ریشه غالب چالش هایی که نهاد خانواده با آن روبروست فردگرایی است. در فرهنگ فردگرایی، همسر، فرزند و یا پدر و مادر نیز یک ابزار سودرسانی است و این دستگاه محاسبات مادی است که روابط درون خانوادگی را تعریف می کند.

حجت الاسلام رضا غلامی رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا در کنگره ملی خانواده که 25 مهرماه 97 در مجتمع آدینه برگزار شد 10 عامل مخرب برای خانواده را تشریح کرد ؛

نمی توان انکار کرد که خانواده در کشور ما یک نهاد آسیب دیده است و افزایش غیرطبیعی آمار طلاق در سال های گذشته، می تواند نشانه بارزی از شرایط بغرنج خانواده محسوب بشود. توجه داشته باشید که طلاق یعنی فروپاشی خانواده با خسارت های جبران ناپذیر و ادامه دار؛ بنابراین، ما داریم از یک پدیده بسیار خطرناک به نام طلاق صحبت می کنیم که مانند یک ویروس کشنده، به جان سلول بنیادی جامعه که منظور همان خانواده است افتاده و هر روز تعداد قابل توجهی قربانی می گیرد. به نظر می رسد، کمرنگ شدن سنت های مثبت، رواج فرهنگ و سبک زندگی غربی، جابجایی ارزش ها، و ضعف سیستم خودکنترلی که من از آن به سیستم ایمنی روح انسان تعبیر می کنم، عوامل اصلی آسیب دیدگی خانواده در ایران به شمار می روند. با این حال، در این سخنرانی، قصد دارم درباره عوامل آسیب دیدگی، جزئی‌تر و کاربردی‌تر صحبت کنم.

به نظر می رسد نقطه کانونی سبک زندگی غربی، که نقش آن در به ضعف کشیدن نهاد خانواده، از نوع انفجاری آن هم با قدرت بالاست، “فردگرایی” است. فردگرایی یعنی برتر پنداری فرد نسبت به جامعه بطوری که در یک جامعه مدنی، اصل با تأمین آزادی، منافع و لذت جویی فردی است و هیچ چیز نباید مانع از تحقق آزادی فردی بشود. در این صورت، سرنوشت جامعه یا سرنوشت “غیر” یا “دیگری” اهمیتی ندارد و این سودجویی و منفعت طلبی است که روابط انسانی را معنا می کند.

ریشه غالب چالش هایی که نهاد خانواده با آن روبروست فردگرایی است. در فرهنگ فردگرایی، همسر، فرزند و یا پدر و مادر نیز یک ابزار سودرسانی است و این دستگاه محاسبات مادی است که روابط درون خانوادگی را تعریف می کند. من معتقدم اگر با فردگرایی برخورد مناسبی صورت نگیرد، سایر اقدامات اثر چندانی در حفاظت از خانواده نخواهند داشت. ممکن است بعضی بگویند مادام که زندگی انسان را مناسبات عالم مدرن احاطه کرده، غلبه بر فردگرایی ممکن نیست اما من معتقدم دین و سنت های دینی پادزهری است که در هر شرایطی می تواند فردگرایی را منزوی کند.

دومین عاملی که قصد دارم کمی درباره نقش مخرب آن در خانواده توضیح بدهم، خشم است. اگر خشم کنترل نشود، مانند افتادن شعله در انبار پنبه، در یک چشم به هم زدن نهاد خانواده را ویران می کند. به همین جهت است که در روایات روی کنترل خشم این همه تاکید شده است. پیامبر اکرم (ص) : می فرمایند کمال دلیری آن است که کسی خشمگین شود و خشمش شدّت گیرد و چهره اش سرخ شود و موهایش بلرزد، امّا بر خشم خود چیره گردد.

اگر پای صحبت زوج هایی که در معرض طلاق قرار گرفته اند بنشینید، مطمئنا کم یا زیاد، رد پای خشم افسار گسیخته با چاشنی بدزبانیِ حاد را در رساندن زوجین به طلاق پیدا می کنید؛ با این وصف، تلاش برای افرایش مهارت های پیشگیری و کنترل خشم، آن هم با رویکرد اسلامی، و با بهره گیری از ظرفیت های منحصربفردی که اخلاق و فقه اسلامی توأما در این زمینه ایجاد می کنند، از اقداماتی است که حتما باید برای آن برنامه داشت. البته بهترین سن برای ایجاد توانایی کنترل خشم، کودکی است اما اگر در کودکی در این زمینه کار نشده، برپایی دوره های مهارت کنترل خشم، قبل و بعد از ازدواج ضروری است.

