خانواده برتر

مادر ایشان احتمالاً انسان بسیار پخته ای هستند ، چون نظرشون به واقعیت نزدیک تره. اختلاف سنی شما با دختر خانم بسیار زیاد هست، دو انسان با بیش از یک دهه اختلاف سنی، یعنی دو دنیای متفاوت، برادر گرامی شما جوان هجده سال نیستید ، نباید بی گدار به آب بزنید ، رفتار های بر اساس احساس از منو شما گذشته، برای ازدواج باید سراغ دختری با ۲۶ تا ۳۰ سال سن بروید.

همچین گفتین نکته تاریک که فکر کردیم چه مشکل خاصی در ایشون هست. البته اختلاف سنی رو قبول دارم با این حال شما اگه کاملا فکرهاتون رو کردین و ایشون رو از هر جهت پسندیدین یه بار دیگه باهاش صحبت کنین و اگه واقعا علاقه ای در ایشون دیدین، به خواستگاری برین و سعی کنین رضایت خانواده اش رو جلب کنین و در این مورد یه کم پیگیر و سمج باشین چون دخترها دوست دارن اگه کسی واقعا خواهان اونهاست تمام تلاشش رو برای رسیدن بهشون بکار ببره.

خدایى سن شما دیگه از جنگولک بازى گذشته، پیام چیه! مثل مرداى بالغ با اعتماد به نفس برو خواستگارى کن اگه نظرش مساعد یا حتى معمولى بود خانواده ها رو در جریان بذارید که بقیه ى داستان طبق روالش پیش بره

اگه تو این یه سال حداقل باهاش حرف می زدید یا دوست اجتماعی بودید یا نامزد و اشنای خانوادگی و .. ( هر چیزی که باعث شناخت کامل بشه ) 

سلام آقای محترم

من و آجیم سه سال اختلاف سن داریم ، آجیم میگه انگار یه نسل باهم فاصله داریم اینقد که اختلاف نسلمون زیاده از نظر فکری و انرژی و اینا و اصلا همدیگرو درک نمیکنیم.... اونوقت شما با 13 سال سن فک نمیکنم لازم باشه شک کنین تو فراموشی ایشون.

میشه بگین چرا فهمیدین ته دلش با شماست؟

سلام

 

واقعیتش من از چهار خط نوشته شخصیت شما رو نمی تونم تشخیص بدم ... حدس می زنم تازه دانشگاه رفتید. فارغ از هر نوع اختلافی که با ایشون دارید این موضوع رو بیشتر از یک یا دو بار مطرح نکنید!! ...

شرایط رو گفتید و به نظر یکبار گفتن و شنیدنش برای تصمیم گیری کفایت می کند ... سماجت خیلی کار جالبی به نظر نمی رسد ... خانم ها در هر سنی و با هر شرایطی افراد رو با جزئیاتی فراتر از تصور شما بررسی می کنند، که البته بخشی از اون طبیعی ...

جسارتاً، ممکن جواب این سوال به بر هم خوردن هرم جمعیتی و دهک بندی بیانجامد (از طرف پسران جوان تر از شما و یا خانم های با سن بالاتر) ولی در نهایت امر سنجیدن شرایط و تصمیم نهایی با خودتون ...

جواب مادر این خانم دو حالت داره:

1-  واقعاً به این مقدار اختلاف سنی اعتقاد ندارد.

2- روشی است برای بازار گرمی و منت کشی و دست بالاتر رو گرفتن!

اگر عاشق شدید (به قول خودتون) و نمی تونید صرف نظر کنید، تا تهش برید یا میشه آره یا نه!!

التفات دارید که خانم ها ذاتاً علاقه زیادی دارند به خواسته شدن ... فقط سعی کنید خیلی درگیر احساسات نشوید و در آب نمک خوابانده نشوید!!

داداش اختلاف سنیتون بعدا مشکل ساز میشه خودتم خوب میدونی اون چیزی که بهش میگی عشق قابل کنترله میتونی راحت این احساسو به کس دیگه که برات مناسب باشه پیدا کنی وقتی مادرش مخالفه خودتو کوچیک نکن راضی کردن اون مهم نیست مهم اینه که اساسا این ازدواج غلطه مادره رم راضی کنی پس فردا بهت به چشم یه پیر پسر که از دخترشون کمتره نگاه میکنن و هر اتفاقی بیفته اینو به روت میارن 

13 سال اختلاف بنظر من خیلی زیاده . بنظرم بیشتر بگرد و دنبال کس دیگه ای باش ... شاید بهتر از این دختر پیدا کردی .

