به نام خدا
سلام

خب این هم قسمت پانزدهم که قولش رو داده بودم بهتون و اعتراف میکنم که مهم ترین و عملیاتی ترین قسمت پست های قانون جذب از زبان شفق ،  این قسمت هستش .

بذار با این شروع کنم که قدرت فکر رو دست کم نگیرید الکی نیست که میگن یک ساعت تفکر بهتر از 70 سال تلاش و عبادت هست .

ببین گلم امروز میخوام چیزی رو بهت یاد بدم که نه اقای فرهنگ و نه سخنران های خارجی در موردش حرف زدن و همه چیز رو عوض میکنه. و نمونه ی ساده شده ی تفکرات خودت هست. به قول امریکایی ها : ساده است ولی کار میده

چیزی که اقای فرهنگ به شما یاد میده این است که از خواص و انواع ویتامین های و .... یک غذای خوشمزه تعریف میکنه و میگه که خوردنش چه لذتی داره و اینکه از چه چیزایی تشکیل شده. ولی توی دادن دستور پخت ناکام مونده. ذهن من و تو عادت داره فقط چیزهایی رو که میبینه رو باور کنه .

توی سخنرانی های اساتید به این اشاره می کنند که تصویر سازی ذهنی کن و کلمات تاکیدی رو به کار ببر و شما این اصول رو به کار میبرید و مدام وانمود میکنی که چیزی رو که میخوای رو داری و به دستش اوردی ( قسمت های قبلی رو دوباره بخون تا بفهمی در مورد چی دارم مینویسم برات) .

قبلا در مورد مدارها نوشتم برات که مثلا یکی توی مدار در امد ماهی 500 تومن هست یکی 3 میلیون تومن و یکی .... خب حالا کسی که توی مدار 500 تومن هست داره وانمود میکنه که توی مدار 3 میلیون تومن هستش و اینجا هستش که با این همه تلقین به یه نتایج خیلی سطحی میرسه و دوباره بر میگرده و میشینه سر جاش .

(تجسم رویا و وانمود کردن )----> (واکنش ذهن : ایده ای نداره) -----> (روی تمرینات و تلقینات که اساتید میگن پافشاری میکنی ) ------> (واکنش ذهن : ایده ای نداره) -----> (به وجود اومدن ضد و نقیض ها)

وقتی که به یه دستاورد های ناچیزی میرسی یه دفعه ذهن به اون ضد و نقیض ها میرسه و ضمیر ناخوداگاه متوجه میشه تو داری گولش میزنی !!!

یکی از چیزهایی که ما رو از خواسته هامون دور نگه میداره ترس است و هر ترس نتیجه ی یک باور غلط هستش مثلا اگه باور داشته باشی که دختر های پولدار و یا دختر های خیلی زیبا دنبال پسر های پولدارتر از خودشون و یا خوشگل تر از خودشون هستند . در اینجا چند تا ترس شکل میگیره ؛

ترس جواب نه شنیدن ،‌ترس تحقیر شده خود و خانواده ،‌ سرزنش شدن توسط دیگران بابت این انتخاب و ...

در مثال بالا دیدی که فقط یه باور غلط موجب به وجود اومدن این ترس ها شد و این ترس ها تو رو از خواسته هات دور نگه داشت ،‌پس باید با ترس هات مقابله کنی و اون ها رو ریشه یابی کنی فدات شم .

وقتش رسیده که یکم با مکانیسم مغزت اشنا بشی در واقع این ها مربوط میشه به ضمیر خوداگاه تو و بهت نشون میدم که اونقدر ها هم که میگن زرنگ نیست و ضعف های زیادی داره .

مکانیسم 1 : همین الان یه تصویری رو ببین خوب سعی کن به خاطر بسپاریش

حالا چشمات رو ببند و سعی کن اون تصویر رو تجسم کنی ،‌ایا میتونی جزئیات اون رو ببینی ؟

جواب : نه شفق جون

درسته چون مغز با جزئیات کاری نداره ( توی قسمت 14 هم گفتم) . یا یه مثال دیگه :

وقتی که خواب میبینی تو نمیتونی جزئیات اجسام رو ببینی و اگه سعی در این کار کنی یا بیدار میشی و یا اینکه متوجه میشی خوابی میدونم که برای بیشترتون اتفاق نیفتاده ولی خود من که خیلی چیز ها رو میدونم خیلی شده که توی خواب فهمیدم خوابم .

نتیجه مکانیسم 1: در کاشت فکر (تلقین) ما نیازی به جزئیات نداریم.

مکانیسم 2 : عزیزم تا الان شده که خواب کسی که مرده رو ببینی ؟ ( اگه نشده امشب یه سنگ پا بزار زیر بالشتت و بخواب تا ببینی !!!)

واسه من زیاد شده و توی خواب هم متوجه شدم که این مرده ولی به خودم گفتم (توی خواب) نه این زنده است و من اشتباه میکنم .

نتیجه ی مکانیسم 2 : با توجه به اینکه توی خواب فقط ضمیر ناخوداگاه بیداره همه چیز رو باور میکنه و تو توی خواب قبول میکنی که این زنده است ( ضمیر ناخود اگاه توانایی منطقی فکر کردن رو نداره )

مکانیسم 3 :

مغز ما از همون صبح که بیدار میشیم شروع میکنه به دیدن تصویر ها و شنیدن صدا ها و ... که ضمیر ناخوداگاه ما همه این ها رو میگیره ولی پردازش نمیکنه .

مثلا وقتی توی یه جمع شلوغ هر دو نفر دارند با هم صحبت میکنند شما فقط به حرف های اون یه نفر که مخاطب شما هست توجه دارید ولی در واقع صدای همه ی جمع رو میشنوید و در خیابان و .... همین اتفاق می افته .

آخر شب که میشه این همه اطلاعات در حافظه ی موقت شما سنگینی میکنه و شما احساس خستگی و خواب می کنید . و مغز شما نیاز داره که اطلاعاتی رو که روش تمرکز داشته اید و ( ارزشمند ) هستند رو برداره و اون ها رو که تمرکز نداشته اید و ارزش نداره را حذف کند . در واقع اطلاعات هر چه که از اخر شب به سمت صبح میره از ارزش کمتری برخوردار میشه در این پالایش ذهنی .

برات بازم یه مثالی میزنم :

تا حالا شده اخر شب که می خواستی بخوابی با خواهر یا برادر و یا ... دعوا کرده باشی و بعد بری به رختخواب و با همون فکر ها و ... با خودت درگیر باشی تا خوابت ببره و صبح که بیدار شدی همه چیز هنوز یادت هست و توی عمق احساست اذیتت میکنه که وقتی میری سر میز صبحونه دوست داری کله اش رو بگیری و بکوبی به دیوار !!!  ( اگه برات پیش نیومده امشب که بابات داره اخبار میبینه برو کنترل رو بردار و هی تلویزیون رو خاموش و روشن کن تا برات اتفاق بیفته !!!)

