یکی از مشاهدات پیامبر دیدن انبیا در آسمان هفتگانه بود، سوغاتی بزرگ معراج، نماز است و کیفیت نماز در معراج تثبیت شد. کیفیت وضو و اذکار و .. در معراج تثبیت شد .

یکی دیگر از مشاهدات پیامبر دیدن ملائک و کارگزاران خدا بود . یکی از ملائکی که پیامبر در معراج دیدند حضرت عزرائیل بود .

در جلد هجدهم بحارالانوار داریم که پیامبر فرمود :دیدم ملکی نشسته است و تمام دنیا بین دو زانوی و مقابل او است  و در دستش صفحه ای از نور و نوشته ای بود که آنها را نگاه می کرد و مشغول کار خودش بود و به چپ و راست نگاه نمی کرد. و این ملک چهره ی محزونی داشت .

پیامبر پرسید که او کیست ؟ جبرئیل گفت که او عزرائیل است که دائما مشغول است و جان ها را قبض می کند. پیامبر نزدیکتر رفت و جبرئیل پیامبر را به عزرائیل معرفی کرد. حضرت عزرائیل خوش آمد گفت و خصوصیات امت او را گفت .

جبرئیل گفت که پرکارترین ملک ،عزرائیل است .پیامبر پرسید: آیا تمام کسانی که تا بحال مرده اند یا در آینده خواهند بوسیله ی عزرائیل قبض روح می شوند ؟ جبرئیل گفت : بله. پیامبر سوال کرد : آیا او در همه جا هست ؟ جبرئیل گفت : بله او در همه جا هست .

حضرت عزرائیل گفت : تمام دنیا در دست من ، مثل سکه ای در دست شما انسان هاست و به همه جا احاطه دارم.

هیچ خانه ای نیست مگر اینکه من هر روز پنج مرتبه به آنجا سرکشی نکنم . وقتی یکی فوت می کند و دیگران برای او گریه می کنند ، به آنها می گویم که گریه نکنید نوبت شما هم می رسد. من این قدر می آیم و شما را قبض روح می کنم تا احدی از شما در این عالم باقی نماند.

شدیدترین حادثه مرگ است. جبرئیل گفت : حادثه های بعد از مرگ شدیدتر از خود مرگ است .

یکی دیگر از هدیه هایی که پیامبر در معراج دریافت کرد، خمیر مایه حضرت زهرا (س) بود. هدیه به اندازه ی شأن هدیه دهنده است و خدا حضرت زهرا، ادامه دهنده ی نسل پیامبر را به حضرت هدیه داد.

در زیارت داریم که سلام بر بتول ( یکی از اسامی حضرت زهرا ) هدیه پیشکش الهی به پیامبر . پیامبر به درخت طوبی رسید ، سیبی از آن برداشت که بسیار معطر بود و سیب را به دو نیم کرد و نوری از آن ساطع شد که پیامبر تعجب کرد و جبرئیل گفت که این نور فاطمه در زمین است که در آسمان به آن منصوره می گویند.

پیامبر پرسید که چرا او در آسمان به منصوره و در زمین به فاطمه معروف است ؟ جبرئیل گفت : کسانی که در دنیا پیرو فاطمه هستند در قیامت آنها را از آتش جهنم جدا می کند. پس فاطمه یک لفظ یا اسم نیست بلکه این حاکی از حقیقتی است .

الفاظ آسمانی که برای ائمه انتخاب شده است یک مقام و شأن است .مثلا باقر یعنی کسی که کارش شکافنده ی علوم خواهد بود یا رضا یعنی کسی در مقام رضا به نهایت رسیده است .

مهدی یعنی کسی که از طرف خدا هدایت خاصی شده است و دیگران را هم دستگیری می کند. فاطمه یعنی کسی که پیروانش را از جهنم قطع می کنند .

چون خدا فاطمه را برای شفاعت نصرت و یاری می کند ، در آسمان به ایشان منصوره می گویند.

در کتاب کامل الزیارات از شفاعت گسترده ی اباعبدالله و حضرت فاطمه (س) صحبت می کند. در روایات داریم که حضرت زهرا بقدری شفاعت خواهند داشت که به جز یک عده کافر هرز، در جهنم باقی نمی مانند. هر کس نوری در وجودش داشته باشد مورد شفاعت آن حضرت قرار می گیرد.

در آن روز همه ی کافران آرزو می کنند که ای کاش ما فاطمی بودیم . پیامبر سیب بهشتی را خوردند و محصول این سفر آسمانی تولد حضرت زهرا بود.

پیامبر می فرمود : من هر وقت مشتاق بهشت می شوم او را بو می کنم .در زیارت نامه حضرت زهرا داریم که حضرت میوه ی بهشتی است .

یکی دیگر از هدیه های که پیامبر از خدا گرفتند احادیث معراج است که به آن احادیث قدسی می گویند. قرآن کلام خداست و توسط جبرئیل بر پیامبر نازل شده است ولی در معراج ، زمانی که پیامبر در فوق ملکوت بود با خدا گفتگوهایی داشت و پیامبر آن گفتگوها را نقل می کرد.