دوست عزیز متن رو که خوندم قلبم درد گرفت باورکن.دقیقا شرایط من رو داری با این تفاوت که من بارها با دختر خانم حرف زدم هردو موافق بودیم ضمن اینکه ظاهره من وصورتم به سنم نمیخوره وکمتر نشون میده من به قدری شیفته ایشون بودم هر شرطی رو قبول کردم گاهی تعجب میکردم ازین رفتار خودم که با این سن مثل ۲۲ساله ها رفتار میکردم.شرایطم به لحاظ مالی خوب هست. حتی حاضر بودم ملکی رو به نامش کنم .اینو هم بگم من خیلی مقاومت کردم در مقابل این حسم واینو بارها وبارها با دختر خانم درجریان گذاشتم در مورد تفاوت سنمون گفتم وهرچیزی که میتونس بعدها واسمون مشکل بشه.حتی بهش گفتم تو این مدت سعی کردم جوری رفتار کنم که حس نکنی تفاوت سنمون رو نظرت واسم مهم بود تا فکر نکنی من به تو به چشم بچه نگاه میکنم واقعا هم همینجور بود بهش گفتم هروقت احساس کردی که رفتار من جوریه که این تفاوت سن محسوسه واست بهم بگو در جواب بهم گفت همین اخلاقات هست که دوست دارم.اصلا تریپ نصیحت تجربه دار بودن برنداشتم حتی خیلی مواقع درباره موضوعی کاملا احساس بی اطلاعی کردم مثل خودش شدم در حالی که کاملا خبر داشتم ازین موضوع تا همون حسه نیاد سراغش میخواستم منو همسن خودش بدونه باهام راحت باشه.حتی بهش گفتم فکر نمیکنی بهت ظلم میشه با این ازدواج آخه تو حفته که همسرت کم سن وسال تر باشه اونم گفت نه خیلی کلنجار رفتم با خودم در آخر بخاطره دلایلی نشد که ازدواج کنیم.شدیدترین ضربه روحی رو خوردم تا مدتها مات بودم منزوی وتوی خودم بودم فقط مثل ربات میرفتم سرکارو برمیگشتم خونه دکتر ومشاور هم با اون داروهاشون کاری نتونستن کنن.فقط گذشت زمان یه مقدار کمکم کرده همین بعد از اون به ازدواج فکر نمیکنم لحظه لی نیس که بهش فکر نکنم.مدتهاست یه خنده از ته دل نکردم.با تمام تجربه توانم در امور زندگیم وکارم تحت تاثیر یه دختر ۲۱ ساله نابود شدم.۳نفر کارگر داشتم که هرسه رو مرخص کردم مدتی خونه نشین شدم بعدم دوباره بخواتر همین سه تفر که یکیشون متاهل هست وبیکار بود دوباره برگشتم وبازکردم کارم شروع کردم اینا میگن تو خیلی فرق کردی اصلا انگار یکی دیگه شدی مثل اینایی که میخوان بمیرن رفتار میکنی.من واسم مهم نیس دیگه چی میشه چی نمیشه وقتی که میام خونه ساکت داخل اتاق میشینم فکر میکنم همین مادرم خیلی ناراحته کاری ازش برنمیاد فقط دعا میکنه نگاهم میکنه منم گفتم حلالم کنه همین.دوست عزیز من نظر وپیشنهادی ندارم واست چون زندگیم تو ماجرای مشابه شما از حرکت وایساد.اینی که الان هستم فقط نفس میکشم.زندگی بدون اون بی معنی کامله هیچ احساسی ندارم.کاش بمیرم واقعا خستم حتی یک لحظه به کسی دیگه فکر نکردم ونمیکنم.همین خاطراتی که دارم با اون واسم کافیه.بعد از مرگم هم وصیت میکنم همه داروندارم بدن به اون اینجور شاید بعد از مرگم بیاد سر مزارم روحم آروم بشه.همینم راضیم.خیلیا بودن که منتظره بله گفتن به من بودن امامن ندیدمشون شاید دارم تقاص دل اونارو پس میدم.هرچی که هست داره ذره ذره جونم میگیره.متن شما قلبم به درد آورد فقط واست دعا میکنم مثل من نشی.همین.

پس دخترایی که سنشون به شما میخوره چی؟!

سلام دوست عزیز چند تا نکته هست خیلی باید دقت کنی 

از همه ممنونم لطف کردین جواب نامه ام را دادین . ولی جواب اصلی را از همین اقای ناشناس گرفتم .زندگی من پر از ماجرا بود شهرهای زیادی رفتم  و  شغلهای زیادی هم داشتم با اقشار مختلف چه خانم چه اقا زیادی هم سر و کار داشتم البته وجدانم راحته پاک زندگی کردم. سختی های زیادی هم دیدم  ولی هیچ وقت فک نمی کردم توسط یه دختر بیست یه ساله زمین بخورم باور کنین توی  این یه سال به اندازه تمام عمرم ماجرا داشتم ولی اینجا نمی گنجید بگم بطور خلاصه گفتم .حاضرم خدا بقیه عمرم را بگیره فقط یه ثانیه به عمر او اضافه بشه .اینو از ته قلبم گفتم دفعه بعد دیدمش حتما به خودش می گم دعا کنه بمیرم چون بدون اون من یه جسم بی روحم.یه ساله باهاش زندگی می کنم با خاطراتش با همه چیزش با نیومدنهاش نگران میشدم با اومدنهاش خاطره داشتم اونم دلش با منه بخاطر اینکه تو این مدت فقط چشمامون با هم حرف می زد.هر دوتامون کاردانی می خونیم کلاسامون مثله همه.من به درس علاقه زیادی داشتم همیشه هم دانش اموز ممتاز بودم ولی بخاطر یه سری مشکلات ترک تحصیل کردم چن سالی دور شدم از درس . علاقه زیادی هم به ادامه تحصیل دارم ولی ای کاش هیچ وقت این تصمیم را نگرفته بودم. اینقدر هم بچه نیستم که از روی احساسات تصمیم بگیرم دخترای خیلی زیادی هم  دیدم و بهم معرفی کرده بودن ولی هیچ کدوم مثله اون نمیتونست اتش قلبم را روشن کنه.بین منو تو فاصله زیادیه اینو خوب می دونم .ولی ای کاش مادرت می دونست یکی هست که دخترش تنها ستاره ی دنیای اونه . اونوقت اینطور با قاطعیت دست رد به سینه ام نمی زد حداقل می زاشت باهات حرف بزنم .کاش می دونست جواب دل دادن دل شکستن نیست .کاش می دونست جواب عشق و محبت سیلی زدن نیست بزار همه مسخره ام کنن بگن دیونه است ولی من از اینکه رسوای تو هستم خوشحالم اینا را هم نوشتم برای اونایی که عاشقن بخونن بقیه ام هم هر چی دوس دارن بنویسن مسخره کنن اصلا دیگه برام مهم نیست ناراحت نمیشم .اصلا خدا را چی دیدی شاید خدا خواست باد صبا نامه ام را به تو برسونه.حتی اگه تو این دنیا مال من نباشی بازم برات ارزوی خوشبختی می کنم ولی اینم بدون تو اون دنیا حتما مال من هستی پس تا اون روز منتظرت میمونم .ستاره ی من همیشه به یادتم حتی اگه به یادم نباشی m.ممنونم از دوستان مهربون و این سایت خوب .تنها جایی بود که دردای دلم را تونستم بنویسم.

اول اینکه حرفای اقای ناشناس خیلی ناراحتم کرد امیدوارم هرچه زودتر امید به زندگی رو پیدا کنه و چه بد :(

سلام

برای دلتون آرامش ارزو میکنم.توی شرایط سختی قرار دارید

با گلناز و صورتی موافقم. 

