سلام لطفاً کمکم کنید
من پسری بیست و شش ساله هستم که دو سال پیش از خانومم جدا شدم خانومم موقع طلاق ۱۷ سالش بود دو سال عقد بودیم و من بعد دو سال حال خوبی ندارم.
من وقتی دانشگاهم تموم شد عقد کردم و درآمدی نداشتم ولی به اصرار خودم و مخالفت خانواده ازدواج کردم، ازدواج ما فامیلی بود و خانواده طرف مقابل خیلی مشتاق این ازدواج بودن.
بعد از ازدواج من شروع به درس خواندن کردم تا جایی قبول بشم و قبول هم شدم ولی درآمد آنچنانی نداشت در حد پول تو جیبی بود و من به فکر این بودم که دوباره تلاش کنم تا جایی بهتر قبول بشم ((خدا رو شکر امسال کارمند شدم ولی دیگه فایدهای ندارن چون ما دو ساله جدا شدیم)) بعد تقریباً یک سال اختلاف من و خانومم شروع شد و دائم بهونه می آورد، البته اوایل خیلی بهم توجه میکرد اختلاف ما هم تقصیر خودم بود چون یک بار با هم دعوا شدیدی کردیم و دلچرکین شد ولی من بعد اون اتفاق تلاش زیادی کردم ولی فایدهای نداشت و هر بار وضعیت بدتر میشد و دعوای دیگه ای شکل میگرفت.
هر چند وقت یک بار با هم بحث مون میشد من میگفتم بهم توجه کن من نیاز به توجه تو دارم تا جایی که حس میکردم آدم اضافی هستم چون همیشه حس میکردم مزاحمش هستم و هر وقت میرفتم پیشش حس میکردم از من خوشش نمیاد.
دهها بار گفتم مشکلت چیه بهم بگو ولی جوابی نمیداد بارها غرورم رو شکستم، اوایل اختلاف میگفت تو بداخلاقی و یا ما با هم تفاهم نداریم، ما هیچ وقت با هم از ته دل نخندیدیم و ... ولی من همیشه سعی میکردم علی رغم درس خواندن و استرس زیادی که داشتم بهش توجه کنم.
اواخر بهم میگفت من دارم درس می خونم و وقت ندارم با تو باشم و من وقتی اصرار میکردم شروع میکرد به فرافکنی تا اینکه من دیگه بهش گفتم طلاق بگیریم چون عملاً طلاق عاطفی گرفته بود و هیچ تلاشی برای بهبود رابطه انجام نمیداد من خودم تنهایی رفتم پیش مشاور و کارهای زیادی انجام دادم ولی هر بار و با گذشت زمان خانومم از من دورتر میشد.
خلاصه دو سال بعد عقد منجر به طلاق شد، البته تو جلسه خواستگاری قرار شد ما دو سال عقد بمونیم به محض اینکه گفتم طلاق بگیر فردای آن روز اقدام کردن برای طلاق و توافقی جدا شدیم بدون مهریه، الآن احساس شکست دارم و فکر میکنم که چیزی رو گم کردم احساس گناه حال خوبی ندارم افسرده شدم.
← طلاق در دوران عقد (۳۵ مطلب مشابه)
- ۱۹۶۵ بازدید توسط ۱۴۹۶ نفر
- پنجشنبه ۱ تیر ۰۲ - ۱۰:۵۹