سومین عامل، عدم تعادل جنسی محسوب می شود. همه انسان‌ها به طور طبیعی نیاز جنسی دارند و باید از راه انسانی و مشروع به نیازهای جنسی خودشان پاسخ بدهند. اما مشکل از جایی آغاز می شود که محرکات جنسیِ غیر طبیعی و نامشروع، اشتهای جنسی افراد را دگرگون می کند. امروز در اثر هجمه فرهنگی غرب، محرکات جنسی به شکل وحشتناکی افزایش پیدا کرده است. در این شرایط، فرد از نقطه تعادل خارج می شود و این عدم تعادل توقعات جنسی و نقطه ارضاء جنسی فرد را جابجا می کند. با این وضع، نه فقط نارضایتی های جنسی در بین زوجین کلید می خورد، بلکه باب انواع گناهان جنسی – خصوصا با نقش آفرینی قوه تخیل- باز میشود. 

اگر به دلایل اصلی طلاق توجه کنید، حتما نارضایتی جنسی یکی از این دلایل محسوب می شود. هر چند در این شرایط، تعادل بخشی جنسی ناممکن نیست اما بسیار دشوار است و حتی در مواردی جواب نمی دهد. در این جهت، به نظر می رسد، تربیت جنسی در یک دوره سنی معقول مثلا ۱۶ تا ۲۰ سال- چه برای دختران و چه برای پسران لازم است و می تواند جلوی مشکلات جنسی که در خیلی از موارد به یک بیماری سخت تبدیل می شود، بگیرد. بنابراین، نباید کسی با اصل تربیت جنسی مخالفت کند. تربیت جنسی یکی از عناصر کلیدی در صیانت از خانواده محسوب می شود اما مهم رعایت اصول شرعی و اخلاقی اسلام، و حفظ حیاء در فرایند تربیت جنسی است که باید برای آن ضابطه گذاری و مدل سازی کرد.

عامل بعدی، بی اعتمادی و ترس از خیانت است. البته وقتی از خیانت صحبت می شود، منظور فقط خیانت جنسی نیست بلکه شامل همه نوع خیانتی میشود. حس بی اعتمادی زوجین به همدیگر که عامل بخشی از طلاقهاست، با ظهور یکسری علائم و نشانه ها شروع میشود. البته برخی از این علائم ناشی از توهم است اما بخشی هم واقعی است؛ یعنی زن یا شوهر با علائمی دال بر خیانت همسر خود روبرو میشود و در موارد زیادی همین امر به طلاق منجر میشود. در این زمینه، مهم، ایجاد یک نیروی اخلاقی برای بازدارندگی از نقض عهد و خیانت است که ما در تعالیم اخلاقی اسلام به وفور درباره آن مطالب کاربردی داریم.

عامل پنجم که قصد دارم کمی درباره آن بیشتر صحبت کنم، به زن و مساله هویت برمی گردد. من معتقدم چالش اصلی ای که جامعه زنان ما با آن روبروست، چالش هویت است، حتی مشکل بدحجابی بعضی خانم ها را باید عمدتا در مسأله هویت جستجو کرد. 

وقتی می گوییم چالش اصلی جامعه زنان، یعنی چالش اصلی خیلی از زنان متأهل و مادران در خانواده ایرانی. هنوز بعضی تصور میکنند که زن اسیر و خدمتکار خانه یا شوهر است و فلسفه وجودی اش در خانواده، سرویس دهی به شوهر و سایر اعضاء خانواده است. 

چنین رویکردی به زن هیچ مؤید اسلامی ندارد بلکه شریعت اسلامی مخالف سرسخت چنین رویکری است. خب، وقتی رویکرد به زن در این حدود تنزل یافت، نه فقط بخشی از آزادی های مشروع زن نادیده گرفته میشود، بلکه پرورش استعدادهای خدادادی زن و زمینه سازی برای رشد و ترقی او به یک موضوع درجه دو و سه تبدیل میشود. در چنین شرایطی، زن، نه فقط احساس بی هویتی میکند، بلکه درکی از ارزشمندی خود ندارد و همین امر، نقش او را در خانواده یا جامعه با اختلال جدی روبرو می کند. البته شما می دانید که اندیشه اسلامی موافق عدالت جنسیتی است، تفکر اسلامی تساوی جنسیتی را قبول ندارد و آنرا عامل ظلم به زنان می داند؛ در عین حال نباید عدالت جنسیتی را به گونه ای تفسیر کرد که زن در جامعه اسلامی احساس گمگشتگی، کمبود و عقب ماندگی بکند. به نظر می رسد، اگر این موضوع جدی گرفته شود، نقش زن در نهاد خانواده شکوفا میشود و بخشی از مشکلات نهاد خانواده برطرف خواهد شد.

عامل ششم، کم توجهی به وظایف مردان در خانواده است. نباید همه بار اصلاح خانواده را به دوش زنان گذاشت یا نقش منحصربفرد مردان را کمرنگ دید. امروز بعضی از مردان به وظایف خودشان در قبال همسرشان آگاه نیستند و یا به رغم آگاهی، برای انجام این وظایف به درستی تربیت نشده اند و شما می دانید که همین امر زمینه اختلاف و بعضا طلاق را بوجود می آورد. 

جدای از موضوع همسری، نباید تضعیف جایگاه و نقش پدر در خانواده را نادیده گرفت. امروز پدر دیگر آن منزلت و احترامی که در سنت اسلامی- ایرانی از آن برخوردار بوده را ندارد. در این سالها، هم سبک زندگی غربی، و هم بی عقلی فرهنگی، موجب تحقیر پدر در خانواده و به تبع آن، در جامعه شده است. وقتی جایگاه پدر از دست رفت، نهاد خانواده با معضل مدیریت و سرپرستی مواجه خواهد شد. امروز بعضی از خانواده ها اداره نمیشوند و نوعی اختلاف و هرج و مرج در آنها مشاهده می شود. من معتقدم، تا زمانیکه جایگاه پدر در خانواده ایرانی آنطور که شایسته است احیاء نشود، خانواده در ایران نجات پیدا نخواهد کرد.

عامل بعدی مادی زدگی است. مادی زدگی یک رویکرد است و صرفا مربوط به خانواده های مرفه نیست؛ حتی یک خانواده خیلی معمولی هم میتواند گرفتار مادی گرایی باشد. وقتی همه چیز با عینک مادیات مشاهده و قیمت گذاری شد، طبیعی است که نه تنها عواطت و احساسات دچار پژمردگی میشود، بلکه بسیاری از ارزش های الهی از خانواده ها هجرت می کند. آنوقفت است که ایثار و از خود گذشتگی به شدت کاهش پیدا می کند، و کوچک ترین تنشی بین زوجین و حتی سایر اعضاء خانواده، به بحران تبدیل می شود. از طرف دیگر، مصرف زدگی و تجمل طلبی به جای قناعت، مهم ترین آفت همین مادی گرایی است، چیزی که خانواده های ایرانی را دچار گرفتاری کرده است.

عامل هشتم، وجود یک اقتصاد نابسامان در بعضی خانواده هاست. هر خانواده ای برای دوام خود به یک اقتصاد سالم و پویا نیازمند است که از طرفی مولود احساس مسئولیت و سخت کوشی است، و از طرفی، برآمده از حسابگری و برنامه ریزی قوی است. امروز خیلی از جوانان های خوب و حتی تحصیلکرده را میتوان سراغ گرفت که به محض مواجهه با یک چالش اقتصادی مانند بیکاری، خانواده خودشان را به مرز فروپاشی نزدیک می کنند، این در حالی است که اگر تربیت اقتصادی وجود می داشت، این جوانها با استفاده از توانمندی های خودشان، نه فقط بر مشکلات اقتصادی غلبه میکردند، بلکه شرایط اقتصادی بهتری را برای همسر و کل خانواده مهیا می کردند. امروز بخشی از آنچه نهاد خانواده را تهدید می کند، جنبه اقتصادی دارد و باید با جدی گرفتن تربیت اقتصادی این تهدید را از بین برد.