ممنونم از همه دوستان خوب و محترم که لطف کردین وقت گذاشتین و این همه برای من تایپ کردین زحمت کشیدین امیدوارم هر کی هر چی خواسته ای داره خدا بهش بده .در جواب خانم یاس محترم باید بگم شهامتش هم داشتم از طریق همون واسطه خیلی از حرفامو بهش گفته بودم اون خانم محترم هم خیلی کمکم کرده بود و حرفم زده بوده باهاش ازش خواسته بودم اجازه بده خانواده ام را بفرستم برای گفتگو و خواستگاری خودش هم با مادرش حرف زده بوده اما مادرش حتی اجازه این کار هم نداده بود حتی ازم خواسته بود تو محیط دانشگاه کوچکترین حرفی باهاش حرف نزنم منم قول داده بودم به قولم هم عمل کردم . گفتم موانع زیادی وجود داره البته یه حسنی که داره اینه که دختر بزرگ خانواده است بعدشم از یه خونواده بیسواد نیست خونواده بافرهنگ هستن اما با اینکه همشهری هستیم اختلاف لهجه داریم ایشون ترک زبان شاید یکی از دلایل مادرش همین باشه .بهر حال ممنونم از همتون.

یاس خانوم دقیقا زدین به هدف.

اختلاف سنیتون‌بدجور زیاده

چه عشق وعاشقی های سوزناکیه اینجا😄

من با شوهرم چهارده سال اختلاف سنی دارم 

من با شوهرم چهارده سال اختلاف سنی دارم 

فاصله سنیتون گرچه زیاد هست اما کار نشد نداریم اگرم ایشونم عاشق شماهستن ک البته باید مطمن بشید وتجربه خودمو بگم اینو گوش کنید اگرعاشق شمام نباشه اگ متوجه تلاشتون بشه ک چقد برا بدست اوردنشون مصممید از اوناییکه بگن من شما رو میخام دختره بگه نه مابهم نمیخوریم و فلانیم  باید بگم 

به سوال کننده 

به دختری مثل معشوق شما !!!

جهت اطلاع بگم اون واسطه یه خانم بود متاهل اعتماد کامل بهش داشتم مثل یه خاهر بود برام از اشناها بود .ممنون از همگی

تروخدا منو تنها نذار. وقتی متنتو خوندم حس کردم خودم نوشتم. انگار غصه های منو داری داد میزنی. انگار منی. انگار من اینو نوشتم. همه غصه های منو نوشتی. انگار داری برام روضه ی خودمو میخونی و منم دارم گریه میکنم . با خوندن متنت سرمو گذاشتم رو بالش زار زار گریه کردم.  منم مثل تو بدبختم. دقیقا سرنوشتم مثل توعه. خوشحالم یه نفر اینجا پیدا کردم مثل خودم. الان کلی گریه کردم . بارها کلی گریه کردم. همه پسرای خیابون بهتر از شوهر منن. از غصه دارم دق میکنم. همه چی برام تیره و تاره. با اینکه شوهرم خیلی مهربونه و عیب خاصی نداره ولی لحظه لحظه زندگی کردن باهاش داره منو زجرکش میکنه .  حتی یه لحظه هم نتونستم دوسش داشته باشم و هیچ وقت نمیتونم تو قلبم ببخشمش که چون عاشقم بود منو بیچاره کرد. الان میخوام این کامنتو بذارم اینقد گریه کردم که پای چشام میسوزه . کاش می مردم. کاش یه لحظه هم زنده نبودم. 

بعد یه مدت که از زندگی مشترکتون بگذره اگه خانم ایمان قوی داشته باشه افسرده میشه اگه نداشته باشه بهت خیانت میکنه99 درصد این اتفاق میفته شک نکن 

منم از یه طرف خوشحالم یه همدرد پیدا کردم 

ما ادما همیشه عیبهامون را در طرف مقابل میبینیم دیگه فکر نمی کنیم ادما اینه یکدیگرند همون عیبی که در طرف مقابل می بینیم عکسش هم ممکنه در ما وجود داشته باشه یا بعدا پیش بیاد.بعدشم پسرا گاوپیشونی سفیدن همه سنشون را می دونن ولی هیچکی سن یه خانم را نمی پرسه چرا چون بدش میاد.😀بعد هم یه اقا عاشق یه خانم میشه بعدا مشخص میشه که چندین سال یا ازش بزرگتره یا کوچیکتر  فقط پسره میمونه با یه دل شکسته اصلا از کجا معلوم چن ساله دیگه بگذره این عشق را فراموش کنه بعد دوباره عاشق بشه همین بلا بازم سرش نیاد ؟الان که دیگه با این لوازم ارایشی و تکنولوژی و این جور چیزا دیگه اصلا سن خانمها را تشخیص نمیشه داد.پس خاهشا اگه میشه خانمهای محترم قبل از هر چیز تاریخ تولد شناسنامشون را جلوی پیشونیشون بنویسن 😂😂😂😂

به دپرس 

متنتونو خوندم و نظرم اینه وقتی کسی رابطه خاصی با جنس مخالف نداشته حتی حرف زدن خیلی راحتتر دل میبنده و اصلا فرقی نمیکنه چند سالشه... دخترایی که به شما معرفی شدن چندبار دیدین چند بار حرف زدنشونو رفتارشونو زیرنظر گرفتی اصلا سعی کردی بشناسیشون ؟؟؟ درسته اولین قدم واسه دلبستگی اقایون ظاهر اما برخیاشون با دیدن رفتار منش و حتی طرز حرف زدن دختری شیفتش میشن . وقتی فرصتی به خودت و هیچ دختری ندادی تا سنت بالا بره و حالا شورو شوق یه دختر کم سن جذبت کنه مقصر کیه ؟؟؟  اولین بار در دانشگاه این محیط برات فراهم شده که بهش فکر کنی و شیرینی حس دوست داشتنو درک کردی معلومه که دیگه  زندگی قبلیت برات جذاب نیست زندگی پر از کار و درگیری... من هیچوقت درک نکردم عشقی که بدون حرف زدن و شناخت با طرف به وجود میاد و چجوری دووم میاره وقتی چیزی که میبینی از بیرونه و حتی طرز تفکرشو نمیدونی اونم یه تفکر ناپایدار چون دخترا 24 به بالا به یه پختگی فکری میرسن... یه روز به دوستم گفتم چرا بعضیا که براشون میمیری و برات جذابن وقتی یه مدت بهشون نزدیک شیو بشناسیشون توی ذهنت اینقدر سقوط میکنن و دیگه اون جذابیتو ندارن گفت چون خود واقعیشونو میبینی... همه چی از ذهن ماست بزرگ کردن ادما خاص کردنشون ادمایه زیادی هستن که میشه عاشقشون شد و کنارشون خوشبخت شد منتها یا ما این فرصتو بهشون نمیدیم یا اونا ... با تمام این اوصاف اختلاف سنی هم به دوطرف بستگی داره واسه یه عده مشکلی ایجاد نمیکنه واسه یه عده دردسر سازه اما در کل یه بار برای همیشه تلاشتو بکن شاید بشه شاید نشه اما اینجوری مطمانی که تلاشتو کردی و حسرتی به دلت نمیمونه مادرتو بفرست خونشون یه بار به خودت جرات بده و خودت برو به دختره حرف دلتو بزن ولی نه چیزایی که اینجا نوشتی اخه کدوم دختری باورش میشه یه مرد به این سادگی عاشقش شده؟؟؟ بعدشم دخترا از مرد وابسته خوششون نمیاد خودتو مستقل و محکم نشون بده اما حرفتم بزن نه از مرگ بلکه از کارایی بگو که براش میتونی تو زنذگی مشترک انجام بدی از خواستنی که برای بار اوله تجربه میکنی اما بعد از همه اینا اگه جوابش منفی بود به خواستش احترام بذار خود خواهی تو دل عاشق نمیگنجه و تو هم زندگیتو بکن معذرت میخام ولی اونایی که به خاطر یه نفر خودشونو از زندگی محروم میکنن خیلی.... عشق دوباره تکرار میشه فقط باید بخای .

