سلام

من تو یه خانواده ای بزرگ شدم، که ارتباطم محدود بوده. به تازگی متاهل شدم. ولی بعضی چیزها رو نمیدونم لطفا کمکم کنید.

ببینید من مامانم چندان در قید و بند زندگی نبود، بعد من همیشه خودم بودم و خودم. دوستای کمی داشتم. خونه زندگیمونم ساده ست، بابام اهل تجملات نیست یه مقدار هم تو پول خرج کردن سفته.

الان یه خورده ازخانواده شوهرم خجالت میکشم. اونا وضع ظاهر زندگیشون از ما بهتره. کسی با این شرایط بوده ؟ چه جوری این خجالت کنار گذاشته ؟ سؤال بعدیمم من خودم خیلی گرم مزاجم. ولی چون تو خونه بابام یه خورده قد و عبوس بود من همیشه لباس بلند و ... میپوشیدم.

چجوری یخ خودمو آب کنم که از این به بعد لباس باز بپوشم. و سر پوشیدن یه لباس خیلی واهمه دارم اونم لباس خوابه. از هر کس میپرسم دوستام میگن خب میپوشی دیگه. ولی من هیچ نمیدونم چه کنم. دست و پامو گم میکنم. و من تو زندگیم خیلی کم محبت دیدم. گرمم هستم. دلم میخواد بیشتر بغل شوهرم باشم. انقدر لک زده محبتم که یک ثانیه بغلم میکنه من از ذوق اشکم در میاد، رک بگم. یخورده ناشی ام . هر چی کتاب باربارا دی انجلس خوندم. بازم تو عمل گیج میزنم. بعد چجوری ( لمسی هستم ) این روابط عاطفیو مدیریت کنم که  شوهرم دلزده نشه؟

و دوستان شما چجوری خودتونو طبق روز میکنید؟ مثلأ من یجوریم بهم میگن چقدر از دنیا عقبی یا املی؟

اینم خیلی مهمه. همیشه بقیه چیزهایی و میدونن که من روحمم خبر نداره.


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه) مسائل زناشویی خانم ها (۵۴۹ مطلب مشابه)