الآن که دارم این پیام می نویسم اصلاً حالم خوب نیست این به خاطر اشتباهات خودمه و اون حس گناهی که نسبت به حرف ها و کاری که کردم شاید از نظر بعضی هاتون کارهام و حرف هام عادی باشه ولی من عقاید سختی دارم که به خاطرش نمی خوام خودم و ارزشم کم کنم...  

قضیه مربوط به حدودا دو ماه پیش هست که یه آقایی از من خوشش اومد و از من شماره گرفت و منم دادم این حس بد اولم.

بعد طی دو هفته میشه گفت سر سنگین ولی مهربون باهاش رفتار کردم البته گفت قصدش آشنایی قبل ازدواجه که طی اتفاقاتی غیر موجه بهم گفت بیا دیگه ادامه ندیم. 

من اولین باری بود که با یه نفر بودم و از رابطه رل و دوستی متنفر بودم. و کار احمقانه ترم که خواستم ازش انتقام بگیرم یعنی دوباره بهش پیام بدم بکشونمش کنار خودم بعد من ولش کنم...

طی اون دو هفته بعدی من خیلی نرم و حتی عاشقونه باهاش حرف زدم شوخی کردم خندیدم البته که هیچ وقت بهم نزدیک نشدیم. و در کل این یک ماه ٥ ٦ بار همدیگه رو دیدیم.

من نتونستم درست و حسابی انتقام بگیرم ولی دیگه گفتم بسه من آدم این حرف ها نبودم الآن که فکر می کنم من اون حرف ها زدم حتی باهاش رفتم بیرون احساس عذاب وجدان منو می کشه حتی چند بار هم توبه کردم خدا منو ببخشه ولی وقتی از این حس بد رها نمی شم حتما خدا منو نبخشیده.

اتفاقا بعد از تموم شدن با اون آقا من خیلی فازم تغییر کرد خودم پیدا کردم و خیلی آدم معتقد تری شدم حتی الآن سعی می کنم به پسرها کلا نگاه نکنم.

دوم از این می ترسم که اگر در آینده با پسری معتقد و مذهبی ازدواج کنم یا خواستگاری کنه و منم از اون خوشم بیاد این ها رو بفهمه...

اصلاً حالم خوب نیست فکر می کنم دیگه ارزشی ندارم و عذاب وجدان داره منو می کشه 


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
قطع رابطه با جنس مخالف (۷۴ مطلب مشابه)