من یه دختر 27 سالم با دقت تایپ میکنم که ازم رنجیده خاطر نشید چون میدونم سرزنش کردن عواقب داره... اینکه تقصیرو تمام و کمال به گردن همسرانتون میندازید چه معنی میده شما مبرایید ؟؟؟ اون بنده خداها چی ؟؟؟ فقط زندگی شما خراب شده ؟؟؟ خب یسره این ازدواج شما بودین شما حق انتخاب داشتین همسرانتون فقط حسشون بروز دادن و شما این ازدواجو شکل دادین و حالا وضعیت اونا بدتر یا شما؟؟؟ اینکه دل شما واسه هر کسی جا داره جز اونا اینکه فکرتونو ازاد میکنید تا هر سمتی بره و بعدش میخاید با نذر و نیاز جواب بگیرین تقصیر اوناست ؟؟؟هر کسی تو زندگی مشکلی داره منتها شما خیلی زود درگیر زندگی متاهلی و مشکلاتش شدین... من واقعا از اینکه همه خودشونو بیتقصیر میدونن و مقصر همیشه همسرانشونن خونم به جوش میاد اخه چقد مقایسه؟؟؟ خواهر منم همینطوره مرتب میگه هرکدوم از خواستگارای تو برام میومد به همسر الانم ترجیح میدادم مرتب حسرت زندگی بقیه رو میخوره ... اهای مگه همین شماها خودتونو جلو بقیه خوب و شاد نشون نمیدید؟؟؟ پس چرا فکر میکنید ظاهر زندگی بقیه واقعیه؟؟؟ همه مشکلاتی دارن ...هیچکس رو به خوش اندامی و خوش چهره ای و پر شوری برادرم ندیدم بخدا تو مدرسه دخترا میومدن سراغم و از برادرم حرف میزدن و میپرسیدن اما الانی که ازدواج کرده چند بار به همسرش خیانت کرده شماها چی میخاید از زندگی؟؟؟ یه زندگی بی نقص و بی درد؟؟؟ قسم میخورم نیست همه چیز به خواسته های ما برمیگرده میشه راحتتر تحملش کرد وقتی دست از مقایسه بردارید وقتی اشتباهای خودمونو بپذیریم و وقتی خودمون از جا بلند شیمو تلاش کنیم نه اینکه فقط انتظار داشته باشیم... من دلم قنج میزنه واسه مردای پخته مردی که میتونه پدر کاملی واسه بچم و همسر مناسبی واسه من باشه منم خسته شدم از خواستگارایی که مثل بچه ها حرف میزنن در حالی که سنشون 30 به بالاست  از کسی که بهش علاقه پیدا کردم ولی 2سال از من کوچیکتر و همیشه میگم چرا چرا چرا ... از رفتار بچگونش حالم بهم میخوره من دوسش دارم ولی قبولش ندارم باورش ندارم از اینکه مرتب بگم اینکارت زشته چرا اینجوری حرف میزنی خسته شدم از این که امال و ارزوهاش چه چیزایین به خودم فوش میدم که چرا بین اینهمه ادم این ... منم یه مرد پخته میخام کسی که تکیه گاه محکمی برام باشه کسی که بهش اعتماد داشته باشم و مرتب مراقب دوست و رفیقای نا اهلش نباشم  ... با شکایت چیزی درست نمیشه انقدر نصیحتش کردم و گفتم این خوبه این بد که رفت. من یه دختر مجردم که از شدت نیازای معمولم گریه میکنم به خاطر از دست دادن کسی که خودش اومد تو زندگیم خودش اصرار کرد و خودش رفت گریه میکنم به خاطر اینکه تو این سن تنهام گریه میکنم ای کاش قدر همسرانتون و زندگی ارومتونو میدونستین و اگه کمبودی هست خودتون براش تلاش کنید همیشه ادماهای زیباتر و جذابترم هست و مقایسه باعث میشه قبلیه از چش بیفته اگه اگه اگه فقط دنبال جذابیت ظاهری و جنسیتی باشیم... یه چیزو میدونم همسرایه شما نا بلدن فقط همین کی گفته مرد میل جنسیش میخوابه؟؟؟ پس این پیرمردایی که میخان تو کوچه خیابون با چششون ادمو بخورن کین؟؟؟ فیلم اموزشی کتاب اموزش کمک میکنه زنا محتاج نیاز عاطفین اینو به همسرانتون بگید ...اگر تامین بشید مطمانم مشکلاتتون حل میشه.