ولی اگه این دعوا مثلا ساعت 18 اتفاق افتاده باشه و تو ساعت 23 بری بخوابی فردا صبح این جور احساسی نداری .

در نتیجه ذهن تو توی خواب با اطلاعاتی که در اخر شب قبل خواب دریافت کرده درگیره عزیزم
و پیش از این هم گفتم که در خواب ضمیر خوداگاه کنار میره و ضمیر ناخوداگاه عرض اندام میکنه .

پیش از این بهت گفتم که تمام زندگی ما توسط ضمیر نا خود اگاه برنامه ریزی میشه ،‌نتیجه ی مکانیسم 3 :

ما قصد داریم اطلاعات مورد نظر خود رو بفرستیم به ضمیر نا خود اگاه و اینکه با کمترین مقاومت منطقی ضمیرخوداگاه روبرو بشیم پس باید اون ها رو اخر شب بفرستیم و این اطلاعات همون اطلاعاتی باشه که ضمیرناخود اگاه تا صبح با هاشون سرگرم میشه .

مکانیسم 4:

تا حالا برات پیش اومده که صبح وقتی که از خواب بیدار میشی مثلا سر یه موضوعی با پدر و مادرت و یا ... بحث کنی و ناراحت شده باشی؟ (اگه برات اتفاق نیفتاده واسه اینم ایده دارم فردا صبح که بابات لباس پوشیده داره صبحانه میخوره بره سر کار یه لیوان چایی کپ کن توی خشتکش !!!  نخند اگه خواستگار میخوای باید کپ کنی وگرنه خواستگار بی خواستگار) ،‌ صدرصد

خب حالا تو میری سر کار یا دانشگاه و یا .... وقتی که عصر برمیگردی همه چیز انگار 2 دقیقه پیش اتفاق افتاده بوده جلوی چشمات هست که حتی دلت نمیخواد به کسی سلام کنی و هنوز اون ناراحتی توی عمق احساست هست .

ولی اگه این اتفاق یکی دو ساعت بعد از بیدار شدنت رخ داده بود اینقدر توی عمق احساست فرو نمیرفت.

نتیجه ی مکانیسم 4:

بهترین موقع برای تکرار جملات تاکیدی صبح است

مکانیسم 5 :

تا الان برات پیش اومده که فقط 10 هزار تومان پول توی جیبت باشه ؟ صددرصد

چیکار میکنی تو با اون پول؟

من بهت میگم تو میری باهاش یه خوراکی میخری و میریزی توی خندق بلا (شکم) و با خودت میگی ما که نداریم بذار این رو هم نداشته باشیم ،‌ولی اگه که تو در عوض 10 میلیون تومن داشته باشی ،‌بهت قول میدم که حاضر نیستی از اون پول هزار تومنش رو خرج کنی !!!

چرا؟

چون که دوست نداری 10 میلیون تومنی که داری بشه نه میلیون و نهصد و نود نه هزار تومان
و این یه چیز طبیعی هست.

یا یه مثال دیگه :

دقت کردی وقتی برای بچه ها یه خوراکی میخری ( مثلا پفک ) اگه یه دونه از اون ها رو برداری کوفتت کنی بچه ناراحت میشه و گریش میگیره ،‌من به این احساس میگم طمع .

یه رفیقی داشتم پول زیر 10 هزار تومن رو پول نمیدونست و همیشه دوست داشت توی کیف پولش پول درشت داشته باشه و اگه که پول کمتر از اسکناس ده تومنی داشت می خواست از شر اون راحت بشه ( من هم از این عادتش سو استفاده میکردم ) ولی اگه پولش کمتر از 10 هزار تومان نبود حتی حاضر نبود واسه مهمترین چیزا پول خرج کنه ( مثلا کلی پیاده روی میکرد که 500 تومان کرایه تاکسی نده پولش خرد بشه  !!!) ،‌این الگو توی همه ی ما هست فقط کم و زیاد داره

نتیجه ی مکانیسم 5:

ما برای اینکه ضمیرخود اگاه خودمون رو متوجه ارزش چیزی که میخوایم به دست بیاریم باید براش یه مجموعه درست کنیم عزیز دلم

مکانیسم 6:

یا شده وقتی که میری روی قبرستون و میبینی دارند یکی رو میکنند زیر خاک به خودت میای و میبینی که دنیا چقدر بی ارزشه و کفن جیب نداره که پول و ... بذاری توش و با خودت ببری
و با خودت تصمیم میگیری که کمتر گناه کنی و قدر عزیزانت رو بدونی و اینقدر حرص مال دنیا رو نخوری ولی دوباره از فردا دوباره عزیزانت رو از خودت میرنجوری و حرص مال دنیا رو و نداشته های خودت و داشته های دیگران رو می خوری و میگی بزار فلان گناه رو بکنم بعد توبه میکنم و ...

یا اینکه توی خیابون یه تصادف رو میبینی و اینکه طرف چقدر داغون شده و یا اینکه مرده دارن میکنندش توی کیسه

با دیدن این صحنه یکی دو روز با سرعت مطمئن پایین میری و میای ولی بعد دو روز دوباره یادت میره و پات رو تا زانو میکنی توی گاز ماشین !!!

نتیجه ی مکانیسم 6 :

ما نیاز داریم که هر روز تجدید احد روزانه داشته باشیم و روی هدفمون روزانه کار کنیم و و اطلاعات جدید رو به روز نگه داریم براش و گرنه دوباره میره سراغ اطلاعات قبلی .

مکانیسم 7:

یا برات پیش اومده که نیاز باشه به خاطر کار و یا ... هر روز 6 صبح بیدار بشی و مهم هم نیست چه ساعتی میخوابی تو به صورت خودکار 6 صبح خودت بیدار میشی ،‌صددرصد

نتیجه ی مکانیسم 7:

ضمیر ناخوداگاه تو سر ساعت خوابت ( مثلا 23 ) نیاز داره به دریافت اطلاعات و تو باید اطلاعات رو بهش بدی و سر موقع بخوابی ، باید یه برنامه ریزی داشته باشی که بجز استثناهایی که برای همه پیش میاد سر ساعت کاشت فکر رو انجام بدی و بخوابی.

مکانیسم 8:

مهم تر از همه ( این خیلی مهمه ) تا الان برات پیش اومده که تصمیم بگیری یه عادتی رو در خودت شکل بدی مثلا اینکه هر سه وعده مسواک بزنی و یا هر روز حداقل یک ساعت مطالعه غیر درسی داشته باشی ( اگه تا الان برات پیش نیومده باید بهت تبریک بگم که دنیا رو به ..... گرفتی ) ،‌صد درصد

بعد چند روز انجام دادنش به خودت میگی بابا بی خیال مگه من چقدر زنده ام که بخام خودم رو اینقدر اذیت کنم و دوباره میشی همون ادم قبلی ( این همون قسمت از مغز هست که قبلا گفتم سعی میکنه شخصیت ما رو ثابت نگه داره و دشمن تغییر کردنه ما هست ) بزرگترین مانع واسه استفاده از قانون جذب نیز همین هست که یه دشمن خیلی قوی هست و جنگیدن باهاش کار هر کسی نیست عزیزم .

