حق خودشون میدونن الان بیان بگن من دیگه چه امیدی دارم ؟

من نمیخوام اینجا وارد جر و بحث بشم و دلخوری درست کنم چون برام کافیه نیش و کنایه ها و زخم زبونهای همسرم و دیگه تحمل زخم زبونهای خانمها رو ندارم ولی یه نظر گذاشتم و یه عده موضع گرفتند و من جواب میدم و والسلام.

خانمی که گفته برام سخته باورش که شما از صبح عسل بزاری دهن زنت و اون اینطوری رفتار کنه !

و چرا بهت گفته گاو ؟

میدونید چرا ؟ چون وقتی من با ایشون حرف میزدم و بهش میگفتم این اشتباه تو باعث رنجش خاطر من میشه و چرا باکره موندی ؟

اینقدر مغرور و متکبر بود که جوابی برای گفتن نداشت و فقط بد دهنی میکرد و خیلی راحت به من گفت تو مثل گاو می مونی !  بهمین راحتی ...

من هیچوقت نتونستم علت باکره موندنش رو بفهمم، هیچوقت

اگر نمی تونید باور کنید که این بلاها سر من اومده اون دیگه مشکل من نیست ! مشکل خودتونه که فکر میکنید خانمها هیچ عیب و ایرادی ندارند و مردها همه بد هستند !!!!!

میدونید مشکل و عیب من چیه ؟ مشکل من اینه که خیلی ساده هستم و خورده شیشه ندارم و گرگ نیستم !  و همیشه توی مراحل مختلف زندگیم از همین سادگی و صداقتم ضربه خوردم ، و این ازدواج و ضرباتی که از همسرم خوردم اثراتش تا آخر عمر با من هست

مشکل من این بود که خیلی به زنم بها دادم و بهش زیادی توجه و محبت کردم و اونم خیال برش داشت که آیا چه خبره ... خوشی زد زیر دلش و ...

مشکل من این بود که از وقتی دیدم  بهش محبت میکنم ولی اون با من اینطوری رفتار میکنه، از همونجا باید محبت کردن رو قطع میکردم و بیشتر از این غرور مردونگیم رو بخاطر اون زن له نمیکردم

یه خانومی اومده دنبال این میگرده که من رو مقصر جلوه بده و اصلا متن من رو نخونده

من گفتم یه زن شیطان صفت اومد زیر پای همسرم نشست و هی تحریکش کرد که با شوهرت چنین کن و چنان کن و به حرفش گوش نده و بهش رو نده و غیره چون خودش داشت از همسرش طلاق میگرفت و نمی تونست بینه یکی دیگه همسر داره و میومد اینجوری عقده های روانی خودش رو سر زندگی من خالی میکرد و همچنین شعور نداشته همسرم باعث شد که به اون زن گوش بده در صورتی که چیزی کم نداشت. و این رو هم گفتم دقیقا همین اتفاق داره توی همین وبلاگ میوفته و زنهایی هستند که بقیه رو تحریک به سنگدل بودن میکنند و جو روانی مشمئز کننده ای به راه انداختند !

ادامه....

میخوام مواردی از بی مهری و سنگدلی برخی خانمها رو بگم که اینقدر به ما نگید مردها ظالم هستند !

و زیاد دیدم زنهای ظالم و مردهای مظلوم...

قبل از اینکه ازدواج کنم یکی از دوستانم که واقعا آدم پاک و سالمی بود و رفیق ناباب هم نداشت و من یکی از رفیقاش بودم . ایشون ازدواج کردند . بعد از گذشت 8 ماه دیدم خیلی داغونه . ازش  پرسیدم چی شده ؟ دیدم وا رفت و درد دلش رو باز کرد واسم و گفت :

{ بعد از عقد و بعد از گذشت چند ماه متوجه شدم دیگه زنم به من محل نمیزاره و رفتارش عوض شده و اگر میرم خونه شون و شام میخورم بعد از شام میگه : خب شام رو خوردی حالا پاشو برو خونه تون !!   بعضی وقتها بهش میگفتم بریم بیرون گردش و غیره ولی نمی یومد و محلم نمیزاشت ! تا اینکه یه روز یکی از دوستام بهم گفت که نمیخوام ناراحتت کنم ولی باید موردی رو بهت بگم و اینکه زنت در محل کارش با یه آقایی که همکارشه خیلی گرم گرفته و با هم شوخی میکنند و ...  اولش باورش سخت بود ولی من رفتم با چشم خودم محل کار زنم و دیدم بله درسته ....

به زنم گفتم این کیه اینقدر باهاش گرم گرفتی و ... زنم با کمال پر رویی گفت : به تو ربطی نداره این خواستگارمه و من میخوام با ایشون ازدواج کنم و از تو میخوام طلاق بگیرم . و خانم رفت مهریه رو گذاشت اجرا و دادگاه منو احضار کرد ! }

دیدم این بنده خدا دوستم بغض کرده بود و میگفت من چه گناهی کردم که گیر یه همچین عفریته ای افتادم ؟  منم دلداریش دادم (بر خلاف خانمهایی که اینجا میان زخم زبون میزنن) دلداریش دادم و بهش گفتم خدا بزرگه و راهنماییش کردم و قاضی هم بخاطر اینکه دیده بود اون زن چه ابلیسیه دوستم رو راهنمایی کرده بود . ولی چه فایده مهریه رو قسط بندی کردن و ایشون داشت پرداخت میکرد... اون خانم هم باکره بود !