به دپرس خانم و خانمی که ناراضی 

بنده شخصا هیچ فکری جه خوب چه بد درباره شما دونفر خانم کاربر که تفاوت سنی دارید با همسرتون نکردم.فقط ناخودآگاه توی ذهنم گفتم جلو ضرر از هرجا بگیری استفاده هست.فکر نمیکنید این زندگی جز زجر چیزی نداره.حتی ممکنه زیر ۳۰سال بیوه بشید خدای نکرده.به گزینه جدایی فکر کردین اینجور هم شما هم همسراتون یه فرصت دیگه دارید واسه زندگی وازدواج.اینجور که شما پیش میرید در هر صورت باختید چه بمونید چه جدا بشید تفاوتش اینه که جدا که بشید فرصت دوباره دارید اما ادامه این راه جز افسردگی وسرزنش خودتون چیزی نداره.کاملا بهتون حق میدم.متاسفانه توی جامعه مخصوصا یه جاهای خاصی مثل روستاها ازین موارد زیاده که کسی هم نیس از دختره وحقوقش دفاع کنه.این خیلی بده.به آینده فکر کنید چرا آیندتون فدای گذشته میکنید.اینجوری به خودتون وتنتون ظلم میکنید که خدا هم راضی نیس.شوهرتون هم یه مدت ناراحت میشه اما در نهایت حق رو بهتون میده فقط باید باهاش منطقی صحبت کنید بدون اینکه توی فشار بذارید تا خودشون به این نتیجه برسن که این راه بهتره

من هیچ قضاوتی نکردم اتفاقا ذهنم دیشب تا حالا درگیر موضوع شما بود و واقعا دعا کردم مشکلتون حل شه حالا هر جوری که راهش هست من یه شبه به این نتیجه نرسیدم که یه مرد عاقل میخام من عشق اتشینم تجربه کردم ولی خب چند وقته به این نتیجه رسیدم که چی میخام ... شاید حق دارین هنوز سنی ندارید و منم تا چندسال پیش خیلی شرو شیطون بودم و دنبال ماجراجویی شاید لازم بود شما هم در زمانش بچگی کنید به هر حال امیدوارم راه درستشو پیدا کنید و هر چی براتون بهتره بشه و بتونید زندگی خوب و شادی داشته باشین.

به دپرس 

منم دقیقاااااا همین موردو با یه اقای 33 ساله داشتم

به " به دپرس و خانومی که .... " : اینکه دیر جواب میدم برا این بود که خوب فکرامو بکنم و جوزده نشم ، وای عزیزم نمیدونم چه جوری ازت تشکر کنم من خیلی تو احساساتم غرق شده بودم پیامتو خوندم اول یه کم حس آرامش کردم ازون تاریکی اومدم بیرون، حس کردم چرا همیشه شوهرمو با پسرای خشگل مشگل مقایسه میکنم ! خو یه بارم شوهرمو با مردایی مقایسه کنم که بداخلاقن ، یا عاشق نیستن  یا... یا خودمو با دخترای دیگه که حسرت منو میخورن... 

خیلی خوشحالم برات انشالا که از الان شروع اتفاقات خیلی شیرین واست باشه و همه چی به خوشی و خرمی برات پیش بره.

محمد به دپرس

به به دپرس : خیلی ممنونم ازت. فدات عزیزم.

سلام .ممنونم از تمام دوستان نظر دادین و راهنماییم کردین .بخصوص کسانی که خواستن منطقی فکر کنم. امروز دیگه کاملا دریافتم که این حس من شاید یه نوع حس مالکیت بوده از سر خودخواهی خودم فقط میخاستم بدستش بیارم .شایدم به قول بعضی دوستای محترم یه نوع توهم یا رویا.تو این چن روزه همش میخاستم یه جوری خودمو بهش نزدیک کنم یا سر صحبت را باز کنم اما او هر دفعه ازم دوری می کرد .آزرده خاطر بود ولی در عین حال نمی خاست منو ناراحت کنه یا یا احساس کنه ازش دل شکسته ام .واقعا دختر بسیار مهربون و با معرفتی بود  .با یه زیونی میخاست بفهمونه که نمیشه حتما اونم دلایلی برای خودش داره شاید استقلال رای نداره یا هزار اما و اگر دیگه .مطمنم اگه زیاد اصرار کنم حتما باعث میشم در روحیه اش تاثیر بزاره و لطمه بهش بزنم همچنان که می بینم تو این مدت ناراحت بود چون تو رفتارش با دوستانش دیگه اون شادابی روزای اول را نمی دیدم.ولی قول بهت میدم نه با نگاهم نه با حرکاتم دیگه هیچ وقتت اذیتت نمی کنم .می دونم اینم را نمی تونم بهت بگم :اگه تو این مدت باعث شدم غم و ناراحتی از من بهت برسه با تمام وجودم ازت معذرت میخام .فرشته کوچک به بزرگی خودت من را ببخش .فقط از خدا میخام بهترین ها را بهت بده هر چقدر از شادی وخوشی که قرار به من بده اونا را به تو ببخشه.

لطفا اگه امکانش هست پست را بندازین صفحه اول.ممنون

ببینید خانما متاسفانه این مساله اختلاف سنی رو باید قبل از ازدواج بهش فکر میکردید ولی چون خام احساسی بودید و کسی نبوده بهتون گوشزد کنه ممکنه دچار مشکل بشید این اشتباه رو مرتکب شدید و سرنوشت شخصه دیگه ای رو هم با این انتخاب عوض کردید و الان در قبال اون شخص مسیولید.. میبخشید اما اینکه مدام به مردای دیگه فکر میکنید خیانت محسوب میشه اگر واقعا نمیتونید تحمل کنید جدا بشید خیلی بهتر از خیانته..

حرف مادر ایشون کاملا درسته شمابیش ازحدازاون دختر بزرگین حتی اگه الانم خود دختر باشما ازدواج کنه وشما رو بپذیره فقط ازروی احساسات وهورمونهای جوانیه بعدن ممکنه پشیمان بشه مخصوصا درسنین بالا فرض کنین شما 50سالتونه وایشون 37 ؟ واقعا ظلم نیست درحق یه زن ؟الان شاید براش جذاب باشین ولی اکثریت آقایون تو سن 50سالگی جذابیتی ندارن تا یه خانم 37 ساله رو نسبت به خودشون جذب کنن .....نترسیدن علاقه ای که باصرف نگاه کردن به دست میاد صددرصد از بین خواهد رفت هیچ اتفاقی نمیافته بعد مدتی همه چی تموم میشه .....فقط خواهشم اینه که خودتو درنظر نگیر نخواه اون دخترو تو منگنه عقل و منطق وهورمونهای جوانی قراربگیره