نتیجه ی مکانیسم 8 :

تو باید تمریناتی رو که بهت میدم رو هر شب انجام بدی و به هیچ عنوان بدون انجام اون به رختخواب نری با این وسوسه که حالا این یه شب طوری نیست مقابله کنی حتی اگه داری توی تب میسوزی ، یا اینکه از مهمونی اومدی و خسته ای ، و یا ....

مکانیسم 9 :

تا الان برات پیش اومده که اگه یه کاری واست پول یا منافع خوب داشته باشه با دل و جون انجامش میدی ولی اگه که نداشته باشه نه اصلا ازش دلسردی

نتیجه ی مکانیسم 9 :

تو باید برای کار هایی که انجام میدی در عوض چیزی رو دریافت کنی وگرنه ضمیرخوداگاه تو اون رو پس میزنه و اون رو فاقد ارزش کافی میدونه ولی اگه چیزی رو در عوض دریافت کنه به اون کار بها میده گلم

مکانیسم 10:

تا الان برات پیش اومده که تازه مهارت رانندگی موتور یا ماشین یا دوچرخه رو فرا گرفته باشی و وقتی میخوای باهاش از یه جایی بری یه جای دیگه استرس داشته باشی که وای اگه خواستم تقاطع رو دور بزنم ، اگه خواستم از فلان جای شهر که شلوغه رد بشم ، و یا اینکه از اون کوچه که خیلی باریکه و تازه ماشین هم توش پارک شده رد بشم چیکار کنم؟

در کل چون ذهنت زیاد توی اون شرایط نبوده این استرس ها به وجود میاد (ترسها)

نتیجه مکانیسم 10 :

تو با تکرار کردن تمرینات به اون ها عادت میکنی و مثل مهارت دوچرخه سواری که الان دیگه میتونی تک چرخ بزنی و فرمون رو رها کنی و .... برات عادی میشه

ولی در اوایل انجام تمرینات برات سخته که بگی خب من امروز یک کیلو لاغر شدم ، من امروز اینقدر پول به دستم رسید و ... پس در اوایل این ترس ها عادی هست اسیسم

مکانیسم 11:

تا الان برات پیش اومده که خیلی خسته باشی و قصد داشته باشی فقط یه 5 دقیقه یه چرت بزنی؟

مثل اینکه شب امتحان هستش و حسابی خوندی و قصد داری فقط یه چرت 5 دقیقه ای بزنی و وقتی که خوابت برد شروع میکنی به خواب دیدن و اندازه ی 10 ساعت کار انجام میدی توی خواب ولی وقتی بعد 5 دقیقه که گوشیت زنگ زد و بیدارت کرد میبینی فقط 5 دقیقه خواب بودی و باورت نمیشه که این همه خواب رو توی 5 دقیقه دیدی .

جالبه بدونی خواب هایی رو که میبینی شبها ، اینجوری نیست که شب تا صبح خواب ببینی تو فقط کمتر از یک ثانیه خواب دیدی ،‌در واقع زمان در ناخوداگاه خیلی سریع هستش و در دنیای خوداگاه خیلی خیلی اهسته .

خودم فکر میکنم کسانی که مثلا 50 ساله مردن فکر میکنند که 5 دقیقه هست که مردن و زمان ما با زمان اونا فرق داره ،‌تو هم زیاد بهش فکر نکن فقط همین قدر بدون که در دنیای ناخوداگاه زمان کافی هست. کمبود زمان مربوط میشه به دنیای ضمیر خوداگاه

نتیجه ی مکانیسم 11:

نگران حجم اطلاعاتی که قبل خواب با تمریناتت وارد مغز کردی نباش کل این ها رو ضمیر ناخوداگاه توی یه لحظه پردازش میکنه و مثل ضمیر خوداگاه نیست که محدود باشه

حافظه ی کوتاه مدت :

ضمیر خوداگاه : (حدود بیست ثانیه)

ضمیرناخوداگاه : حافظه ی بلند مدت ( کل زندگی تو )( حافظه ی کوتاه مدت نداره )

توانایی اداره کردن رویداد به طور همزمان

ضمیر خوداگاه : سه رویداد
ضمیرناخوداگاه : هزاران رویداد

سرعت حرکت

ضمیر خوداگاه: 190 تا 230 کیلومتر در ساعت (بستگی به ادمش داره)

ضمیرناخوداگاه: تا 16000 کیلومتر در ساعت

توانایی پردازش در ثانیه :

ضمیر خوداگاه: 2000 بیت

ضمیرناخوداگاه : 4000000000 بیت

مکانیسم 12 :

تا حالا شده حسابی به خودت رسیده باشی و توقع داشته باشی که دیگران ازت تعریف کنند ولی توی ذوقت میخوره و هیچ کسی ازت تعریف نمیکنه .

یا اینکه داری با ذوق و شوق واسه ی عزیز دلت حرف میزنی و یه دفعی میبینی پرید وسط حرف و یا تلویزیون رو روشن کرد و یا یه جوری بهت رسوند که بسه نمیخوام به حرفت گوش بدم .

یا اینکه یه نفر از اطرافیانت همینطوری دستمالیت میکنه و از این کارش خسته میشی که چرا مثلا واسه ی دست دادن اینقدر دستت رو توی دستش نگه داشته و یا اینکه پیشت ایستاده و یقه پیرهنت رو درست میکنه (در کل داره لمس میکنه تو رو)

خب یادت هست بهت گفتم ضمیر ناخوداگاه تمام اطلاعاتش رو از حواس پنج گانه ما میگیره؟

حس اول بینایی ،‌حس دوم شنوایی ،‌حس سوم لامسه ،‌حس چهارم چشایی ،‌ حس پنجم بویایی ،‌به اضافه ی حس فکر یا حس ششم (شهود)

ما هر کدوم یک کانال ورودی داریم ( یا از چند کانال به اندازه ی کم و زیاد) مثلا 70 درصد بینایی و 30 درصد شنوایی

طرف میاد واسه قانون جذب واسه همه یه نسخه میپیچه و اینجاست که یکی جواب میگیره یکی نه ،‌طرف میاد یه مغازه میزنه و میخواد مشتری مداری کنه حالا به بعضی ها میتونه بفروشه و به بعضی نه دلیلش چیه ؟

دلیلش اینه که واسه ی همه میخواد سخنرانی و زبون بازی کنه نمیدونه که یه مشتری باید یه چیزی رو خوب ببینه تا بخره یکی دیگه باید جنس رو لمس کنه تا بخره و یکی دیگه هست که باید در موردش بشنوه و تو هم خوب بهش معرفی میکنی ولی اونی که همراهش هست یه چیز دیگه به گوشش میخونه و منصرفش میکنه .

