سلام
حال همتون خوبه دوستان؟ حال من نه!
از زندگی خسته شدم دیگه هیچ هدفی ندارم. میرم سر اصل مطلب.
دلم میخواست ازدواج کنم پس همه برنامه های زندگیمو در این سمت و سو چیدم. خوب درس خوندم و یه رشته خوب و یه دانشگاه خوب قبول شدم. اخرای دانشگاه فهمیدم که درس ارشد و دکتری خوندن دردی رو درمون نمیکنه پس رفتم سربازی.
وقتی تموم شد بلافاصله با تلاش و پیگیری خودم توی یه شرکت معتبر کار پیدا کردم. الان ۲۶ سالمه و یه سال سابقه کار دارم. حدودا یک و صد حقوقمه. پس تصمیم گرفتم دیگه هدفمو اجرا کنم و برم خواستگاری. رفتن همانا و خوردن توی ذوقم همانا !
بچه ها من بیشتر از یک ساله این وبلاگ رو دنبال میکنم نمیخوام حرفای تکراری بزنم فقط اومدم باهاتون درد و دل کنم چون واقعا دیگه نمیدونم باید چیکار کنم.
از بحث پرت نشیم. همیشه خواستم سالم زندگی کنم و خدا رو در نظر داشته باشم اصلا بخاطر همینم هست که زندگیم از مسیر ازدواج میگذره. چند جایی رفتم خواستگاری به شیوه سنتی با خانواده های هم سطح و دخترای هم سطح از لحاظ ظاهر و...
اما هر بار به یه بهونه ای نشد. گفتم نمیخوام حرفای تکراری بزنم ولی اکثرا بهم خوردن بخاطر مسائل مالی بود. ادم خوش اخلاقیم و جنم کاریمو هم نشون دادم و هر کس منو میشناسه روی این حرفام صحه میذاره پس مشکل کار کجاست؟
بخدا خسته شدم به شدت نیاز به یه همراه دارم. به دخترا دارم بدبین میشم. همش میگم اصلا هست دختری که همراه باشه؟ هست دختری که اغوشش مرهم دردا و غصه هام باشه؟
هست دختری که کل فکر و ذکرش مسائل مالی نباشه؟ هست دختری که به ما شدن فکر کنه نه دنبال گرفتن حق زن و اینا نباشه؟
والا بلا من پسر هم میخوام زندگی کنم منم میخوام به ارامش برسم منم میخوام همونطور که اون دختر خوشبخت میشه خوشبخت شم.
چی به سر افکار و عقاید مردم ما اومده؟ چرا من و امثال من که حداقل شرایط ازدواج رو داریم از حق طبیعیمون دور موندیم و عذاب میکشیم؟
سخن کوتاه کنم و بذارم شماها ادامه بدین فقط بگین چیکار کنم؟
مرسی
← مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)
- ۲۲۹۱ بازدید توسط ۱۷۲۸ نفر
- پنجشنبه ۲۱ آبان ۹۴ - ۱۸:۴۷