من دخترم و ٢٢ سالمه . ٥ ساله به کسی که ١٢ سال از خودم بزرگتر هست علاقه مندم ولی به کفته اطرافیان حتی خود ایشون من عاقل تر از سنم رفتار میکنم و ایشون هم کودک درون فعالی داره برای همین هم این اختلاف سنی واسم اهمیتی نداره.
یکسال تمام ازشون فاصله گرفتم تا فراموش کنم ولی فقط علاقه و دلتنکیم بیشتر شد. من واسه بودن کنارش هر کاری کردم حتی یه وقتایی مسیر زندکیو تغییر دادم، با اینکه درسام خیلی سنگینه ولی حاضر شدم کنار درسام کار کنم تا اونو ببینم .
اون منو دوست داره، مراقبمه، خیلی هوامو داره و کمکم میکنه ولی فک نکنم به من واسه ازدواج فکر کنه. خیلی معقول رفتار میکنه و حتی در ارتباط با دوستان و همکاراش هم محتاطه، میدونم ازدواج مردی به سن خودشو با یه دختر جوون درست نمیدونه، یه سری شرایط خاص داره ( از لحاظ جسمی ) که من با این قضیه مشکلی ندارم یه بار هم بهش گفتم اکه به کسی علاقه مند شدید به اون هم حق انتخاب بدین شاید با بیماری شما مشکلی نداشته باشه .
چی کار کنم به من واسه ازدواج فکر کنه ؟ چی کار کنم فکر نکنه با ازدواج با من ٢٢ ساله بهم خیانت کرده و منو از داشتن شوهر جوون و سالم محروم کرده؟
با اینکه کلی موردای بهتر از لحاظ تحصیلات شرایط مالی و ظاهر برام هست ولی من ایشونو میخوام ،هیچکس تو این چند سال نتونست جاشو تو قلبم بگیره ، حتی اون کسی که تو دانشکاه به مغرور بودن معروف بود ولی واسه داشتنم گریه میکرد!!!
← خواستگاری دختر از پسر (۶۲ مطلب مشابه)
- ۵۱۰۴ بازدید توسط ۳۹۸۵ نفر
- پنجشنبه ۱۰ تیر ۹۵ - ۱۵:۵۱