سلام
میخواستم لطف کنید و تاثیرگذار ترین حدیث یا آیه قرآن یا قسمتی از دعا یا حدیث قدسی و ... که به یاد دارین رو بنویسن لطفا یه مقدار کمی هم توضیح در موردش بدین .
برای مثال حدیثی که بیش از همه من رو تحت تاثیر قرار داد این بود:
خدای تعالی میفرماید: به عزت و جلال و بزرگواری و جایگاه مرتفع عرشم سوگند، امید هر کس را که به جز به من امیدوار باشد حتماً و حتماً به وسیله ی نومیدی، خواهم برید و لباس مذلت و خواری در نزد مردم را حتماً حتماً به او خواهم پوشانید و او را از نزدیک شدن به بارگاهم حتماً حتماً دور خواهم ساخت! آیا در سختی ها جز مرا آرزو میکند؟ و حال آنکه سختی ها همه بدست من است و به کسی به جز من امید بسته است؟ و با حلقه ی فکر، درِ خانه ی غیر مرا میزند؟ و حال آنکه کلید در های بسته بدست من است و درِ خانه ی من به روی هر کسی که مرا بخواند باز است و کیست آنکه در مصیبت هایش مرا آرزو کرد و من رشته ی اتصال او را با خودم در آن مصیبت بریدم؟ و کیست آنکه در مقصودی که داشت امید به من بست و من امیدش را قطع کردم؟
نگهداری آرزهای بندگانم را خودم به عهده گرفتم ولی آنها به نگهداری من راضی نشدند و آسمان هایم را از فرشتگانی که از تسبیح خوانی من ملالتی به خود راه نمیدهند پر کردم و به ایشان دستور دادم که درهای میان من و بندگانم را نبندند ولی بندگانم به گفته ی من اعتماد نکردند.
آنکس که مصیبتی از مصیبتها، شب هنگام به سراغش میاید مگر نمیداند که به جز من هیچ کس بر برطرف نمودن آن مصیبت مالک نیست؟ آیا بنده ی من مرا چنین می بیند که منی که پیش از سوال کردن و درخواست، عطا میکنم، پس از آنکه درخواست کند و از من سوال کند اجابتش نمیکنم؟؟؟ مگر من بخیلم که بنده ی من مرا به بخل نسبت میدهد؟!
مگر بخشایش و کرم از آن من نیست؟ مگر گذشت و رحمت بدست من نیست؟ مگر من محل آرزوها نیستم؟ پس چه کسی رشته ی آرزوها را به جز من میتواند قطع کند ؟ آنان که آرزومندند مگر نمیترسند از اینکه به جز من بر کسی امید میبندند ؟
اگر همه ی اهل آسمانها و زمینم همگی آرزوها داشته باشند و آنگاه من به هر یک از آنان به اندازه ی همه یا آنچه همگی آرزو دارند بدهم به قدر ذره ای از ملک من کم نمیشود و چگونه ممکن است کم شود ملکی که من خودم قیم و برپا دارنده ی آن هستم؟ ای بدا به حال آنان که از رحمت من نا امیداند و ای بدا به حال آنکه معصیت مرا بکند و احترام مرا نگاه ندارد . . منبع : کتاب لقالله ، تألیف عارف ربانی آیت الحق، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ص ۱۱۳
* چه تاثیری روی من گذاشت؟
اینکه الان برای خوشامد هیچ کس هیچ تیپ خاصی رو نخواهم زد چه در میهمانی چه دانشگاه چه هر جای دیگه همونی هستم که خدا دوست داره ... قبلا به شدت چشمم به دست مردم بود میگفتم بذار هوای فلانی رو داشته باشم تا شاید کارم رو درست کنه بذار جلوی فلانی با اون تیپی که خوشش میاد بگردم شاید واسطه ازدواجم بشه بذار با بچه فلانی خوش و بش کنم شاید تو فلان کار کمکم کنه و ...
ولی الان نظر امید برای درست شدن کار و زندگی و ازدواج به احد الناسی ندارم ..در واقع هر چه میکنم برای خدا میکنم و اینها رو مرهون خوندن این حدیث قدسی زیبا هستم که آقای تهرانی با زبان شیوا و قشنگشون یکبار توی تلویزیون خوندنش و من واقعا منقلب شدم . " به عزت و جلالم سوگند قطع میکنم امید بنده ای رو که به غیر من امید بسته باشه ... "
خواستم اگر کسی تجربه مشابهی داره و چیزی هست که با خوندنش تحت تاثیر قرار گرفته اون رو با بقیه به اشتراک بگذاره شاید خدا خواست و روزی ما هم شد کمی تکون بخوریم .
← مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه) ← خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه) ← خودسازی در پسران (۲۳۱ مطلب مشابه)
- ۵۸۷۳ بازدید توسط ۴۰۶۳ نفر
- دوشنبه ۱۴ فروردين ۹۶ - ۲۱:۲۰