با سلام من یه دختر 24 ساله ام . یکسالی بود که مدام دعا میکردم یکی از پسرهای که نسبت دوری با من دارن به خواستگاریم بیاد واقعا دعا میکردم و می گفتم خدا حاجتم رو میده اما یک ماه میشه که فهمیدم به خواستگاری دختری که توی دانشگاهشون بوده رفته .
البته تا الان که کمک می خوام نمی دونم عقد کردن یا نه . یکی اینکه واقعا موندم اون همه دعای من چی شد یعنی وقتی دعا میکردم اصلا خدا به من توجه نمی کرده و من الکی دعا می کردم و الکی امید داشتم میگم شاید من لیاقتش و نداشتم یا شاید آن لیاقت منو نداشته واقعا نمی دونم .
البته بگم که آن آقا و خانواده اش از نظر مالی از ما بهتر بودن و آن آقا وکیله و اینکه ما نسبت به اونها مذهبی تریم . البته فامیل هامون مذهبی سخت گیرن ولی خانواده من مثل اونها نیستند ولی حجاب و محرم و نامحرمی رو رعایت میکنیم .
الان واقعا میگم ای کاش منم مثل خانواده و فامیل اون آقا حجاب و محرم نا محرمی رو رعایت نمی کردم تا مورد توجهش می بودم .
البته خودم چادریم ولی اصلا چادر رو دوست ندارم و شرط ازدواجم هم اینه که پوشیدن چادر یا نپوشیدنش به سلیقه خودم باشه که اگر هم مانتویی بشم حتما حجاب و رعایت میکنم چون واقعا دوستش دارم ولی چادر نه زیاد .
من میدونم که آن آقا نماز و روزه رو رعایت میکنه میگفت دنبال همسری هست که زیاد آرایش نکنه من همه چیز آن آقا رو پسندیده بودم و واقعا از همه نظر به جز یه مورد مرد آرزوهام بود که آن موردش هم دست دادن با نامحرم بود و پدرم به شدت قبولش داره و تأییدش میکنه و آن آقا و خانواده اش و حتی فامیلش احترام عجیبی برای پدرم قائل اند .
من حتی استخاره با قرآن گرفتم خوب امده بود نمیدونم و نمی تونم بفهمم خیرش کجا بوده دوستم میگه عجله نکن چند وقت دیگه می فهمی یه بدی داشته که برات مشکل میشد .
الان علیرغم میل باطنیم میگم خدایا آن که رفت حداقل مهر شو از دلم ببر بیرون ولی همش میگم شاید برگرده یعنی قلبم مطمئن که بر می گرده ولی می ترسم توهم باشه .
واقعا چکار کنم تا برام بی ارزش بشه آخه امسال کنکور ارشد دارم می خوام رو درسم تمرکز کنم تا قبول شم ولی نمی تونم میگم اگه صبر میکرد من ارشد قبول میشدم .
شاید نظرش نسبت بهم مثبت میشد البته بگم من از نظر چهره ، چهره خوبی دارم و از نظر پوشش واقعا همه میگن که خیلی شیک پوشم خواهش میکنم مثل یه دوست راهنمایی کنید که من واقعا چکار کنم از طرفی دوسش دارم و مرد رویاهام بوده از طرفی هم می خوام تکلیفم با خودم و قلبم و آینده ام معلوم بشه و واسطه ای هم نداشتم که نظرش رو در مورد من بپرسه .
دیگه نمی تونم به خدا اعتماد کنم گفتم از راه اشتباه نرم از خدا بخوام که اگه اراده کنه همه چیز درست میشه ولی این طوری شد
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)
- ۳۸۹۳ بازدید توسط ۳۱۹۵ نفر
- شنبه ۱۶ خرداد ۹۴ - ۲۰:۵۹