سلام

من دختری ۲۲ ساله هستم ، وقتی که ۱۹ سالم بود خاله بزرگم منو واسه پسرش خاستگاری کرد ، با وجود این که اصلا راضی به این ازدواج نبودم اما با اصرار خانواده مجبور شدم که قبول کنم اما قبلش یه آزمایش ژنتیک دادیم که گروه خونی مون به هم نخورد و همه چیز بهم خورد .

حالا بعد دو سال اون یکی خاله م اومده خواستگاریم ،درست یه شش ماه میشه که دارم روش فکر میکنم اما اصلا نمیتونم به عنوان همسر قبولش کنم ، تا الان چندین بار جواب منفی دادم اما انگار نه انگار باز دوباره زنگ پشت زنگ ، من این هفته همزمان پنج خاستگار داشتم اما خانواده اجازه ندادن که بیان تا من ببینمشون .

حتی پدرم الان یه ماه میشه که با من حرف نمیزنه به خاطر دادن جواب رد ، حتی بهم گفت که اگه اینو قبول نکنم دیگه باهام کاری نداره و اگه یه خاستگار غریبه داشته باشم هیچ نظری نخواهد داد . حالا من بعد کلی دعوا و مشاجره قبول کردم اما این چند روز کلا افسرده شدم ، انگار تو این دنیا نیستم ، با وجود این که خانواده میدونن چه حالی دارم اما بیخیال نمیشن ، حالا من موندم چیکار کنم ؟ 

امروز خاله م زنگ زد که باید اول یه آزمایش بدیم بعد اقدام کنیم اما من که میدونم جواب آزمایش چیه ... ، تا حالا کسی تجربه مشابه تجربه من داشته یا دیده لطفا راهنمایی کنید.


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
ازدواج فامیلی (۸۹ مطلب مشابه) ازدواج فرزندان (۱۸۰ مطلب مشابه) رد کردن خواستگار فامیل (۲۹ مطلب مشابه)