سلام

من 4 ساله که ازدواج کردم. از همون روز های اول شوهرم رو مردی خانواده دوست دیدم. اولین بار که خانواده همسرم اومدن یه شیرینی نیم کیلویی آوردن که چون همه گشنه بودن باز کردیم و خوردیم.

چند ساعت بعد دایی همسرم به منزل ما اومدن با شیرینی تره دو کیلویی. چون عید بود از شیرینی خودمون برای پذیرایی استفاده کردیم. و اون رو داخل یخچال گذاشتیم. زمان رفتن مهمونها شوهرم رفتو شیرینی که داییش آورده بود در آورد و به بهانه اینکه تو یخچال ما جا نیست شما با خودتون ببرید به زور از یخچال در آورد.

من هم از همه جا بی خبر گفتم چکار میکنی تو یخچال که جا هست . حالا کل خانوادش وایسادن تا شوهرم شیرینی رو برداره و در حال نگاه کردن و کلنجار رفتن شوهرم بودن. مادر شوهرم با ناراحتی گفت عیب نداره بذار بعدا خودتون میخورید و رفت.

بقیه هم خداحافظی کردن و این شد اولین دلخوری شوهرم از من که تا جیزی میشه به روم میاره. سوال من اینه آیا لازم بود جنسی که برای منه بخانواده شوهرم بدم در حالیکه اونا نیم کیلو شیرینی اوردن و میخاستن دو کیلو شیرینی ببرن؟

اصلا اصلا اصلا بحث شیرینی و گرونی اون نبست. بحث سر اینه که چرا من چیزی رو که خودم لازم دارم باید بی مورد به خانواده شوهرم بدم ؟

موضوع فقط این نیست. وقتی لباسی چیزی هم که من براش میخرم حتی نوی نو میخاد به اونها بده. دیشب لباسی رو که براش خریده بودم رو پوشید کمی کوتاه شد گفت میدن به برادرم . منم ناراحت شدم و گفتم این تی شرت رو به کسی نمیدم و خودم شده میپوشم. اونا از نظر مالی کم ندارن

منتهی کمکم کنید چرا باید شوهرم سر دادن لباس و چیز دیگه به خانوادش اون هم بی مورد منو ناراحت کنه در حالیکه خودم نیاز دارم. و هر بار اختلافی پیش میاد چرا اون خاطره روزای اول رو میکشه جلو و فراموش نکرده. من چکار کنم ؟


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه)