سلام
سریع برم سر حرف اصلیم من از نظر پوششم میدونم که حداقل باب میل خیییلی از کاربرای این وبلاگ نیستم
ولی چرا وقتی میخواین تذکر بدین با دعوا تذکر میدین ؟!
من همیشه اگه بدونم واقعا حق با شماهاست و میدونمم که بقول شماها زندگیا از هم پاشیده میشه متاهلا چششون دنبالمه، پسرا ممکنه خودارضایی کنن ولی از همین نصیحت کردن و پند و ارشاد تندتون بدم میاد . وقتی یکی اینجوری بهم تذکر میده دوست دارم لج کنم و بیشتر مغرور میشم به خودم . ساده ش میشه همین طور که شماها با اعتماد به سقف از بالا به من نگاه میکنین منم دوست دارم از پشت بوم و چند متر بالاتر به شما ها نگاه کنم تو اینجور مواقع .
من از اوناش نیستم که الان تو ذهنتون فاحشه ازم بسازین که با تمام مردای در و همسایه و کوچه بازار و دوست و آشنا گپ میزنم و لاو میترکونم. نه اصلا ! من ساده بگم یه دختر قرتی ام .
خوب شد؟! ولی وقتی کاملا هم متوجه میشم که حق با شماست و رفتار و پوششم درست نیست همش تو ذهنم انگار یکی میگه خودتونو از من برتر و بهتر میدونین . منو کثیف و رو سیاه و خودتونو قدیس و پاک و فرشته خو میدونین؟!
اون خانومایی که اونجا تذکر میدن میدونم که تو این وبلاگ هم ؛ مثل دنیای بیرون وجود دارن خوااااهشا بدون شعار راست و حسینیش بهم بگین تو دلتون چی میگذره موقع نصیحت کردن؟
اگه فک میکنین از من و امثال من برتر و بهترین پس چرا غرورتون جریحه دار نمیشه از اینکه با من بقول شما بد و گناهکار بیاین و هم کلام و دهن بدهن بشین؟؟!
اگه فکر میکنین واقعا خواهر دینی من هستین به اصطلاح و دوستم دارین چرا با طعنه کنایه و اخم و تندی حرف میزنین؟!
نمیدونم به خاطر خدا بالای سر نصیحت میکنین یا محض خنک شدن دل خودتون . البته من تا حالا یکی دو نفر فقط با خوشرویی و فروتنی راهنماییم کردن و واقعا همون موقع جلو خودشون یقه مانتومو درست کردم ( دکمه بالاییشو بستم ) چون با حرفاشون احساس کردم که درکم کردن یه جورایی
اگه کسایی با شرایط من نوشته م رو میخونن تو این وبلاگ ؛خواهش میکنم بیاین و با نظراتون همدردی کنین
سریع برم سر حرف اصلیم من از نظر پوششم میدونم که حداقل باب میل خیییلی از کاربرای این وبلاگ نیستم
ولی چرا وقتی میخواین تذکر بدین با دعوا تذکر میدین ؟!
من همیشه اگه بدونم واقعا حق با شماهاست و میدونمم که بقول شماها زندگیا از هم پاشیده میشه متاهلا چششون دنبالمه، پسرا ممکنه خودارضایی کنن ولی از همین نصیحت کردن و پند و ارشاد تندتون بدم میاد . وقتی یکی اینجوری بهم تذکر میده دوست دارم لج کنم و بیشتر مغرور میشم به خودم . ساده ش میشه همین طور که شماها با اعتماد به سقف از بالا به من نگاه میکنین منم دوست دارم از پشت بوم و چند متر بالاتر به شما ها نگاه کنم تو اینجور مواقع .
من از اوناش نیستم که الان تو ذهنتون فاحشه ازم بسازین که با تمام مردای در و همسایه و کوچه بازار و دوست و آشنا گپ میزنم و لاو میترکونم. نه اصلا ! من ساده بگم یه دختر قرتی ام .
خوب شد؟! ولی وقتی کاملا هم متوجه میشم که حق با شماست و رفتار و پوششم درست نیست همش تو ذهنم انگار یکی میگه خودتونو از من برتر و بهتر میدونین . منو کثیف و رو سیاه و خودتونو قدیس و پاک و فرشته خو میدونین؟!
اون خانومایی که اونجا تذکر میدن میدونم که تو این وبلاگ هم ؛ مثل دنیای بیرون وجود دارن خوااااهشا بدون شعار راست و حسینیش بهم بگین تو دلتون چی میگذره موقع نصیحت کردن؟
اگه فک میکنین از من و امثال من برتر و بهترین پس چرا غرورتون جریحه دار نمیشه از اینکه با من بقول شما بد و گناهکار بیاین و هم کلام و دهن بدهن بشین؟؟!
اگه فکر میکنین واقعا خواهر دینی من هستین به اصطلاح و دوستم دارین چرا با طعنه کنایه و اخم و تندی حرف میزنین؟!
نمیدونم به خاطر خدا بالای سر نصیحت میکنین یا محض خنک شدن دل خودتون . البته من تا حالا یکی دو نفر فقط با خوشرویی و فروتنی راهنماییم کردن و واقعا همون موقع جلو خودشون یقه مانتومو درست کردم ( دکمه بالاییشو بستم ) چون با حرفاشون احساس کردم که درکم کردن یه جورایی
اگه کسایی با شرایط من نوشته م رو میخونن تو این وبلاگ ؛خواهش میکنم بیاین و با نظراتون همدردی کنین
← مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه)
- ۲۳۰۰ بازدید توسط ۱۷۳۹ نفر
- پنجشنبه ۱۹ فروردين ۹۵ - ۲۱:۴۰