حالا یه مثال دیگه طرف میخواد که همسرش رو تحریک کنه ،‌میاد ارایش میکنه و لباس باز میپوشه و کلی هم قربون صدقش میره و کلی هم دست مالیش میکنه و میبینه هیچی به هیچی و ناراحت میشه و غصه میخوره (تشکر میکنم از یکی از کاربران که به من یاد داد بنویسم غصه نه قصه ! ) نمیدونه که این از راه حس بویایی تحریک میشه ( حالا یا بای بدن همسرش یا یه عطر خوب ) و اینکه این از راه چشایی تحریک میشه و نیاز هست تا طعم همسرش رو بچشه تا تحریک بشه و.......

حالا سوال : من از کجا باید بدونم که کانال ورودی طرف چیه ؟

جواب :از طریق خودش !!!!!

بینایی میگه : چقدر خوشتیپ شدی امروز

بینایی میگه : وای اون خانومه چقدر .......

بینایی میگه : این لباس بهم میاد؟

بینایی میگه : خودم با چشمای خودم دیدم

بینایی میگه : تا نبینم باورم نمیشه

بینایی میگه : دیدی بهت گفتم ....

بینایی میگه : مو هات رو مرتب کن

بینایی میگه : ببین دارم با تو حرف میزنم

بینایی میگه : شنیدن کی بود مانند دیدن

بینایی به لوازم ارایش و ظاهر و لباس اهمیت میده

شنوایی میگه : فلانی گفته که .....

شنوایی میگه : بگو جون فلانی که ...... فلان میکنی

شنوایی میگه : اونروز بابام بهم گفت .....

شنوایی میگه : چقدر این اهنگ قشنگه ! اسم خانندش چیه

شنوایی میگه : بیا یکم حرف بزنیم

شنوایی میگه : ببخشید نشنیدم میشه تکرار کنی

شنوایی میگه : خودت بهم گفتی ....

لمسی : دستت رو میگیره

یا میگه چه نرمه

توی خرید لباس یا ... رو لمس میکنه

دستش رو میندازه گردنت

پاهاش رو می ماله به پاهات

بویایی و چشایی هم خودت دیگه بفهم حال نوشتن ندارم خخخ

کار افرادی که کانال اون ها شنیداری هست یکم سخته چون اطراف ما پره از افرادی که فقط بلدن بنالند واسه ادم و کفر بگن .

نتیجه ی مکانیسم 12:

حالا تو برای اینکه به خودت بخوای تلقین کنی اول باید کانال یا کانالهای ورودی خودت رو پیدا کنی و تلقین رو از تریق اون کانال به ضمیر ناخوداگاه تزریق کنی

مکانیسم 13 :

خب تا حالا برات پیش اومده چیزی رو که مالک اون هستی رو از میان هزار تای مشابه خیلی زود تشخیص بدی؟ صدرصد

مثال : استاد یه امتحان گرفته و شما قراره برگه های امتحانی رو که استاد تصحیح کرده رو به بچه ها برگردونی در اینجا وقتی که چشمت یه لحظه می افته به برگه (دستخط) خودت احساس عجیبی پیدا میکنی یه لحظه حتی قبل از اینکه اسم رو خونده باشی و میفهمی این برگه مالکش تو هستی ( دستخط خیلی مهمه)

نتیجه ی مکانیسم 13 :

برای انجام تمرینات تو باید برای نوشتن از دفتر و خودکار استفاده کنی و از گوشی و کامپیوتر و ... استفاده نکنی و ضمیر ناخوداگاه متوجه میشه که این دستخط تو هست ( از همه چیز خبر داره) و اون رو با اطلاعات قبلی مرتبط میکنه و تلقین رو بین اطلاعات قبلی جا میده ولی توی گوشی فایده ای نداره (انجام ندی سنگین تره !!! )

مکانیسم 14:

توی دنیایی که ما توش زندگی میکنیم نماد ها و علائم خیلی مهمه ،‌ علائم راهنمایی و رانندگی ،‌علائم تجاری ،‌شکلک های تلگرام و .... مثلا یه تابلو راهنمایی و رانندگی اندازه ی 5 خط با ادم حرف میزنه

نتیجه ی مکانیسم 14 :

ضمیر ناخود اگاه تمام علائم و نماد ها رو میشناسه و برای سرعت بخشیدن به پروسه کاشت فکر تو نیاز داری که از نماد ها استفاده کنی مثلا برای پول علامت $ استفاده میشه و برای عشق تیر توی قلب، بوس ، چشم و ابرو و ... (دهه شصتی ها میفهمند من چی میگم !!!)

مکانیسم 15 :

تصاویر نیز خیلی مهم هستش ( به خصوص برای افراد با کانال دیداری) ،‌و هیچ چیز نمیتونه جای تصویر رو پر کنه ،‌مثلا من یه منظره ای رو دیدم از یه ابشار توی جنگل و .....

حالا اگه بیام 10 صفحه در موردش بنویسم ایا تو میتونی توی ذهنت اون رو باز سازی کنی ؟ نه

یا اینکه تو میتونی حرفی که میشنوی و یا چیزی که میخونی رو بدون تصویر قبول کنی ؟نه چون ذهن نیاز به تصاویر داره و اگه اون تصاویر رو توی حافظه پیدا نکنه واسش تصویر میسازه به صورت خیالی

نتیجه مکانیسم 15 :

شما اگه واسه فکری که قراره توی ذهن کاشته بشه تصویر داشته باشی خیلی توی سرعت پروسه کاشت فکر تاثیر داره ( به خصوص برای افرادی که کانال ورودی اون ها دیداری هست)

مکانیسم 16:
تا حالا شده که توی موقعیت انجام یه کاری قرار بگیری که دوستش نداری؟ صد درصد

چه احساسی داشتی؟ ،‌می دونی چرا توی این احساس افتادی ؟ ،‌چون که یک سری خط قرمز ها رو رعایت نکردی فدات شم .

همه ی ما یه سری ویژگی های خیلی خیلی خاص داریم که خودمون هم ازش بیخبریم که بعضی هاش خوبه بعضی هاش بده .

دسترسی به این مشخصه ها کار اسونی نیست باید بشینی حسابی فکر کنی به افکار خودت ،گفته های دیگران (این یکی خیلی مهمه) و رفتارت و واکنش هات .

در واقع باید خط قرمز های خودت رو مشخص کنی و هر کاری که میخوای انجام بدی رو از فیلتر این خط قرمز ها رد کنی اگه مشکلی نداشت انجامش بدی در غیر این صورت بذاریش کنار وگرنه به سرزنش کردن خودت و از بین رفتن عزت نفست منتهی میشه عزیزم برای مثال چند تا از خط قرمز های خودم رو که بیشترش رو از زبون دیگران که انتقاد کردن رو مینویسم تا بهتر متوجه بشی .

من شخصی ام که اصلا نمیتونم کاری رو انجام بدم که رئیس داشته باشم و بخواد واسم تکلیف روشن کنه حتی اگه رئیسم پدرم باشه .

من اگه از یه نفر بدی ببینم دیگه میذارمش کنار و فرصت دومی به طرف نمیدم به این اعتقاد دارم که دنیا پره از ادمای با شرافت و ادم مجبور نیست که هر کسی رو تحمل کنه ( البته با خونواده اینجوری نیستم) ،‌اهل بحث کردن با کسی نیستم .

ادم سیاست مداری ام و هر کاری رو قبل از انجامش از خیلی جوانب میسنجم ( این رو خیلی بهم میگن) .

توی یه فعالیت اجتماعی شرکت نمیکنم ولی اگه کردم باید مدیر باشم ،‌توی کار با کسی شوخی ندارم و کاملا جدی (خیلی ها ناراحت میشن از این رفتارم چون توقع دارند توی کار هم بخندم و شوخی کنم) ،‌دست و دل بازم و با ادمی هم که خسیس باشه معاشرت نمیکنم ،‌اگه یه کاری رو دوست نداشته باشم چاقو هم بیخ گلوم بذارند انجامش نمیدم (رفیقام این رو خیلی میگن ، پدرم هم بعضی اوقات میگه این اخلاق گند رو از دایی فلان فلان شدت به اررث بردی)

به سختکوشی خیلی اعتقاد دارم و با دل و جون کار میکنم ،‌باید توی کاری باشم که جای پیشرفت داشته باشم وگرنه از اون کار زده میشم .

عادت ندارم واسه کسی مفتی کار کنم و پای پول که بیاد وسط با داداش خودمم تعارف ندارم
حرف که بزنم روش وا میستم حتی اگه اخر دست به ضرر خودم تموم بشه ولی زیر حرفم نمیزنم ( رفیقام میگن این حرف که میزنه فقط حرف حرف خودشه)

به یه نفر خوب حسابی گرم میگیرم و یه دفعه ای هم میزارمش واسه چند وقت کنار و دوباره شاید رفتم سراغش ( این رو مادر خیلی تا الان بهم گوشزد کرده)

ادم مغروری ام (منظورم خود بزرگ بینی نیست) فقط تن به هر کار و هر رابطه ای نمیدم ( پدرم میگه تو خیلی خرت رو بالا میبندی !!!)

زود جوش میارم و از کوره در میرم اگه کسی بد باهام حرف بزنه ( این رو از هزار نفر تا حالا شنیدم و پدرم میگه دوباره به اسب شاه گفتند یابو )

نتیجه ی مکانیسم 16 :

پس شما وقتی خواسته ای رو در نظر میگیری که جذبش کنی باید از فیلتر خودت ردش کنی اگه سالم در اومد از فیلتر اونوقت میشه بگی با اون خواسته میتونی بری و بشی هم محور وگرنه دچار ضد و نقیض ها میشی

مکانیسم 17:

خب تا الان برات اتفاق افتاده که یه چیز رو بخای مفتی بدست بیاری واست چقدر بی ارزش میشه ولی وقتی براش تلاش کنی خیلی به دلت می چسبه؟ و یا اینکه میگی سلام گرگ بی طمع نیست و در کل ذهن همه این رو قبول نمیکنه که یه چیز خوب اللکی بدست بیاد و شما باید کاری رو کرده باشید یا اینکه چیزی رو از دست داده باشید تا ذهن شما نتایج (فکر مورد نظر برای کاشت) رو قبول کنه

حتی وقتی که میری زیارت با اینکه میدونی امام رضا احتیاجی به پول من و تو نداره و میدونی از ما بهترون پول ها رو می برن با این حال وقتی که پول می دی بیشتر ایمان داری که حاجت میگیری

نتیجه ی مکانیسم 17 :

توی پروسه ی کاشت فکر چیزی رو اگه از دست بدی و یا کاری رو انجام بدی ذهن خوداگاه تو همه چیز رو قبول میکنه و مقاومتی نمیکنه

مکانیسم 18 :

تا الان متوجه شدی وقتی یه چیزی به عنوان یه راز هست یا چیزی که مخفی شده چقدر برای ذهن جالب میشه؟

برای مثال این پست هایی که توی سایت رمز دار میشه

نتیجه ی مکانیسم 18:

تو باید تمریناتت رو اخر شب به دور از چشم هر کسی انجام بدی و هیچ کس هم از اون بویی نبره میتونی بگی خاطرات هست و اینکه مجبور نشی براشون توضیح بدی اینا چی هست و شفق کیه و تازه بخای از افکار جدیدت دفاع کنی و ذهنت هم اشتیاق بیشتری نشون میده واسه تمرینات

مکانیسم 19 :

دقت کردی که ذهن چیزی رو که یه دفعه ای (یی هوو) نتیجه بده رو قبول نمیکنه ؟

مثلا طرف میاد تلقین میکنه من 60 کیلو هستم (ولی در واقع 160 کیلو هست) و ذهنش میفهمه داره بلوف میزنه

نتیجه ی مکانیسم 20 :

شما برای کاشت فکر نیاز دارید که به تدریج پیش برید مثلا برای لاغری روزی 50 گرم

مکانیسم 21:

تا الان دیگه بعد از 15 جلسه شفق خوانی و انجام تمرینات شفقی دیگه خودت هم متوجه شدی که صبح که بیدار میشی یادت میره تو یه ادم دیگه هستی ،‌ یادت میره که باید چه طوری فکر کنی ،‌یادت میره که باید چطوری رفتار کنی و ....

