سلام
هفته پیش خانمی با مادرم آشنا شد و برای خواستگاری به منرل ما اومد به اتفاق دخترشون منو پسندیدند و رفتند تا سه روز دیگه که با پسرشون اومدند.
همین که پسر از در وارد منزل مون شدند همه سر جاشون خشک شدند چون این پسر پاشو روی زمین می کشید و در واقع معلول بود که متاسفانه مادرش به ما نگفته بودند.
سکوت اتاقو گرفت و ما ندونستیم چه عکس العملی از خودمون نشون بدیم الکی خندیدیم و ... به منم که داخل آشپزخانه بودنم چیزی نگفتند .
من رفتم اتاق تا با پسره صحبت کنم که همونجا متوجه شدم و دلم هری ریخت پایین و اصلا به رویم نیاوردم که مبادا ناراحت نشه و دلش نشکنه .
ما شاء الله انقدر هم با اعتماد بنفس بود و با روحیه و تنها مشکل باقی مونده فقط معلولیت پاش یود.
شما به جای من باشید چه کار می کنید؟ چه جوابی بهشون می دید؟
من به پسره گفتم که نگاه آزاردهنده ی مردمو سخته ادم تحمل کنه. بعد از اتمام گفتگو خیلی عصبانی و ناراحت شدم و خیلی گریه کردم. چرا همچین خواستگاری باید بیاد سراغم؟
مرتبط:
کی قراره بعضی از مردم دید شون رو نسبت به معلولان عوض کنن؟
به خاطر معلولیتم اعتماد به نفس کمی دارم
چرا ما معلولان رو دست کم میگیرن ؟
من با کاستی ام چگونه میتونم کار پیدا کنم
من همون ماهم که کسی یارای رسیدن بهش رو نداره
← مسائل و ازدواج توانمندان خاص (۲۸ مطلب مشابه)
- ۷۶۰۷ بازدید توسط ۵۳۲۷ نفر
- پنجشنبه ۱۵ مرداد ۹۴ - ۲۰:۱۰