با سلام و تشکر از سایت خوب و مفیدتون
من خانمی 24 ساله هستم که یک سال و نیمه که ازدواج کردم و تو عقد هستم. مشکل من اینه که بینهایت خونسردم :(
بنده هیچ مشکلی با همسرم ندارم و عاشقشم و اونقدر خوبیم باهم که تصور اینو نمیتونم بکنم که یه روزی پیش هم نباشیم...
ولی خیلی به کمکتون احتیاج دارم چون کش پیدا کردن این مسئله به مرور زمان باعث اتفاقات جبران ناپذیری میشه
حالا اصل قضیه که یکم با جزییات میگم؛
اولین مورد مسایل زناشویی هست شوهرم خیلی جذاب و خوشگله ، تعریف نباشه مجردیش خیلی کشته مرده داشته من عاشق استایل و چهره شم منتها نمیدونم چرا کششی تو خودم نمیبینم که برم سمتش. یه جورایی وقتی اون رابطه رو شروع میکنه و من میرم وسط ماجرا :) میبینم که چقد احتیاج داشتم ولی هیچ وقت شروع کننده نیستم و این شوهرمو اذیت میکنه متاسفانه.
دوس داره به اندامش توجه کنم نه فقط اندام جنسی دوس داره با استایلش حال کنم ولی من اصلا برام مهم نیست.
ما شهرامون از هم دوره من وقتی پیش مامانم اینا هستم انگار نه انگار شوهر دارم دیر به دیر زنگ میزنمو پیام میدم ولی با همه وجود دوسش دارم ولی اون خیلی احساساتی و زود میشکنه. گاهی وقتا میگم من باید مرد میشدم و اون زن.
البته همه اینا برمیگرده به گذشته ای که داشتم با تمام عواطف دخترونه از طرف کسی که دوسش داشتم شکست بدی خوردم و بعد اون قضیه خیلی سنگ دل و بی عاطفه شدم.
بعد اون قضیه بزرگ تر شدم ولی اون اتفاق تاثیر بدی رو زندگیم گذاشته. نمیتونم احساس واقعیمو بروز بدم با تمام اینکه میبینم زندگیم داره از بین میره البته طولانی شدن عقدمم خیلی مسبب این ماجرا هست.
من خیلی بی عاطفه و خونسردم. چیزی به نام احساس ندارم. خیلی کم گریه میکنم در بدترین شرایط.تشنه محبتم ولی محبت نمیکنم. این رفتارام داره اذیتم میکنه.
نمیدونم کسی میتونه حالمو بفهمه یا نه ، همسرم چیزی بهم نمیگه که دلم نشکنه ولی من ناراحتیشو حس میکنم :(
← مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه) ← مسائل زناشویی خانم ها (۵۴۹ مطلب مشابه)
- ۳۳۴۳ بازدید توسط ۲۵۶۸ نفر
- جمعه ۳۰ مهر ۹۵ - ۲۲:۴۰