سلام
من چند روز پیش هم تو این وبلاگ یه متن بارگذاری کردم من همون پسری هستم که گفتم بعد دو سال طلاق هنوز حالم خوب نشده.
من تاکنون حتی یک مورد هم دوستی با جنس مخالف نداشتم چون میگفتم که فردا اگه ازدواج کنم فرد فاسدی نصیبم می شه اما وقتی ازدواج کردم بعد مدت کوتاهی همه چی بهم ریخت اواخر وقتی گوشی موبایلش رو بر میداشتیم خیلی نگران میشد و استرس میگرفت حتی یه بار اومد گوشیش رو از دست من کشید میگفت تو به من اعتماد نداری و شروع به غر زدن میکرد
راستش با توجه به اینکه رابطه سردی با من پیدا کرده بود بهش شک داشتم چون واقعاً دلیل منطقی برای این رفتارش وجود نداشت حتی بعد طلاق حرف و حدیث این بود که فلانی با یه نفر قبلاً دوست بوده، یه بار هم بهم گفت که یکی از دوستانم قبلاً دوست پسر داشته حالا شوهرش فهمیده اما بهش هیچی نگفته!
خلاصه اینکه با اینکه من آدم بدی نبودم و همه افرادی که منو میشناسن این رو میگن و اکثراً میگن که خانومت اشتباه کرد طلاق گرفت البته هیچکس کامل نیست و منم ایراداتی دارم.
من هم تمام سعی خودم رو کردم تا این اتفاق نیفته اما تلاش یک طرفه فایده نداره، ما تو روستا زندگی میکنیم و تقریباً هر چند روز خانوم سابقم رو می بینم و حالم بد می شه احساس خشم کینه و گاهی دلتنگی.
خیلی حالم بده چرا باید این اتفاق برای من میافتاد من امیدی به ازدواج مجدد ندارم چون دوستانم میگن تو با دخترهای امروزی نمی تونی زندگی کنی من تقریباً سنتی هستم ضمن اینکه من تازه رفتم سر کار و حقوق آنچنانی ندارم و کاری که دارم هم همه ش استرس و تنش هست من تو دادگاه کار میکنم و این باعث می شه دائم احساس بدبختی کنم. من تو یکی از بهترین دانشگاهها درس خواندم قیافه خوبی هم دارم (متوسط رو به بالا) و خوشتیپ هم هستم (این رو هر کی می بینه میگه چه غریبه چه آشنا)، فارغ از همه این موارد می ترسم ازدواج کنم و دوباره کار به طلاق بکشه.
از لحاظ روحی و جنسی دارم نابود میشم نه راه پس دارم نه راه پیش
حال خیلی بدی دارم گاهی اوقات حالم خیلی خوبه اما اکثراً اوقات ناراحت و بی قرارم
اعتقاداتم هم خیلی ضعیف شده و با خدا هم قهر کردم! چون تو این چند سال جز دردسر و جنگ اعصاب چیزی نصیبم نشده و آینده هم تاریک و امیدی بهش ندارم
← زندگی بعد از جدایی (۱۵ مطلب مشابه)
- ۲۵۱۴ بازدید توسط ۱۸۸۶ نفر
- يكشنبه ۴ تیر ۰۲ - ۱۲:۱۴