سلام
می اندیشم با رقص واژگان شوری بیافرینم برای ابراز وجود تا بدین سان احساس پاک و بغض نهفته ام را یاری سازم. با خاطراتش گاه غمگینم و گاه شاد . ارمغان این دوگانگی پریشانی روح سرگردانی تن ناله دل و افسوسی در امتداد بی نهایت.
با یاد او حرارت عشق در اندرونم زبانه میکشد و با نبودش بار غم به دوش ، گاه از خودم نالانم که چه فرصت ها برای بودن در کنارش از دست داده ام .
خوش دارم
می بود به چشم های متحیر زیبا و نجیبش خیره میشدم و نوایی به زیبایی آواز پرندگان ، یا نغمه هایی که ثمره اش عشق اوست می سرودم و طبل رهایی از بند تنهایی می نواختم .
ای نگارم
تو را همچو گل سرخ نماد عشق به زیبایی غروب خورشید با سوز غمناکش یا طلوع آفتاب آغازی دوباره و صبحی نو سرشار از امید دوست دارم.
تو را به زلالی چشمه های جوشان از قلب پر مهر خاک در میان دشتی سرسبز با آسمانی پر ابر و درختی پر برگ در کویری سوزان دوست دارم. تو را همچو بارش باران در سکوتی پر معنا و غرق در دنیایی با تو بودن دوست دارم.
ای مهربانم
این کلمات ظرفیت بیان شوقم به وصلت را ندارند من چشم به راه توام تا آن دم که سر به شانه ات این جهان مصیبت زده را ترک گویم.
خدایا مپسند
غیر او دلی باشد که مرا نفهمد ، زمستانی باشد بر گرمای وجودم چنانکه احساس پاکم را معیوب سازد.
خدایا مپسند
من باشم و دنیایی از غم احساسی کور رخساری پریشان و اشکی در چشم به پهنای آسمان بی کرانت.
خدایا بگذار
من باشم او باشد و سایه ای از لطفت بر سر این خسته دلان
خدایا بگذار
دست در دست او در جاده ی بی انتهای عشق قدم بردارم چنانکه آرام آرام از افق نگاه های تنگ نظران محو شوم و در آغوش او غرق شوم
ای نگارم
این کلمات آهنگ تو را دارند تو را می خوانند و یک صدا به زیبایی وسعت نگاهت ندا می دهند دوستت دارم. دوستت دارم
← مطالب کاربران (۸۹۱ مطلب مشابه)
- ۱۴۶۶ بازدید توسط ۱۰۷۴ نفر
- يكشنبه ۲۰ خرداد ۹۷ - ۱۴:۱۳