ببین بااینکه من مجردم میدونم کاملا نمیتونم درکت کنم ولی تاحدودی درکت میکنم خیلی سخته همیشه معتقدبه این بودم که اختلاف سنی زیاد مخصوصا برادختری به سن شما یه ظلم بزرگه ....دلم میسوزه ازاینکه حتی دراین زمانه هم پیدامیشن پسرایی که به خاطر عشق خودشون یه بچه رو اسیر خودشون کنن نمیتونم بفهمم ماداریی که دخترشون رو به مرد بزرگ میدن (درواقع میفروشن ).....باورکن خیلی برام دغدغه هست .....مخصوصا توکه میگی 19 سالته وچنساله ازدواج کردی یعنی یه بچه بودی که تورو دادن به یه مرد بزرگ!! وای خدایا چطوری تو این زمانه هم یه پسربزرگ رفته بچه گرفته وبدترازاون چطورمادرت اجازه داده .....ببین من امثال تورو اصلا بدنمیدونم چون بااین همه رنج نرفتی علناخیانت کنی وکاملا بهت حق میدم چون خیلی کودک ونادان بودی نمیتونستی اون موقع بفهمی این ازدواج به ضررته تقصیرش مال والدینت هست عزیزم .....به خدا این زندگی حق تونیست ...توهنوز تازه ازنوجوونی دراومدی به نظرم اول برو مشاوره چندین جلسه و اگه بهترنشدی حتما طلاق بگیر چه آبرویی ؟ مگه چی کارکردی ؟ کسایی که یه بچه رو به یه مردبزرگ دادن بی آبرویی کردن بهت ظلم کردن ....هیچ اتفاقی نیافتاده شوهرتم تو نباشی یکی دیگه رو میگیره .....به هرحال کسی که بچه رو دوست داره به عنوان یه زن بزرگترش روکه جاافتاده ترهست رو بیشتر دوست خواهد داشت وچه بسا زندگی ای بسیلر بهترخواهدداشت (گرچه اونم باتمام خوبیاش که میگی بسیارخودخواه بوده که ظلمی این چنین بهت کرده ویاشایدم بسیارنادان )مگه چندسال میخای زندگی کنی ....چرا خودتو شکنجه میکنی ؟؟؟خودآزاری نماد خوبی و نجابت نیست به خدا .....کی این مردم ایران میخان این چیزو بفهمننن......

عزیزم شما خودتو تصورکن بایه مرد خیلی بزرگ که واقعا مثل بزرگترت میبینیش (بعضی آقایون حتی 45سالشونم بشه جذابیت فیزیکی و....دارن اونا بحثشون جداست اونا رو نمیگم )قراره ازدواج کنی که هیچ حس همسرانه ای نسبت بهش نداری ؟ حتی تصورش رو میتونی بکنی ؟.....درضمن ایشون یه بچه بودن حق انتخاب رو درست نمیتونستن بفهمنن دراوج نادانی اون اتفاق براشون افتاده شمامیگی تقصیر خودته نباید انتخاب میکردی شماازبچه زیر 17سال انتظارداری کاملا بفهمه این ازدواج به دردش نمیخوره ؟؟!!!

ببینین مسئله اصلی خانم دپرس وامثالهم صرفا ظاهرو فیزیک نیست ......شماخودتو تصورکن بایه خانم عاقل سال پخته با موهای سفید ودندون مصنوعی که خیلی هم خوش اخلاقه وغذاهای خوبی میپزه ازدواج کردی ؟بنده خدا فرض کاملا چهرش ،اقل ساله واثری ا ز جوانی درش نیست وهمچنین رفتارش خداییش میتونی تحمل کنی ؟ تو اصلن حرفی بااین خانم داری توروخدا؟؟؟؟اصلا میتونی حس همسرانه بهش داشته باشی وقتی میبینی خیلی از رفتارهای تو براش بچگونه وبی معنیه ؟؟این خانمها نمیخان شوهرشون آخر تیپ باشه که !!!فقط کسی رو میخان افکارش چهرش و عقایدش به سن وافکارو قیافه اینا بخوره این چیز زیادیه که نمیتونین بفهمینش  ؟؟میبینین که میگن هرپسری میتونه برامون جذاب باشه ...ایناکی گفتن هیکل ورزشکاری و....میخان اینا فقط حق طبیعیه هردختری رو میخان ......واقعا زشته دراین زمانه هم دختران به عنوان کالا در قبال رفاه بیشتر به مردان عاقل سال فروخته شن من حتی تصورش هم برام رنج آوره

واخانم نوزده ساله من فکرمیکردم شوهرت لااقل 35 سالشه اون طورکه تومیگفتی  !!اونجوری تندحرف زدم !!!باباشوهرت که جوونه !!!حالا من موندمو این همه کامنت نامرتبط باشما !!!لااقل اولش میگفتی !!!برو زندگیت رو بکن و مشاوره برو انشالاه مشکلاتت حل بشه !!!عجبا!!من چون رو این مورد حساسیت زیادی دارم اخیراهم یه مورد اینجوری رو دیدم که دختره خیلی داغون بود فکرکردم شوهرشمام خیلی خیلی بزرگه ازشما !!!!

نظر الهه خیلی کامل و پخته بود واقعا چرا دختران شدن کالای جنسی مردان میان سال همه چی دار؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام

 

 

مثل اینکه شما هنوز به تنظیمات کارخانه برنگشتی؟

پدر جان میگن واسه کسی بمیر که برات تب کنه!!

گیری دادی به این بچه های مهد کودک و پیش دبستانی ر ق ی ه 2 (شیفت صبح) !!!

اسیر کردی خودتو تو این سن و سال !!!

 

ببین بابا جان شما الان حکم ی خونه کلنگی دو بر بالا شهر را داری، نداری؟! ... خب وسط شهر ...

متراژ بالا، تجاری خور، مناسب سرمایه گزاری و ساخت و ساز  ...

البته کلنگی هم نیستی، با ی مقدار هزینه مشتری پسند هم میشی !!

این بابا هم م س ک ن مهر، نوساز ولی کجا؟! ...

کدوم آدم عاقلی ی کلنگی با موقعیت خوب با صد تا م س ک ن بی مهر عوض میکنه؟!