نتیجه ی مکانیسم 21 :

شما نیاز داری که الگو ها رو بشکنی تا وقتی که دیدی چیزی تغییر کرده بفهمی تو هم تغییر کردی و باید چگونه رفتار کنی مثلا جای کامپیوتر رو توی اتاق عوض کن و یا چوبلباسی رو بیار بزار وسط اتاق و یا جای رختخوابت رو عوض کن (این خیلی مهمه) و یا دستبندت رو و یا ساعتت رو ببند روی اون دستت و یا جای ایتم های داخل گوشیت رو عوض کن تا هر موقع که چشمت بهش افتاد یادت بیاد تو کی هستی و تا دیدی داری بهش عادت میکنی دوباره تغییر الگو بده

مکانیسم 22:

تا الان دقت کردی وقتی جای خوابت گرم باشه چقدر زیاد خواب میبینی؟

یا اینکه چقدر زود خوابت میبره؟

یا اینکه اگه تب داشته باشی دیگه بد تر و یا اینکه اگه تب شدید باشه طرف وقتی هم که بیداره داره هزیون (نمیدونم درست نوشتم یا غلط خخخخ) میگه توی تب

نتیجه ی مکانیسم 23 :

توی گرما ضمیر خوداگاه کم رنگ میشه و تو برای کاشت فکر باید یه جای گرم بخوابی و تمرینات شبانه رو انجام بدی چون توی سرما هوشیاری ضمیر خوداگاه بالا میره

مکانیسم 24:

دقت کردی وقتی که این پسره شفق میگه با به کارگیری قانون جذب میتونی خواستگار ، پول بیشتر ، فرصت و .... بیشتری بدست بیاری ضمیرخوداگاهت میگه اخه چه جوری ؟ و در کل باورش نمیکنی و ذهنت این رو قبول نمیکنه !!!!!

نتیجه ی مکانیسم 24 :

در اینجا ما نیاز داریم که برای کاشت فکر ایده پردازی کنیم تا ضمیر خود اگاهمون رو هم متقاعد کنیم که خواستگار بهتر و درامد بیشتر شدنیه

مکانیسم 25 :

تا الان دقت کردی که وقتی تحت فشار باشی چه کارهایی رو انجام میدی که قبلا حتی نمیتونستی بهش فکر کنی یا اینکه همه عالم و ادم دست به دست هم دادن تا این کار بشه؟

مثال وقتی که میری وام میگیری و خودت رو تحت فشار قرار میدی از زیر سنگ هم که شده پول جور میکنی و یا اینکه یه فرصت هایی یه دفعه برات پیش میاد که با انجام دادنش پول جور میشه ( این یه قسمت مهم از قانون جذب هستش که من بهش میگم قرار گرفتن در منطقه نا امن)

یا اینکه یه دفعه یه کارگر از ارتفاع افتاد و بیهوش شد و من برای کمک کردن بهش از روی یه دیوار یک و نیم متری پریدم اون طرف روی پشت بوم کناری که حدود 4 متر با این پشت بوم که روش بودم فاصله داشت و میشد حدود پنج متر و نیم ارتفاع و تازه بعدش درب پشت بوم خونه ی کناری رو با یه لگد ترکوندمش ( خودم باورم نمیشه !!! خواهرم بهم میگفت مرد عنکبوتی ! ) . خب خالی بندی کافیه درس رو ادامه بدیم ؛

نتیجه ی مکانیسم 25 : شما باید توی منطقه ی نا امن قرار بگیرید تا پیشرفت کنید و ذهن شما برای حل مشکل با تمام کائنات ارتباط برقرار کنه و درخواست کمک بده

مکانیسم 26 :

تا حالا برات پیش اومده که یه کاری رو که بهت میدن و قبلا انجام ندادی میترسی و ذهنت فلج میشه و گند میزنی به همه چیز و سعی میکنی توی چنین شرایطی قرار نگیری

مثال میزنم :

یه دفعه بهت میگند که فردا استاد میخواد امتحان بگیره و تو هم هیچی بلد نیستی و 60 صفحه هم هست و در اینجا کاملا از زندگی نا امید میشی ولی اگه با خودت حساب کنی الان ساعت 14 هست و تا 12 شب 10 ساعت وقت داری برای مطالعه که یه ساعتش رو کم میکنیم براش شام و ... میشه 9 ساعت از اون طرف اگه شما ساعت 4 صبح بیدار بشی و تا 7 مطالعه کنی میشه 3 ساعت که جمعا میشه 12 ساعت

حالا میگی 60 صفحه تقسیم بر 12 ساعت میشه 5 صفحه ،‌ یعنی شما برای هر صفحه میتونی 12 دقیقه وقت بذاری و خوب یادش بگیر ،‌اینجا هست که ذهنت اروم میگیره و میفهمی باید چیکار کنی .

نتیجه مکانیسم 26 :

تو نیاز داری برای مسیری که قراره بری نقشه بکشی و ذهنت رو اروم کنی تا هدف رو قابل دستیابی جلوه بدی براش

مکانیسم 27 :

دقت کردی که وقتی مثلا داری با کامپیوتر کار میکنی و موزیک هم پخش میشه تو توجه کامل رو گذاشتی روی کاری که انجام میدی و دقیقا توجه کامل نداری روی اینکه خواننده اهنگ چی میگه؟

نتیجه ی مکانیسم 27 :

با توجه به اینکه قبلا هم گفتم ضمیر ناخوداگاه همه چیز رو دریافت میکنه حتی اگه ضمیر خوداگاه حواسش به جای دیگه باشه ( مکانیسم 3)

و این رو هم گفتم که بعضی افراد کانال ورودی انها شنیداری هست و انها نیاز به تلقین شنیداری دارند.

و نیز این رو هم گفتم که وقتی ادم هوشیار باشه ضمیر خوداگاه تشخیص میده داری گولش میزنی و تلقین رو متوجه میشه و نمینونی کاشت فکر رو انجام بدی .

پس نیاز هست که تلقین های صوتی شده رو که با گوشی گوش میدی با هندزفری سر خودت (ضمیر خوداگاه) رو به کاری گرم کنی و ضمیر ناخوداگاه تمام تلقین رو بدون فیلتر کردن ضمیر خوداگاه دریافت میکنه

مکانیسم 28 :

خب عزیزم میدونستی قانون جذب با غرور رابطه ی مستقیم داره؟

خب اگه نمیدونستی بدون که دفعه ی بعد یکی دیگه پرسید بدونی. !!! البته منظورم از غرور عزت نفس هستش که از همه چیز توی زندگی مهم تره شاید همسر،فرزند،مال دنیا و ....همه رو از دست بدی ولی این یکی رو با خودت به گور میبری

شما واسه ی اینکه عزت نفس خودت رو حفظ کنی خیلی کارها نیاز هست انجام بدی و خیلی کار ها هست که نباید انجام بدی که من چند مورد میگم و تو تا ته خط برو خودت

ظاهر و سر و وضع خیلی مهمه مثلا وقتی عید نوروز میشه و تو لباس نو تنت میکنی خودت فکر میکنی که حالا انگار جایی خبریه و تو هم انگار حالا راست راسکی کی هستی !!!!!!