بسیاری از احادیث قدسی از پیامبر است . علامه ی مجلسی تعدادی از این احادیث را جمع آوری کرده است . درجلد 77 بحارالانوار داریم : ای احمد ( خدا در معراج پیامبر را احمد نامیده است . در زمین نام پیامبر محمد یعنی پسندیده است، رفتار و منش پیامبر آنقدر پسندیده بود که به او محمد می گویند. وقتی باطن پیامبر در ملکوت ظهور پیدا می کنید ، پیامبر علاوه بر محمد پسندیده ترین یا دلپذیرترین یعنی احمد نام می گیرد) آیا می دانی چه زمانی بنده ی من به عبودیت می رسد ؟ پیامبر فرمود: پروردگارا، من نمی دانم.

خدا فرمود :کسی که هفت صفت در او جمع بشود ،عبد من است ،

یکی تقوا از گناهان. انسان باید خودش را با گذشته مقایسه کند و ببیند که حساسیتش به گناه بیشتر شده است یا خیر. تعظیم در مقابل خدا همان تقوا است . ما باید در مقابل گناهان پیش خدا خاضع باشیم و اگر گناه هم بکنیم ،نباید افتخار کنیم  و سریع توبه می کنیم.

عالمی در مکاشفه دید که فردی که مرد متین و متدینی بود، دو سر دارد یکی سر حالت بالا و یکی سر حالت پایین . او سِّر این کاشفه را نفهمید . هنگام مرگ این فرد عده ای از علما دور او جمع بودند و او گفت که خدایا شاهدی که از وقتی که من خودم را شناختم گناهی نکردم . بعد این عالم سِّرمکاشفه را فهمید که این فرد در باطن پیش خدا سر فرود آورده است و او عبد خدا بود.

ما باید در مقابل خدا سر به زیر باشیم و قلب مان تسلیم خدا باشیم . عبد واقعی کسی است که باطنش خضوع کرده است و به سجده افتاده است .

دوم داشتن سکوت و نزدن حرف های  بیهوده .کسانی که زیاد صحبت می کنند اشتباه هم زیاد دارند .بعضی ها حرفهای بیهوده می زنند و نمی توانند جلوی خودشان را بگیرند. پس عبد کسی است که زبانش دست خودش باشد.

سوم اینکه خدا ترسی داشته باشد که هر روز اشک و سوزش بیشتر باشد . ترس از خدا به چه معناست ؟ در دعای جوشن داریم : ای کسی که ترسی از او نیست مگر از عدالتش یعنی باید از عدالت خدا ترسید . عدالت خدا اقتضا می کند که اگر تو جرمی و خطایی بکنی ، دامن تو را بگیرد .

ما می ترسیم که نکند مرتکب اشتباهی بشویم و عدالت خدا گردن ما را بگیرد . ترس از خدا، به ترس از خودمان بر می گردد. امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه ثمالی می فرماید: وقتی گناهانم را می بینم به ترس و اضطراب می افتم. خوف از عدالت خدا یعنی خوف از اینکه من گناهی بکنم تا گیر عدالت خدا بیفتم . کسانی هم که گناه ندارند در مقابل عظمت خدا خشیت و خوف دارند و خودشان را نمی بینند .

معصومین از این سنخ خشیت ها و دلهره داشته اند. مرحوم آخوند کاشی از شدت خشیت خدا  در نمازش آنچنان می لرزید که برای بعضی از شاگردانش این سوال پیش آمده بود که نماز ایشان با این لرزش ها درست است یا خیر ؟


آیت الله بهجت در نمازهای شب جمعه وقتی به سوره اعلی می رسیدند که می فرماید :انسانهایی که خشیت دارند حرف خدا را می پذیرند و افراد شقی هستند حرف خدا را نمی پذیرند و به جهنم می روند و جهنمی ها نه مرگ دارند که از عذاب خلاص بشود نه زندگی دارند و ... ،دیگر صدای ایشان شنیده نمی شد.
چهارمین خصوصیات عبد این است که مهار شکمش را در دست داشته باشد و هر چیزی نخورد و به اندازه ی ضرورت بخورد. کسی که زیاد می خورد و دیر می خوابد ،نمی تواند برای نماز صبح بیدار بشود. حضرت یحیی شیطان را تمثلی دید و سوال کرد که چه زمانی از من خوشت می آید؟ شیطان گفت: زمانی که غذای سنگینی می خوری و می خواهی صبح بلند بشوی. حضرت یحیی عهد بست که دیگر غذای سنگین نخورم و شیطان هم گفت که من عهد می بندم دیگر مومنی را نصیحت نکند .

یکی دیگر از ویژگی های بنده این است که از دنیا بدش بیاید چون خدا بدش می آید و از خوبان خوشش بیاید چون خدا خوشش می آید یعنی حب و بغض بنده تابع خدا باشد. منظور از دنیا یعنی کسی که ظواهر دنیا را هدف قرار بدهد و در این دنیا گیر کند و ِالا اگر انسان از لذت های حلال خدا برای بندگی استفاده کند اشکالی ندارد و نباید دلبستگی و وابستگی به دنیا نداشته باشد .

پنجمین ویژگی های بنده، داشتن حیا است .

ادامه دارد ...

" مباحث یاد مرگ - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا - http://samtekhoda.tv3.ir "


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مباحث یاد مرگ (۷۹ مطلب مشابه)