ببین برادر من متولد 66 زنش متولده هشاده پارسال عروسی کردن.. همیشه صدای دعواشونو میشنوم.. تازه برادرم قیافش خیلی خوشکلو کم سن نشون میده ولی زنش قیافش بزرگتر میخوره.. جوریکه انگار ظاهرا به م میان.. حالا بازم خود دانی.. ب به دپرسو خانومای مثل اون:باید بهتون بگم اینکه میگن طرف ازخوشحالی هار شده به این میگن.. البته بلانسبتتون.. باورکنید من یک دخترم 25سالمع خیلی دلم میخواد همسری عاقل و منطقی عین شوهرای شما نصبم بشه مردی که واقعا بشع بهش تکیه کرد.. واقعا خسته شدم از دسته این خاستگارای بچه وضعم... خواستم بگم چیزی که شما دارید واسه خیلها ارزوه... پس قدره نعمتای زندگیتونو بدونید

بازم بعضی از خانوم ها جوگیر شدن . اولا خیلی هاتون می گین مثلا مرد 40 ساله جذابیتی برای زن مثلا 25-30 ساله نداره . و زنی که اینطور ازدواج کرده یا ناراحتی می کشه یا خیانت می کنه  . حالا اگه مردی می خواست صیغه یا ازدواج دوم داشته باشه که حقش هست همین شماها می آمدین و طبق معمول می گفتین مردها احساس و عاطفه ندارن و فقط به مسائل جنسی فکر می کنن . ولی برای خودتون راحت نسخه می پیچین . در مورد قوای جنسی شماها نگران نباشید ی مرد طبیعی تا 55-60 سالگی راحت قوای جنسی داره و این شما خانوم ها هستین که بعد 30 سالگی همه جاتون آویزون می شه و از شکل می افتین ------- سوال کننده عزیز اختلاف سنی شاید باعث اختلاف بشه ولی از اون مهمتر عدم تفاهم و اختلاف اعتقادات  و ... هست ولی اگه همدیگه را دوست داشته باشید و دختر فهمیده باشه هیچ مشکلی نیس

فکر میکنم داستان سرایی در عشق و عاشقی تو ایران خیلی طرفدار داره.

خدا شانس بده😩

از وقتی که اون جواب اولم رو دادم تا همین امروز نزدیک ۲۰روزه دیگه هم گذشت اما توی حال من تاثیری نداشت.دلم بیشتر تنگ شده بیقراریم خیلی زیاد شده.واقعا راهی به جایی ندارم.اصلا مسائل جنسی واسم مهم نبود توی این علاقه.هنوزم حاضرم هر شرطی که بذاره هرچی که بخواد رو فراهم کنم.دیدی هیچکس درکمون نکرد فقط گفتن بیخیال شو همین.اصلا از کامنت گذاشتن پشیمونت میکنن.من نمیدونم مگه دخترا پسری رو نمیخوان که از همه لحاظ همونی باشه که میخوان خوب من از لحاظ مالی اخلاقی همون بودم که میخواست از بقیه جهاتم خودم تغییر میدادم.کاش چند سال دیرتر به دنیا اومده بودم.نمیتونم بی خیال این علاقم بشم.ذره ذره داره جونم میگیره.اگر بدونم راه حلی وجود داره هرجا باشه میرم پیداش میکنم از کف اقیانوس بگیر تا قله کوه فقط بهش برسم.من آماده کامل هستم.حتی خونه ای رو که دارم آماده کردم خالی نگهش داشتم تا اون بیاد فقط نظر بده تا هرجور که بگه هرجور که دوست داره واسش دکوراسیون کنم.هزینش مهم نیس .فقط بیاد همین.هرمدل عروسی که خواست واسش میگیرم.نمیذارم آب تو دلش تکون بخوره فقط مال من بشه.اونقدر دلم واسه خنده هاش تنگ شده که حد نداره.گاهی حرفاش که یادم میاد از ته قلبم میسوزم .آتیش میگیرم.با اینکه توی تمام اون روزها تمام حواسم به اون بود.هیچ حرفی نزدم حرکتی نکردم که بگم بخواتره اون نشد .در هر صورت سئوال کننده عزیز من خوب درکت میکنم .خیلی خوب.خدا عاقبت جفتمون بخیر کنه.همین الان داره کم کم گریم میگیره دوباره. ما پسرا خیلی مظلوم هستیم بعضیامون الان هرکسی منو توی این حال ببینه فکررمیکنه چقدر ضعیفم دیگه خبر نداره از حاله من. ایشالله تو هم همونجور که میخوای بشه مثل من نشی.

خیلی متاسفم که حال الانتون اینه .....ولی دنیااینه قرارنیست هرچی میخایم به دست بیاریم برادرعزیز........آخه شما چراباید به خاطر این موضوع داغون بشین و نمیدونم بخاین بمیرین ؟ببینین این حس شما اسمش دوست داشتن نیست وابستگی شدیده .....شاید وسواس فکریه ...یه نوع عشق بیمارگونه هست ....اینکه کسی تاحدودی غمگین بشه عادیه ولی اینکه بعداین همه مدت بازم بخادبمیره بخدا بیماریه دوست داشتن نیست (به نظرم یه نوع امتحان الهی هست مثل یه بیماری سخت ).....مگه نمیگین تواون دنیا مال خودمه ....باشه شما به جای غم وغصه برو کارکن هی پیشرفت کن ازپولات به فقراهی بده سعی کن هی خوب تروبهتربشی تاوقتی مردی به عنوان یه بنده خوب خدااونوبه عنوان هدیه به تو بده ....چطوره ؟؟؟ فکرنکن همین طوری بری وبمیری خداهم میگه بفرما اینم اون دختر !!!درضمن خواهش میکنم به یه روانشناس مجرب رجوع کن ....

عدد شناسنامه هیچکی واقعی نیست یه عدد قراردادیه که زمینی ها .کاش می دونستیم اون عدد واقعی تو شناسناممون چه عددی است که خدا برامون نوشته.اونوقت این همه حساسیت نشون نمی دادیم

خوب معلومه که دختر مجبوره به خواستگار سن بالاش جواب مثبت بده

الان من خواستگار سن بالا دارم جواب مثبت ندم ؟ قبلا یه بار یکی رو رد کردم به همین دلیل ولی

آخه وقتی توی یه مملکت خراب شده ای زنها ارزششون از مردها پایینتره

وقتی توی یه مملکت خراب شده ای دخترا تو تنگنای شوهر پیدا کردن هستن

چطور میتونم جواب مثبت ندم

مگه اینجا اروپاست که زنا با هر وضعیت سن و سال چه مجرد چه مطلقه چه بیوه شانس ازدواج داشته باشن

مگه اینجا اروپاست که میانگین اختلاف سنی زن و شوهر سه چهار سال باشه و مردا تو هر سنی که بخوان ازدواج کنن با یکی تو رده سنی خودشون ازدواج کنن ؟ نه خیر

اینجا یه مملکت خراب شده ای هستش که مرداش خیال میکنن تا ابد جذابن و فقط زنها و دخترا هستن که پیر میشن

یارو اومده میگه خانما بالای سی سالگی اندامشون میفته و زودتر از مردا پیر میشن !

