سلام
↓
کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران
↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
← مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)
پسری 27 28 ساله هستم. درسم تمام شده و خدمت رفتم. پیش پدرم مشغول به کارم و از اوضاع مالی خوبی برخورداریم. هیچ وقت با دختری ارتباط نداشتم چون پدرم میگفت سالم بمون تا دختر پاک گیرت بیاد و منم زود برات استین بالا میزنم!
ولی متاسفانه بدلیل اینکه یکی از اعضای خانوادمون ازدواجه ناموفقی داشته پدر و مادرم چشمشون ترسیده و اقدامی برای من نمیکنن.
خیلی تنهام همه رفتن و فقط من موندم. یه جورایی بهشون حق میدم ولی انگار میخوان منو پیش خودشون نگه دارن.منم روم نمیشه حرفی بزنم گناه دارن ولی تا کی اخه؟
همش می ترسن با کسی دوست بشم و تاریخ تکرار بشه! دیگه پیش دوستامم کم میرم چون انقدر زنگ میزنن که ابروم میره.
هر کی می پرسه چرا زن نمیگیری سریع میگن خودش نمیخواد و منم فقط نگاه میکنم.
دوستام همیشه منو تو جمع موقع شوخی کردن بچه خوشگل صدا میکردن چون ظاهرم بد نبود ولی الان هرزگاهی که میبینمشون میگن شرمنده داداش خیلی از قبل شکسته تر شدی نکنه مریضی و به شوخی میگن واگیر نداره.....راست میگن بس تو خودم میریزم.
و همه اینا قابل تحمل بود تا 3 ماه پیش که توی مراسم دختر دوست پدرمو دیدم......... و احساسی دارم که تا حالا نداشتم. کارم شده چک کردن فیسبوکش که بینم کی میزنه در یک رابطه و خیالم راحت بشه. خیلی مخفیانه تحقیق کردم دختر خوب و نجیبیه ولی چه فایده ؟
از بی دست و پایی و خجالتی بودنم حالم بهم میخوره. نمیدونم چیکار کنم اگر دوستان ایده و نظری دارن لطفا بگن.
ولی متاسفانه بدلیل اینکه یکی از اعضای خانوادمون ازدواجه ناموفقی داشته پدر و مادرم چشمشون ترسیده و اقدامی برای من نمیکنن.
خیلی تنهام همه رفتن و فقط من موندم. یه جورایی بهشون حق میدم ولی انگار میخوان منو پیش خودشون نگه دارن.منم روم نمیشه حرفی بزنم گناه دارن ولی تا کی اخه؟
همش می ترسن با کسی دوست بشم و تاریخ تکرار بشه! دیگه پیش دوستامم کم میرم چون انقدر زنگ میزنن که ابروم میره.
هر کی می پرسه چرا زن نمیگیری سریع میگن خودش نمیخواد و منم فقط نگاه میکنم.
دوستام همیشه منو تو جمع موقع شوخی کردن بچه خوشگل صدا میکردن چون ظاهرم بد نبود ولی الان هرزگاهی که میبینمشون میگن شرمنده داداش خیلی از قبل شکسته تر شدی نکنه مریضی و به شوخی میگن واگیر نداره.....راست میگن بس تو خودم میریزم.
و همه اینا قابل تحمل بود تا 3 ماه پیش که توی مراسم دختر دوست پدرمو دیدم......... و احساسی دارم که تا حالا نداشتم. کارم شده چک کردن فیسبوکش که بینم کی میزنه در یک رابطه و خیالم راحت بشه. خیلی مخفیانه تحقیق کردم دختر خوب و نجیبیه ولی چه فایده ؟
از بی دست و پایی و خجالتی بودنم حالم بهم میخوره. نمیدونم چیکار کنم اگر دوستان ایده و نظری دارن لطفا بگن.
← مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)
- ۱۱۶۱ بازدید توسط ۹۲۹ نفر
- يكشنبه ۱۷ آبان ۹۴ - ۲۰:۴۳