سلام

از همه دوستانی که در سن بالای 30 ازدواج کردند ممنون میشم تجربیات خود را بگویند و یا سایر دوستانی که در اطراف شون تجربه‌ای دیدند.

من دختری +30 هستم که دارای شغل و موقعیت و درآمد خوبی در شهرمان هستم. اخیر خواستگاری دارم که چندسالی از من بزرگتره (هر دو بالای 30 هستیم ایشان نزدیکتر به 40 سالگی هستند) 

روی کاغذ همه شرایط مناسب ازدواج را دارند. از نظر مالی وطبقه خانوادگی و... هم سطح هستیم و خانواده هامون از هم شناخت دارند و اکی هستند و همان جلسه اول که آنها رفتند کل اعضای خانواده ام به من موافقت شان را اعلام کردند 

مشکلاتی که به نظرم اومد

اول: 

در آمد ایشان از من کمتر است. (من دوو نیم برابر بیشتر درآمد دارم) البته چون دو سال سابقه کار دارم تازه اول راهم هنوز خانه و ماشین ندارم و طلا خریدم و کمی پس انداز.

دوم: از نظر فیزیک ظاهری و پوشش لباس اصلاً به دلم ننشست

من قد بلند وکشیده هستم امّا ایشان متوسط رو به کوتاه بودند فکر کنم از من کوتاه‌تر باشند.

سوم: ایشان تا به این سن مجرد بودند وهیچ گونه سابقه نامزذی حتی نداشتند با اینکه مشکل مالی نداشتن.

با توجه به این شرایط دچار تردید هستم که جلسه بعذی رو ادامه بدهیم یا خیر؟ 

خانواده ام مرتب سن منو یادآوری می کنن که فرصت دیگری نداری ولی من می‌ترسم به خاطر سن عجله کنم وازدواج ناموفق داشته باشم و از چاله به چاه بیفتم.

به اصرار خانواده خودم

 الآن قرار شد جلسه بعذی رو تنهایی و با زمان بیشتری صحبت کنیم (چون در شهر کوچک هستیم نمی شه کافه و پارک و بیرون بریم) 

شرایط ومواردی که ذکر کردم منو ترسونده. اینکه تو ذهنم همیشه همسر بلندتر از ایشان تو ذهنم یود (حداقل انتطارم این بود از من کوتاهتر نباشه) و ممکنه نشه ازش خوشم بیاد

مورد بعد تجرد طولانی ایشان باذتوجه به اینکه مشکل خاصی نداشتند و اعتقادات مذهبی دارن و مسجد هم میرن هم منو ترسونده نکنه روابط خاصی داشته یاذمشکل دیگری...

 چون در جامعه ما دختر دست خودش نیست ولی پسری که مشکلی نداره و مقید هست چطور مجرد مونده و حتی خواستگاری نرفته! (در شهر ما کلاً سن ازدواج بالا نیست) 

 دوستان ممنون میشم راهنمایی کنید تا چه مدت با ایشان رفت آمد کنم تا مطمئن بشم از ایشان خوشم میاد یا نه. یا از کجا متوجه بشم تمایلات و انحرافات خاص جنسی نداره؟ 

البته این رو هم بگم: 6 ماه قبل هم یکی از همکاران هم توجهات و اشاراتی کرذند ولی ابشون هم قدش کوتاه بود وظاهرش به دلم نمی‌نشست. پس قضیه رو مسکوت گذاشتم و به خانواده منتقل نکردم. 

 حالا با خواستگار فعلی دچار اضطراب شدم با این مواردی که به دلم نمیشنن و آلارم سن هم مرتب تو ذهنم میاد نمی دونم چه کار کنم؟ 

خواهرم میگه چنددسال بعد دیگه همیناهم نمیان و مطلقه و سن بالای داراری فرزند سر و کله شون پیدا میشه خدا رو شکر کن مجرد هست و..