اولا تا جایی که ما داریم میبینیم مردای ایرانی بسیار زود شکسته میشن کلا نژادشون اینطوریه

دوما افتادگی اندام خانما ربطی به سن و سال نداره

اگه نمیدونید بدونید این به خاطر ژن هستش نه سن و سال

دختر چهارده ساله داریم که ژنتیکی مدل اندامش افتاده ست یکی هم مثل مادر من هست که با چهل و هفت سال سن و سابقه بچه دار شدن اندامش افتاده نیست فقط کمی از مال من بزرگتره و فرق زیادی با منه دختر بیست و یک ساله نداره

من نمیدونم مگه مردای خارجی مرد نیستن که میانگین اختلاف سنشون با زناشون کمه

فقط مردای ایرانی مردن ؟!

تو قرن بیست و یکم هنوزم مردای ایرانی فکر میکنن فقط زنه که باید از نظر جنسی و زیبایی و جوانی و رفتاری و غیره باب میل مرد باشه

بهترین تودهنی براتون کامنتای اون خانمایی هست که نوشتن موقع رابطه با شوهرشون به کس دیگه فکر میکنن و هر پسری میبینن با شوهرشون مقایسه میکنن و حسرت میخورن

دختر خاله منم یازده سال از شوهرش کوچیکتره از زندگیش راضی نیست به خدا دختری بود که قبل از ازدواج حتی رابطه چتی هم با هیچ پسری نداشت ولی الان با یه ساعت فروش دوست شده و تا حد بغل کردنم پیش رفتن

خوب من وقتی زندگی دخترخالمو میبینم وقتی نظر مشاورا رو میشنوم که میگن اختلاف سن ته تهش باید شش سال باشه تصمیم میگیرم خواستگار سن بالا رو رد کنم وقتی میام تو این وبلاگ کامنتای آقایونو میخونم نظرم عوض میشه

وقتی شما پسرا میگید در هر صورت با دختری که سنش بهتون بیاد ازدواج نمیکنید و میرید خواستگاری کم سنا من میترسم

میترسم خواستگارمو رد کنم بعد دیگه مورد مناسب پیدا نشه برام

میترسم چند سال دیگه که سنم کمی بیشتر شد پسرایی که سه چهار سال ازم بزرگترن بخوان برن خواستگاری دختر کوچیکتر از من و من دیگه نتونم ازدواج کنم

وگرنه علاقه ای ندارم با یه پسر سی و سه ساله ازدواج کنم

کی میگه مرد هر چی بزرگتر باشه پخته ترو بهتره

الان باباهای ما تو سن کم ازدواج کردن چی شد خیانت کردن ؟!

این همه پیر و پاتال چشم چرون پس چیه همه جا ریخته

آخه چرا من باید از ترس اینکه مجرد بمونم با یه پسر سن بالایی که معلوم نیست تا این سن سرش به کدوم آخوری بند بوده و چه فسق و فجورایی که مرتکب نشده ازدواج کنم

باید باور کنم اینایی که تو پستای صیغه اینجوری از فشار جنسی مینالن و از صیغه دفاع میکنن واقعا تا این سن هیچ خطایی نکردن و به قول خودشون دستشون به نامحرم نخورده ؟

بعد میگن دختر مجبور نیست به خواستگار سن بالا جواب مثبت بده !

خوب وقتی طرز فکر پسرای این کشور اینقدر عقب افتاده ست که حتی هشتاد سالشونم باشه خواستگاری دختر بالای بیست و پنج سال نمیرن

معلومه که مجبورم جواب مثبت بدم

من کاری به سوال کننده که عاشق شده ندارم

اون حسابش جداست

ولی شماها که چشمتون دخترای خوب و زیبایی که تو رده سنی خودتون باشن و مثلا دو سه سال ازتون کوچیکتر باشن رو نمیبینه و فقط دنبال دختر خیلی جوون هستین لیاقتتون همینه که برید سر کار پول دربیارید واسه زنی که چشمش دنبال بقیه مرداست و ....

بله خود منه دختر عقلم میرسه که جواب رد بدم منم دلم نمیخواد مثل دخترخالم باشم

ولی با خودم میگم وقتی پسرا بدن چرا من بد نباشم

وقتی پسرا با دخترا مثل وسیله رفتار میکنن و به دروغ میگن زنا زودتر شکسته میشن

وقتی پسرای سن بالا خودشونو به دختر کم سنتری که زمین تا آسمون باهاشون فرق داره تحمیل میکنن

وقتی اگه منه دختر یه چند سال سنم بیشتر بشه دیگه باهام ازدواج نمیکنن

پس بذار منم بد باشم 

در جواب اونایی که میگن چرا پسر سراغ دختر کوچکتر میره؟

حرفات هیچ کدوم درباره من صادق نیست.

به شوخی جدی

دهن شما همون موقع بسته شد که دو تا خانم متاهل اومدن از راضی نبودن از زندگی با شوهرای سن بالاشون گفتن انصافا چه چیزا هم گفتن ...... 

با حرفات موافقم واقعا مردای ایرانی غرور کاذب شدیدی دارن 

به  به شوخی جدی

به محمد

به آقای نجفی مدیر محترم سایت

 به  "فاطمه به محمد" و یا  "در جواب به شوخی جدی"

خوب هم جنسامون تحت تاثیر القاهای شما فکر میکنن زودتر پیر میشن و از شما کمترن 

به فاطمه و موافقین ایشون

معرفت به بزرگ بودن و کوچکی نیست زن و مرد نمیشناسه.معرفت تو ذات آدمه به قیافه نیست

من چند وقته قبل اینجا نطر گذاشتم و خانوم دپرس و خانومی که شبیه ایشون بود رو نقد کردم و گفتم کااش من هم همسری  عاقل شبیه شما نصیبم میشد  مثله همسر شما حتا با وجود اختلاف سنی..... 

لطفا برام دعا کنید خیلی ناراحتم و پشیمون😔

لطفا و خواهشا این پست را من گذاشتم کاملا حذف کنید .هر وقت می بینم غمگین میشم. ممنونم