یا اینکه وقتی که تخلف میکنی و پلیس تو رو میگیره و میخواد جریمه کنه تو کلی التماس میکنی و از بدبختیات براش میگی که اون تو رو جریمه نکنه (پس نیاز هست که تخلف نکنی)

یا اینکه وقتی میری داخل حمام و از مغز استخوان میکشی و میریزی توی سوراخ حمام !!! باید بگم که عزت نفس تو نابود شده (پس نیاز هست که از این کار استعفا بدی) ،‌یا اینکه وقتی برنامه ریزی داری و نهار سر وقت نماز اول وقت و جوراب تمیز همیشه و .... ،‌ وقتی دروغ میگی تو ادم بی شخصیتی هستی ،‌ وقتی غیبت میکنی تو ادم بی شخصیتی هستی ،‌ وقتی کاری میکنی و بابتش معذرت خواهی میکنی عزت نفست بر فنا میره ،‌اگه کار ها به موقع به موقع انجام نشه و به تعویق بیفته یعنی تو شخصیت نداری

بسه یا بازم بگم برات؟

نتیجه ی مکانیسم 28 :

نیاز هست که شما با شخصیت تر بشی عزیزم

مکانیسم 29:

تا الان برات پیش اومده که مادرت میگه که برو یه خودکار توی اتاق هست بیار. و تو میگی مادرم توی اتاق خودکار نیست .

مادرت تاکید میکنه که هست و شما با این ذهنیت که خودکار نیست میری داخل اتاق و خودکاری نمیبینی و بر میگردی میگی نبود.

این بار مادر با تو میاد داخل اتاق و میگه این هم خودکار و تو میبینی جلوی چشم بوده ولی توی نمیدیدی ،‌( اگه من باشم گلایه میکنم و میگم که اخه من چیکار کنم که خودکاره کوره و منو نمیبینه و انگار لال هم هست نمیتونه بگه من اینجام و یه چیزی هم طلب کار میشم )

نتیجه ی مکانیسم 29 :

وقتی که این ذهنیت رو پیدا کنی که پسر خوب دیگه نیست و یا اینکه واسه ی رشته ی من دیگه کار نیست و .... اگه از زمین و زمان کار هم بباره تو فرصت ها رو نمیبینی

مکانیسم 30 :

ذهن ما اگه چیزی رو ثبت نکنیم اون رو به رسمیت نمیشناسه ولی اگه ثبتش کنیم اون رو به رسمیت میشناسه ،‌ مثل این هست که برنامه ی زمان بندی کارها و مطالعه رو ذهنی نگه داریم یا اینکه روی یه تیکه کاغذ بنویسیم .

اگه روی کاغذ ثبت نشه ذهن تو براش تره هم خورد نمیکنه چه برسه اینکه بخواد جذبش کنه

نتیجه ی مکانیسم 30 :

تو نیاز داری که همه چیز رو بنویسی ،‌یا بهتر بگم که برنامه ریزی و هدف گذاری مکتوب داشته باشی

*****************************************************************
خودمونیما منم چه اسم خفنی انتخاب کردم "مکانیسم" خیلی با کلاسه نه؟

تمرینات:

توی تمرینات باید ارتباط نکات بالا و تمرینات رو درک کنی

این قسمت تمرین زیاد داره ولی نمیشه همش رو توی این قسمت گفت واسه ی همین توی قسمت های بعد میگم تعدادیش رو

حالا میبینی که این قسمت چقدر سنگین شده و خیلی هاتون گلایه کرده بودید از قسمت بندی

برای هر هدفی باید این پیاده سازی رو سفارشی سازی کرد ولی من در این قسمت قصد دارم با رویکرد لاغری که تا الان زیاد در موردش ننوشتم تمرین رو انجام بدم

یه پسر 90 کیلویی داریم که میخاد وزن کم کنه و لاغر بشه (توی این تمرین برای راحتی از اعداد رند استفاده کرده ام) که من اسمش رو میزارم تپل ( یه موقع فکر نکنید تپل من زیاد غذا خورده اینجوری شده ها !!!! تپل من بچه که بوده مادرش شیر نداشته بهش بده بخوره اینجوری شده که تپل من شیر سوز شده)

توی این سیستم تپل نیاز داره که از مکانیسم هایی که در بالا گفتم استفاده کنه و سیستم به این شکل هست که تپل اول از همه باید یه قرار داد ببنده که نتونه بزنه زیرش و دیگه اینکه به کار هایی که در جهت لاغر شدن انجام میده به خودش امتیاز میده و در قبال کارهایی که برای لاغر شدن مضر هست و انجام داده امتیاز از دست میده مثال :

ورزش کرده : امتیاز میگیره ،‌چیپس خورده : امتیاز از دست داده ( بترکی حالا دیگه تپل) ،‌ باید یه لیست از کار هایی رو که قراره انجام دهید رو بنویسید ( مثال)

1- پیاده روی

2- دراز و نشست

تپل برای لاغر شدن نیاز داره یه چیزایی رو کوفت کنه

1- سیب و عسل (خودم شنیدم این ها که روزانه برای صبحانه سیب بزنند توی عسل و کوفت کنند خیلی خوبه واسه لاغری)

2- زهر مار (این مورد شما رو از تمام دغدغه های روحی و جسمی نجات میده و راه حل اخر می باشد)

3- کلم

تپل برای لاغر شدن نیاز داره که جلوی اون شکم وامونده رو بگیره و یه چیزایی رو هم نخوره
1- برنج

2- سیب زمینی

تپل تا الان خیلی راه ها رو امتحان کرده یا فایده نداشته و یا اینکه موقتی بوده . ولی این دفعه تصمیم گرفته که با قانون جذب امتحانش کنه.

خب تپل میخاد به چه وزن ایده الی برسه؟

پاسخ : 81 (یعنی 9 کیلو کاهش وزن یعنی 9000 گرم)

به نظرت تپل چند گرم در روز میتونه کم کنه که با عقل جور در بیاد و ضمیر خوداگاهش با این رقم مقاومت نکنه؟

پاسخ : من میگم روزی 100 گرم خوبه یعنی توی 10 روز یک کیلو ( 1000 گرم )

سوال : یعنی توی چه مدت میتونه 9 کیلو رو کم کنه

پاسخ : مشخصه دیگه 90 روز

خب توی این سیستم هر 200 امتیازی که تپل بگیره 100 گرم وزن کم کرده و همچنین هر 200 امتیاز (منفی) که بگیره 100 گرم وزنش رفته بالا ،‌ خب حالا نیاز هست که ما امتیاز بندی کنیم :

هردقیقه پیاده روی : 1 امتیاز ،‌هر دراز و نشست : 2 امتیاز ،‌ خوردن سیب و عسل 10 امتیاز ،‌ خوردن 500 گرم کلم 10 امتیاز ( بچه ها اگه تپل روزی 500 گرم کلم بخوره به خاطر بوی بد و باد معده باید شبا توی حیاط بخوابه !!! ) خوردن سیب زمینی هر 100 گرم 100 امتیاز منفی ( نخند واسه خودش میگم)

خوردن زهر مار 999999 امتیاز مثبت (شک نکن با خوردن زهر مار بعد 90 روز دیگه گوشت که به استخوناش نیست هیچ کفنش هم پوسیده)

نکته : این امتیاز بندی ها فقط برای اموزش هست و امتیاز بندی شما با این میتونه فرق داشته باشه

در این سیستم به وسوسه هایی که شما با انجام دادنش مقابله می کنید ما امتیاز میدیم ( مثلا وسوسه ی خوردن سیب زمینی و یا ....) که مثلا ما برای هر یک از این مقابله با وسوسه ها 2 امتیاز میدیم ولی اگه که مقابله نکردی و 300 گرم سیب زمینی خوردی شما 300 امتیاز منفی گرفتی که سیستم با این امتیاز منفی سیب زمینی رو از توی دماغ تپل میکشه بیرون

تپل نیاز دارد که یه قرار داد ببنده با خودش تا تنتونه زیرش بزنه و کار امروز رو به فردا نندازه و ضمیر هم بفهمه قصد تپل جدی هست با کسی هم شوخی نداره!!!!