بهمین راحتی اون دختر دوست من رو نابود کرد ... بهمین راحتی.....

توی فامیل و آشنا هم دیدم که دختر خانمها ازدواج کردند و شوهر با شخصیتی دارند ولی بعضی هاشون توی جمع به شوهراشون بی احترامی میکنن و داد سرش میزند !!

یه روز دختر دایی خودم به مادرش گفت : اصلا کی گفته بعد از ازدواج من باید برای شوهرم غذا بپزم ؟

زیاد دیدم خودخواهی ها و بدرفتاریهای خانمها رو ....

خانمها ،  اینها رو میگم که اینقدر نیاید اینجا توهین کنید و بگید ما مظلوم هستیم

دوره زمونه عوض شده . دیگه گذشت اون زمون که زنها وفادار بودند و پای سختیها وایمیستادند و به شوهراشون احترام میگذاشتند ولی امروزه اگر پشت چشم رو دیدیم دیگه زنهای اونجوری رو هم دیدیم

تموم شد نسل مادران ما . مادرانی وفادار و پر از محبت و دلسوز که حرمت شوهر رو نگه میداشتند و قانع بودند . اگر هم باشه ولی خیلی کم شده

الان کدوم دختری سختی های زمان مادران ما رو حتی یه روز می تونند تحمل کنند ؟ تا یه اتفاق کوچکی میوفته قهر میکنن میرن خونه پدر !  آیا شرایط زندگی الان با شرایطزندگی 30 سال پیش یکسانه ؟  اینهمه وسایل رفاهی وجود داره که اون زمان خبری ازش نبود

من که زخم خورده هستم و این نظرات رو میخونم داغ دلم تازه میشه و یاد زخم زبون زدنهای همسرم میوفتم . یاد اتفاقات ناگواری میوفتم که واسه خیلی پسرا افتاده از این قبیل که ذکر کردم و زیاد دیدم . حالا یه جوون مجرد میاد این نظرات رو میخونه و اگر کور سوی امیدی واسه ازدواج داشته باشه ، با این نظرات و توهین ها و زخم زبونها و خورد کردن پسرا از طرف خانمها ، قطعا نظرش عوض میشه و تجدید نظر میکنه و دیدگاهش نسبت به زنها کاملا عوض میشه !

خب شما ببینید دارید چطور رفتار میکنید ، همه تون با چوب و چماق وایستادید و هر پسری میاد و به مهریه ها اعتراض میکنه ، خانمها با چوب و چماق  و زبونهای نیشدار اون رو خوردش میکنید و پسرها رو از جنس مخالفشون متنفر و فراری می کنید !  جالبه خانمها همه انتظار دارند با این رفتارشون ، پسرها هم بیان جذبشون بشن !

شما با این رفتارتون دختران رو تحریک به سختگیری و خشن برخورد کردن با شوهرشون میکنید در صورتیکه اینهمه مرد خوب وجود داره ولی رفتار و تویهن ها و خشونت شما همه ی مردهای خوب رو هم از دخترا فراری میده و یکی میگه بهتره مجرد بمونم یکی میگه میرم ازدواج موقت میکنم یکی میگه متنفر شدم یکی میگه از ازدواج کلا سرد و پشیمون شدم و ......

من به همین حد بسنده میکنم و اگر کسی انسانیت و منطق داشته باشه حرف من رو میگیره و  کسی هم که مثل یه عده اومدن دنبال سر سوزن عیب و ایراد از من میگشتن چون همیشه خودشون رو محق میدونن و انگار مردها جنایتکار هستند و خودشون پاک و مطهر ! من که نمی تونم این جور آدما رو عوض کنم . پس لزومی نداره بیشتر از این نظر بدم چون کاری بیهوده و اضافه ست و تا همین جا که نظرات رو خوندم قلبم بیشتر آتش گرفت و داغ دلم بدتر شد و صلاح نمی بینم دیگه بیام اینجا . همونطوری که بقیه پسرا هم نا امیدانه از این وبلاگ رفتند و فقط کینه و نفرت و نا امیدی نصیبشون میشه و بس...

بلاهایی که سرم اومد رو امتحان خدا تلقیر میکنم و بازم میگم شکر خدا و قطعا عدل خدا یقه ی هر انسان ظالمی رو خواهد گرفت چه زن چه مرد

فقط یه توصیه میکنم اونم اینه که ، مرد از زنش مهر و محبت و آرامش میخواد ولی اینجا وقتی نظرات خونده میشه اثری ازش نیست فقط توهین و چوب و چماق و زخم زبون و تحقیر کردن می بینیم ! و جالبه همدیگه رو به این نوع رفتارها تشویق هم میکنند !

همونطور که در واقعیت هم چیزی دست کم نداره .

محبت، محبت میاره و زخم زبون ، کینه و نفرت

خدا گناه زخم زبون رو بدجوری تقاص میگیره

خواهشی که دارم اینقدر جر و بحث نکنید چون نتیجه ای نداره . من که اصلا دوست نداشتم وارد جر و بحث بشم هم واردش شدم و دیدید که نظرات شما باعث موضع گیری من شد !

از همه عذر میخوام بخاطر طولانی بودن متنم

خدایا عاقبت بخیرمون کن

یا حق