عامل نهم، نقش مسائل و مشکلات اجتماعی در تضعیف خانواده است که می توان از آن به التهابات برون زا تعبیر کرد. من معتقدم امروز نهاد خانواده در ایران، همان حد که مشکل درون زا دارد، مشکل برون زا هم دارد. برای مثال، امروز همین فضای مجازی یله و رها به قاتل خانواده های ما مبدل شده است. یا جریان فرهنگی مسموم در سینما، تئاتر و موسیقی، هر روز ضربه جدیدی به نهاد خانواده می زند. مشکلات مدیریتی در دولت ها و بروز نابسامانی ها و استرس های اقتصادی هم در جای خود معضلاتی را برای خانواده ها بوجود آورده که جزئیات آن قابل بحث است. حرف بنده در اینجا این است که باید مسائل و التهابات بیرونیِ مؤثر در تضعیف خانواده را فهرست کرد و درباره تک تک آن صحبت کرد. نمی توان از تقویت نهاد خانواده سخن گفت و این همه مسأله برای خانواده تولید کرد. اگر نگوییم بعضی مدیران کشور خواسته یا ناخواسته برای خانواده تولید مسأله می کنند، می توانیم بگوییم که در برابر مسائل بی تفاوتند.

عامل دهم، به شکل گیری و انتشار وسیع اطلاعات متناقض در کشور بر می گردد. امروز به ویژه فضای مجازی منبع اصلی اطلاعات منتاقض است و این اطلاعات بیش از همه خانواده را با گرفتاری روبرو کرده است. شاید تایید کنید که بخشی از سردرگمی ها یا اشتباهات خانواده ها، خصوصا زوج های جوان ناشی از همین اطلاعات است. یک مساله دیگر، از دست رفتن مرجعیت پدر و مادر در خانواده است. پدر و مادر در سنت ایرانی مرجعیت دارد و حرف آخر را می زند. اسلام هم این مرجعیت را فی الجمله و مادام که احکام الهی نقض نشود قبول دارد. این مرجعیت موجب میشود که خانواده نقش بی بدیل خود را در تربیت صحیح فرزندان دنبال کند. اما وقتی این مرجعیت از بین رفت و مثلا فضای مجازی جای آن را گرفت، طبیعی است که قدرت خانواده در تربیت و تعالی بخشی به شدت کاهش می یابد.

من قصد داشتم به عامل بهداشت، اعم از بهداشت جسمی و روانی که موضوع اعتیاد هم در بطن همین بهداشت روانی قابل بررسی است بپردازم که دیگر فرصت نمی شود.

در پایان عرایضم قصد دارم به این نکته کلیدی و راهگشا اشاره کنم و آن، لزوم بهاء دادن به شکل گیری و تقویت سیستم خودکنترلی یا خود مدیریتی است که ما در تفکر اسلامی آن را با عنوان تقوا می شناسیم. من معتقدم تقوا همان نقش حیاتی سیستم ایمنی در بدن را برای روح انسان بر عهده دارد که اگر به هر دلیل تضعیف بشود، انسان در اثر انواع هجمه ها از پا در خواهد آمد. بر اساس روایات، تقوا دو رکن اصلی دارد: یکی ایمان و دیگری حیا و بر همین مبنا قادر است از انسان در برابر شدیدترین مسائل و ناملایمات درون زا و برون زا محافظت کند. دوستان عزیز، تقوا عقل انسان را -چه عقل نظری و چه عقل عملی- زنده و بارور می کند و به انسانها اجازه می دهد یک زندگی خوب، آرام و خوش عاقبت را تجربه کنند لذا اگر تربیت فردی و اجتماعی بر اساس تقوا انجام شود، نهاد خانواده از غالب گزندهایی که از آن صحبت کردیم مصون خواهد ماند.

 با این حال، مهم طراحی یک مدل تربیتی تقوا محور است که من فکر می کنم هنوز چنین مدلی تهیه نشده یا اگر تهیه شده به میدان عمل نرسیده است.

منبع : خبرگزاری مهر


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه) مشورت در زن داری (۳۳۷ مطلب مشابه) مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه)