سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
چند وقت پیش مادرم بصورت کنایه ای بهم اشاره کرد که یه دختر خانم مناسب پیدا کردیم ! زیاد توجه نکردم تا اینکه هفته ی پیش شنیدم پدر و مادرم برای تحقیقات رفتن من حتی روحم خبر نداشت انقدر درگیر کار بودم ...
از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون یه جورایی قند تو دلم آب شد ... گذشت و گذشت تا اینکه قرار بر این شد که با مادرم بریم خونه ی یکی از آشناهای دختر تا با خود دختر خانم صحبت کنم ...
جلسه تقریبا نیمه رسمی بود و بعد از کلی سوال و جواب خوانواده ها رفتیم سر اصل مطلب ! با خود دختر تنهایی حرف زدم و سنگام را وا کندم .
از شرایطم گفتم از این گفتم که ممکنه چند سال اول زندگی مستاجر باشیم و پولدار نیستم و ایشون هم گفتن که پول برام اهمیتی نداره و اهل مادیات هم نیستم و دوست دارم شوهرم مومن باشه و ...
(قابل توجه کسانی که میگن همه ی دخترا پول پرست شدن...)
طبق تحقیقاتی که انجام دادم ظاهرا خیلی خواستگار داشتن و دارن ما بین گفتگو ها فهمیدم که تمام ویژگی های ایده آل زندگیم رو داره منم از اون دسته آدمایی که چند بار سخنرانی دکتر فرهنگ رو گوش داده و تو جلسه حسابی مسلح به سلاح سوالات روانشناسانه استاد بودم . دختر باوقار متین و محجبه و باهوش و خوش اخلاق ! پرحرف و زود رنج .
بعد از سوال و جواب های بسیار متوجه شدم که واقعا لیاقت همسری ایشون رو دارم جالبه که در میان کلامش به این نکته اشاره کرد که من تا بحال خواستگار زیاد داشتم و بیشترشون از نظر مالی تامین بودند اما من بخاطر این که دستشون تو جیب پدرشون بوده ردشون کردم شما اولین نفری هستین که به مدت یک ساعت و نیم یکسره سوال پرسیدین و من جواب دادم و از این جور حرفها .
امیدوارم حالتون خوب باشه
چند وقت پیش مادرم بصورت کنایه ای بهم اشاره کرد که یه دختر خانم مناسب پیدا کردیم ! زیاد توجه نکردم تا اینکه هفته ی پیش شنیدم پدر و مادرم برای تحقیقات رفتن من حتی روحم خبر نداشت انقدر درگیر کار بودم ...
از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون یه جورایی قند تو دلم آب شد ... گذشت و گذشت تا اینکه قرار بر این شد که با مادرم بریم خونه ی یکی از آشناهای دختر تا با خود دختر خانم صحبت کنم ...
جلسه تقریبا نیمه رسمی بود و بعد از کلی سوال و جواب خوانواده ها رفتیم سر اصل مطلب ! با خود دختر تنهایی حرف زدم و سنگام را وا کندم .
از شرایطم گفتم از این گفتم که ممکنه چند سال اول زندگی مستاجر باشیم و پولدار نیستم و ایشون هم گفتن که پول برام اهمیتی نداره و اهل مادیات هم نیستم و دوست دارم شوهرم مومن باشه و ...
(قابل توجه کسانی که میگن همه ی دخترا پول پرست شدن...)
طبق تحقیقاتی که انجام دادم ظاهرا خیلی خواستگار داشتن و دارن ما بین گفتگو ها فهمیدم که تمام ویژگی های ایده آل زندگیم رو داره منم از اون دسته آدمایی که چند بار سخنرانی دکتر فرهنگ رو گوش داده و تو جلسه حسابی مسلح به سلاح سوالات روانشناسانه استاد بودم . دختر باوقار متین و محجبه و باهوش و خوش اخلاق ! پرحرف و زود رنج .
بعد از سوال و جواب های بسیار متوجه شدم که واقعا لیاقت همسری ایشون رو دارم جالبه که در میان کلامش به این نکته اشاره کرد که من تا بحال خواستگار زیاد داشتم و بیشترشون از نظر مالی تامین بودند اما من بخاطر این که دستشون تو جیب پدرشون بوده ردشون کردم شما اولین نفری هستین که به مدت یک ساعت و نیم یکسره سوال پرسیدین و من جواب دادم و از این جور حرفها .
خلاصه ی کلام از همون اول که چهرش رو دیدم بدلم نشست خلاصه نصف کار حل شد فقط مونده باقیش .... از ما دو ماه وقت خواستن که تحقیق کنن تنها نکته ی آزار دهنده این بود که ایشون دو سالی ازم بزرگتره برای من مشکلی نیست اما خودش ناراحت بود بنظرتون این مسئله ( بزرگتر بودن دختر ) میتونه مشکل ساز باشه ؟ با وجود این همه نکته ی مٍثبت که عرض کردم بنظرتون نمیشه از این یک مورد چشم پوشی کرد ؟
ممنون
ممنون
← ازدواج با دختر بزرگتر از خود (۲۳ مطلب مشابه)
- ۲۹۲۷ بازدید توسط ۲۳۵۱ نفر
- سه شنبه ۷ ارديبهشت ۹۵ - ۲۰:۰۶