اومد توی باشگاه... بعد از سلام و احوال پرسی، وقتی خواست لباسش رو عوض کنه...
یکی اومد توی باشگاه و گفت:...آره دیگه...تیپ زدی و ساک ورزشی هم گرفتی دستت...
دو تا دختر پشت سرت که بودند داشتند راجع به تو حرف میزدند.....
....انگاری دنیا سرش خراب شده بود...دنیا دور سرش میچرخید...لباساشو تن کرد... عصبانی و ناراحتی از باشگاه رفت بیرون...!
فردا شب که اومد باشگاه... همه بهش میخندیدند!
کچل کرده بود...یک شلوار کردی بزرگ مشکی پوشیده بود.... تازه لباساشو ریخته بود توی کیسه زباله....! (شهید ابراهیم هادی)
واقعا از شهدا گفتن و از شهدا نوشتن، کار بسیار سختیه.... اونچیزی که شهدا را خاص میکرد، مرام و مردانگیشون بود؛ چه دنیای عجیبی داشتند...
در جبهه هرکس عاشق اباعبدالله علیه السلام بود، از خدا میخواست که بدون سر به شهادت برسد....
هر کس عاشق سقای بی دست کربلا، حضرت عباس علیه السلام بود، از خدا شهادت عباسگونه میخواست...
هر کس عاشق مادر سادات بود شهادتی پهلوشکسته طلب میکرد...
شهدا تلاش میکردند که در زندگی ، رضایت خالق را به هر نحوی که شده، جلب کنند...
آی جوانی که از خدا طلب خیر و نیکی میکنی... حق نداری طوری تیپ بزنی که کسی دلش بخواد....! شهدا اهل مرام و معرفت بودند...!
شـایـد بـاور کردنش سخت باشه که میشه از کاباره به بهشت رفت....! (حر انقلاب اسلامی، شهید شاهرخ ضرغام)
شـایـد بـاور کردنش سخت باشه که توی اتاق فرمانده نظامی آمریکایی ات میشه نماز خوند...! (شهید عباس بابایی)
شـایـد بـاور کردنش سخت باشه که یک اسیر عراقی زخمی را 7 کیلومتر روی دوش خودش آورده بود عقب...! (شهید ابراهیم هادی)
شـایـد بـاور کردنش سخت باشه که یک زن بی سرپرست رو زیر بال و پر خودش گرفته بود تا توی کاباره کار نکنه....! (شهید ابراهیم هادی)
و هزار شـایـد دیگـه ای که زندگی شهدا به ما ثابت کرد، شـدنـیـه...!
زندگی متفاوت شهدا را در وبلاگ مروت و مردانگی شهدا ( morovvat.blog.ir ) بخوانید.
اللهم صلی علم محمد و آل محمد و عجل فرجهم
← مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه)
- ۲۳۰۸ بازدید توسط ۱۶۸۶ نفر
- پنجشنبه ۶ اسفند ۹۴ - ۲۱:۲۳