قرارداد :

اینجانب تپل فرزند (پدر تپل) به شماره ملی ...... با ضمیر خود قرارداد میبندم که تا تاریخ .............. وزن خود را برسانم به 89 کیلو گرم و به خودم امتیاز بدم در قبال کارهای موثری که انجام میدم و بابت هرگونه ناپرهیزی از خودم امتیاز (چند برابر) کم کنم

امضا یادت نره تپلم

این قرار داد رو روی یه برگه نوشته و به اول اون دفتری که بعد بهت میگم میچسبونی و یا توی صفحه ی اول همون دفتر مینویسیش

خب الان نیاز داری که یه دفتر و یه خودکار برای این کار در نظر بگیری ،  صفحه ی اول که شد قرار داد ،‌حدود 10 صفحه رها کن و بالای یه صفحه تاریخ امروز رو بزن .

الان باید یه جدول طبق این چیزی که بهت میگم بکشی ( اگه نیاز شد دفتر رو به صورت افقی بنویس اگه سر رسید هم باشه که چه بهتر میتونید سررسید های تاریخ گذشته رو یه 2 تا 3 هزار تومن بخرید)

ستون های جدول به شکل زیر می باشد سطر های جدول میتونه چند خطی باشه :

1- ردیف (اینجا ردیف رو مینویسی مثلا 1 یا 2 یا ....

2- شرح (باید اینجا شرح فعالیت رو بنویسی مثلا خوردن سیب زمینی یا کلم یا پیاده روی و امتیازات منفی و امتیازات مثبت)

3- مقدار/ تعداد (مثلا 58 دقیقه پیاده روی و یا 200 گرم سیب زمینی)

4- امتیاز مثبت (در این ستون به کارهای خوب مثل مقابله با وسوسه و دویدن و ..... امتیازی رو که حساب کردید رو میدید)

5- امتیاز منفی ( در این ستون امتیازا منفی به کارهای بد داده میشه)

6- جمع ( در این ستون جمع امتیاز رو مینویسید

در زیر ایا جدول و شاید هم توی صفحه ی بعد باید مقادیر زیر رو زیر هم بنویسید

1- جمع کل دقایق پیاده روی (مثلا بهد از چند روز میشه 600 دقیقه یعنی جمع کا دقایق پیاده روی شده تا الان)

2- جمع کل دراز و نشست های رفته

3- تعداد کل سیب های خورده شده

4- وزن کل کلم ها ی حروم شده (خرده شده)

5- جمع کل امتیازات

6- وزن فعلی من )این خیلی مهم هست مثلا بر اساس امتیازاتی که داده شده روزی همون وزن رو تپل از وزن فعلی کم کنه تا اینکه بعد از 90 روز برسه به اون وزن ، براساس فعالت روزانه امتیازات دریافت شده و وزن کم شده فرق فوکوله)

7- وزن از دست داده ی امروز

8- کل وزن از دست داده شده

شما باید بعد از هر وعده مسواک بزنید و از خوردن بین وعده ها پرهیز کنی

در صورت گشنه شدن شما باید معده ی خود را با چیزای خوب و امتیاز دار مثل کلم پر کنی (نمیدونم چرا من اینقدر گیر دادم به کلم)

یا اینکه سر سفره غذا نخور که دسترسی داشته باشی به همه چیز و هی بریزی توی اون معده ی لعنتی که داری

تو نیاز داری که هر شب بشینی واسه خودت خیال پردازی کنی که مثلا تی این هفته اینقدر وزن کم می کنم و میشم ..... تا یک ماه دیگه میشم ..... و.....

توی این مدت باید از وزن کردن خودت پرهیز کنی تا پایان 90 روز ،  تپل نیاز داره مثلا اگه بعد از دو روز وزنش شده 89 کیلو و 800 گرم اون رو بنویسه کف دستش یا بنویسه بزنه یه جای جلوی چشم مثلا به پایین مانیتور نیاز هم نیست خیلی تابلو بنویسی فقط یه عدد بنویس که کسی هم نفهمه این چیه ( کسی هم پرسید این چیه بگو این تعداد فضول ها هست که تو هم اضافه شدی بهش)

دیگه اینکه هر شب تپل باید بشینه و اتفاقات خوب اون روز رو نسبت به خودش خیال بافی کنه و واقعی ها رو هم بنویسه همراه با خیالبافی ها

مثلا بنویسه امروز فلان دوستم رو دیدم و اون خیلی به شکمم و ران هام نگاه میکرد فکر کنم اون هم متوجه شده که من لاغر شدم ( یه برخورد واقعی با اون دوست ولی نگاه به شکم خیالی)

یا اینکه امروز اون شلوار مشکی که داشتم رو پام کردم واسم گشاد شده (نیازی نیست که اون شلوار رو پا کرده باشی)

یا اینکه از وقتی روزانه سیب و عسل خوردم واقعا دیگه میلم به غذا نمیره (می خواستم بگم کلم ولی دیگه نگفتم !!! ) یا اینکه امروز خیلی غرق کردم فکر کنم اندازه ی 2 کیلو لاغر شدم
من اب هم بخورم لاغر میشم

امروز داداشم هم بهم متلک گفت از اینکه لباسام برام گشاد شده ،‌ و از این دست خیال بافی ها .

در صفحه هایی که بهت گفتم باید رها کنی نتایج اون تمرین هایی رو که نیاز بود رو بنویس ،‌مثلا اینکه چرا تو تا تا ریخ فلان میتونی 9 کیلو کم کنی .  شما باید هر شب 20 دقیقه قبل خواب این تمرین رو انجام بدی ،‌غیر از این زمان به درد نمیخوره

یه سری تمرین های صبح گاهی و نکات دیگه هم هست که در تمرین های اینده میگم دیگه حال نوشتن برام نمونده .

موفق باشید


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مطالب کاربران (۸۹۱ مطلب مشابه) مطالب شفق (۲۲ مطلب مشابه)