با سلام خدمت همه

تو بد وضعی گیر کردم.27 سالمه  کارمند قراردادی.   20 روزه با دختر دایی ناتنی مادرم که 7 ماه از من کوچیکتره عقد کردم ولی متاسفانه میگه هیچ حسی بهم نداره میگه پسر خوبی ام  ولی دلیل دوست نداشتنشو نمیدونه .

قبل عقد بدون اطلاع بقیه حدود 2 ماه تلفنی ارتباط داشتیم به ارتباط تلفنی حاضر نشد و خواست که رسمی اقدام کنم منم اینکارو کردم .

قبل عقد از حسش گفت منم اصرار کردم که عقد کنیم گفتم حتما حسش طبیعیه و بعدا درست میشه چند بار رابطه داشتیم البته نه کامل که حس زیادی هم  نداره .

الان احساس میکنم عجله کردیم . مشکل بزرگتر اینه که تقریبا همه اعضای خانواده با این وصلت مخالف بودن و به اصرار من راضی شدن . چون از باباش کسی خوشش نمیاد چون معتاده و  وجهه خوبی نداره خودش از این موضوع خبر نداره که قبل اقدام من چقدر فشار عصبی روم بوده .

الان نمیدونم چکار کنم کاش اسمامون نمیرفت تو شناسنامه همدیگه . ی جورایی پشیمون شدم . قیافش خیلی خوشگله ولی وقتی بدنشو دیدم خیلی سرد شدم ولی بهش نگفتم که ناراحتم .

شاید بخاطر فشار جنسی که روم بود عجله داشتم زودتر عقد کنیم ولی الان حسم خیلی کم شده فرهنگ منطقمونم یه جوریه که اجازه نمیدادن دختر پسر قبل عقد ارتباط زیادی داشته باشن.

از بس گفتن پشیمون میشی باورم شده که راست میگفتن خانواده رو دختر خالم نظر داشتن. بهش بگم که از اولم حسم به خانوادشو داییاش بد بوده؟ چون ازین چیزا خبر نداره و فکر میکنه عاشقشم.

اینم بگم 2 سال پیش سمنان دانشجو بود بهش پیام دادم احوالپرسی کنم ولی اصلا تحویلم نگرفت و گفت دیگه اس نده الان دلیلشو ازش پرسیدم گفت اون موقع شرایط ازدواج نداشتیم .

گیج شدم . به مرگم راضی شدم بخاطر این حسم. لعنت به من لعنت به من.......


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه)